وقتی به هواپیما خیره میشوی، نمیفهمی دارد میرود یا میخواهد بیاید.
اما اگر فقط کمی درباره علوم هوایی اطلاعات داشته باشی، میدانی که آن هواپیما در ارتفاع بالایی پرواز میکند و نقطهای که تو آنجا ایستادهای، فقط در میان مسیرش است.
بعضیها میگویند آن خطوط سفید دود هواپیماست و کسانی که آگاهی دارند میدانند، ذرات یخ است.
انسانها و پدیدهها و اتفاقات و رخدادها هم همینطور هستند.
اگر دانش و تجربه داشته باشی، میتوانی در یک نگاه بگویی که ماندگارند یا زودگذرند.
چه بسیارند سادهدلهای زودباوری که به چیزهای موقت یا بیارزش دل میبندند و وابسته میشوند یا رویشان سرمایهگذاری میکنند.
مانند این است که به یکی آدرس بدهی، بگویی: «خیابان قاآنی، بالاتر از ساندویچی، مغازه لوستر فروشی، جلویش هم یک زانتیای نقرهای پارک کرده» و انتظار داشته باشی،که شنونده دو روز بعد بیاید و آنجا را پیدا کند.
قاآنی پر از لوستر فروشی و ساندویچی کثیف است، راننده زانتیای نقرهای هم نیمساعت بعد از تماس تو آمد و سوار اتومبیلش شد و رفت.
از آدرسی که دادی چیزی باقی نمانده.
گاهی در زندگی شکست میخوریم و به اهدافمان نمیرسیم، نه به این دلیل که تنبل بودیم یا کم تلاش کردیم.
آدرسی که در دست داشتیم، اشتباه بوده.
دنبال زانتیا بودیم، اما این نشانهگذاری موقت بوده و از زمانش گذشته است.
در خیابانی که بورس تجهیزات آشپزخانه است، دنبال یکی از آنها بودیم که نمیدانیم کدامیک است.
نباید از هر کسی آدرس بگیریم.
نباید بدون تحقیق و مشورت، برای خودمان یا دیگران آدرس بنویسیم.
خیلی از ازدواجها، موقعیتهای شغلی، مهاجرت، تجارت، تحصیل و فرزندآوریها اشتباه بوده، چون با تکیه بر آدرس غلط یا ناقص به سمت آن رفتهایم.
نباید کورکورانه از هر سنتی پیروی و دفاع کرد.
بعضی نشانیها غلط است و عمر ما را تلف میکند، اما با این حال دوست داریم از بعضیها آدرسهای اشتباه بگیریم.
چرا؟ چون تعداد دنبالکنندههایشان بالاست و با خودمان میگوییم: «اگر آدرس غلط میداد که اینقدر طرفدار نداشت، اگر اشتباه میگفت که در ماهواره یا صداوسیما بهش برنامه نمیدادند یا به همایش و سمینار دعوت نمیشد!»
و این نیز خودش یک آدرس اشتباه است. آدرس اشتباهی که خودمان روی کاغذ برای خودمان مینویسیم.