خود-شناس(Selfknowledge)


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


باید جهانم را تغییر بدهم. نیروهای بیهوده و دشمن طبیعت را نابود سازم.
برای این زندگیِ پیش‌رو میجنگم نه برای زندگیِ جاودان در فاحشه‌خانه‌ی خدایِ ساختگی به دست برده‌‌داران.
ديار برتر، ديار عقل است و آن دوزخ
روح است.
(؟)
داستايوفسكی
?????????

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


گروه بیلدربرگ (به انگلیسی: Bilderberg Group) نام کنفرانسی غیررسمی است که هر ساله به صورت کاملاً خصوصی و محرمانه در نقطه‌ای از جهان برگزار می‌شود. اعضای گروه بیلدربرگ تماماً انتصابی هستند و تعداد ایشان به حدود ۱۳۰ نفر می‌رسد. تمامی اعضا از قدرتمندترین و با نفوذترین افراد در زمینه‌های سیاست، اقتصاد و رسانه هستند. بسیاری از پادشاهان و اعضای خاندان‌های سلطنتی کشورهای غربی از اعضای دائم گروه بیلدربرگ هستند.

اعضای گروه بیلدربرگ در کنفرانس سالیانه خود، در مورد مسایل جاری سیاسی و اقتصادی جهان به صورت محرمانه با یکدیگر تبادل نظر و مشورت می‌کنند.

@selfknowledgee
گروه بیلدربرگ نام خود را از هتلی در کشور هلند می‌گیرد که برای نخستین بار در سال ۱۹۵۴، میزبان اعضای کنفرانس بود. دفتر گروه بیلدربرگ در شهر لیدن در استان هلند جنوبی و در نزدیکی شهر لاهه در کشور هلند قرار دارد.


«شعارهای بنیادین»

🗣🧠یا مرگ یا آزادی....
یا مرگ یا آگاهی....
یا ایران... یا اسلام..
مسلمه که ایران.
بهشت دروغ است..
زندگی همین‌جاست...
جهانییان بدانند...!
ما انسانیم..
برابریم.. خود مختارییم... نه برده..!

یا مرگ یا آگاهی !
خدا دروغ است..!
سعادت همین‌جاست..!
یا مرگ یا آگاهی
یا مرگ یا آزادی..........☮️

@selfknowledgee


اسلام
اصلاح‌طلب
اصول‌گرا


D.95
jorge Bolet plays Schubert D.
959 Sonate
--------------------------------------------------
🎶🎵بدون موسیقی نمی‌توان نوشت
داده ها را به سختی می‌توان تحلیل و تمیز داد
نمی‌توان کودکی را شیر داد
سگی را که انتظار مالکش‌اش را در بیرون ِ فروشگاه میکشد، نوازش داد
من نگران معلولان آینده ام
نگران گرمایش حیات در سرمایِ پاییزم.....
بدونِ درد ، نمی‌توان خندید
چرا کسی در کودکی به ما نگفت ؛ که بزرگ خواهیم شد!؟














در حاشیه کنفرانس اسلامی آلمان
28.11.2018
Wer als
Religionsgemeinschaft anerkannt werden will, muss mit beiden Beinen auf dem Boden unserer Verfassung stehen. Die muslimischen Dachverbände müssen sich reformieren und unabhängig von ausländischen Regierungen werden. Wir machen die Tür nicht zu, sondern halte sie offen. Aber mit klaren Bedingungen.
هرکس که میخواهد بعنوان یک انجمن دینی به رسمیت شناخته شده بشود ، باید با دو پای خود روی زمین ِ قانون اساسی ِ ما بایستد.
بدون هیچ وابستگی به دولت های خارجی،
اتحادیه های مسلمانها باید خود را اصلاح کنند
ما در را نمی‌بندیم، بلکه باز نگه میداریم.
اما با شرط های روشن.


اروپا یعنی اینکه ، به کجا میخواهی بروی، نه از کجا آمدی!

Cem Özdemir


Marcin Dylla plays Capricho Arabe by Francisco Tárrega on six different guitars
قطعه‌ای گیتار کلاسیک از فرانسیسکو تارگا
___________________________
ما می‌خواهیم
زندگی را زندگی کنیم نه بردگی
ما می‌خواهیم
در آرزوی اینکه روزی زمین رنگ آزادی را به خود خواهد دید
قدم به عدم نگذاریم
ما می‌خواهیم
از زندگی لذت ببریم
و در کنار هم از زیبایی مرگ گفتگو کنیم.
ما فقط یک زندگی داریم و همین تمام.


Saint-Saëns: Le Carnaval des Animaux - Le Cygne
قطعه‌ی پایانی از چهارده موومانه‌ کارناوال جانوران از
سن-سانس
________________________________
کلاسیک ‌موزیک منطقی‌ترین موسیقی و مادرِ سبک‌ها.
فضایی که فقط عقل را بجوش می‌آورد و تهی از هرگونه احساس گذری ....‌


یاد استیون هاوکینگ دوست داشتنی افتادم از زمانی که شناختمش تا وقتی حتی تا حالا نه برای فیزیک دان بودن یا بی خدا بودن . درس بزرگی که من از استیون هاوکینگ گرفتم تسلیم نشدن بود
" همیشه کاری هست که بتوانی انجام دهی مهم این است که تسلیم نشوی "

تصوری که من داشتم این بود که مبتلا به یک بیماری غیر قابل علاج هستم که در طی چند سال مرا از پای در خواهد آورد.در آن زمان دید خوب ی به بیماریم نداشتم .رویاهایم در آن زمان آشفته بودند.تصوری که از خود داشتم تصور یک محکوم به اعدام بود.بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم ناگهان حس کردم که اگر مجازات مرگم به تعویق انداخته شود چه کارهایی ارزنده ای وجود دارد که می توانم انجام دهم.رویای دیگری که داشتم این بود که در عمر باقیمانده خود برای دیگران فداکاری کنم و بعد از انجام این کارها مرگ یک چیز خوب خواهد بود.با شگفتی دریافتم که من از زندگی بیش از زمانی که پی به بیماریم نبرده بودم لذت می برم.

🌺🦋استیون هاوکینگ🦋🌺


👇

مسائل اینچنین اطراف ماها زیاده حالا چرا باورمندان تصور می کنن که ناباوران خیلی سرخوش هستن و حال خوبی رو تجربه می کنن این نشان از ترس و ضعف خودشون در رویاروی با چنین چالش هایی در زندگی داره . صحبت رو کوتاه کنم با متنی از کتاب وقتی نیچه گریست :
من می خواهم گوش به زنگ و هوشیار باشم. نمی خواهم از هیچ یک از تجربیات درونی ام جدا شوم! اگر تنش، هزینه ای است که باید برای بصیرت پرداخت، بگذارید چنین شود! من برای پرداخت آن، به اندازه ی کافی ثروتمند هستم.... . موفقیت من به دلیل هوش و فضیلت زیاد به دست نیامده، بلکه ناشی از شجاعت و اشتیاقی است که موجب می شود خود را از آسایشی که توده ی مردم به دنبال آنند، آزاد کنم و با تمایلات قوی و شرارت بار، رو در رو شوم. پژوهش و دانش از بی اعتقادی آغاز می شود و بی اعتقادی به خودی خود، فشار می آفریند! تنها سرسختان و نیرومندان، در برابرش تاب می آورند. آیا می دانید پرسش واقعی یک متفکر چیست؟... پرسش اساسی این است: چه میزان حقیقت را تاب می آورم؟ این از عهده ی آن دسته از بیماران شما که به دنبال کاهش فشار و دستیابی به یک زندگی آرام هستند، خارج است.
وقتی نیچه گریست

«از دوست»


اینکه منطق رو جایگزین احساس کنی به معنی بی احساس بودن و بی رحم بودن نیست . وقتی پدرم مرد تونستم مراسم چهلمش خودم رو برسونم وقتی داشتن خاکش می کردن پارچه رو از روی صورتش زدم کنار و نگاهش کردم با تمام وجودم می دونستم این آخرین باریه که می بینمش . آخرین بار نه به این معنی که توی این دنیا آخرین بار باشه .. نه... یعنی دیگه هیچ ارتباطی نمی تونم باهاش داشته باشم نه قراره دیدار دوباره در دنیایی دیگه ای داشته باشیم و نه اعتقادی به این داشتم که قراره روحش اطراف من بچرخه و من به این دل خوش کنم که حداقل اون داره من رو می بینه و هیچکدوم از اونهایی رو که انگشت می زاشتن روی قبر و زیر لبی پچ پچ می کردن و تصورشون این بود که دارن با روح مرده ارتباط برقرار می کنن درک نمی کردم یه الدنگ مفت خور اونجا فریاد می زد : برای شادی روح مرحوم صلوات بفرستین . مادرم ازم قول گرفته بود لام تا کام راجب این مسائل حرف نزنم .... باید می زدم تو دهنش مردک لابالی زندگی رو به مردم حرام می کنن و زمانی که یکی می میره حرف از شادی روحش می زنن . وقتی آخرین بیل خاک رو ریختن روش من با این منطق که همه چی در همین نقطه تمومه سر کردم باید اعتراف کنم که اون لحظه دوست داشتم این مسائل واقعیت داشت و من برای دیدار مجددش تلاش می کردم اما رو در رویی منطق و احساس در چنین لحطه هایی و کش مکشی که بین این دو راه میافته من تصور می کنم یکی از دردناک ترین لحظه های زندگی یک انسانه . من اعتقادی به خدا و روح و زندگی پس از مرگ نداشتم و در عین حال نظاره گر آخرین دیدار با پدرم بودم با دست قطره اشکی که از تحمل این فشار جاری شده بود پاک کردم یاد حرف نیچه افتادم :
می خواهم آخرین عبارت ماندگار را به شما بگویم : آن چیز که من رانکشد قویترم می سازد .
من قویتر شده بودم .
نکته بعدی که می خواستم بگم مدتهای زیادی بود و اصلا" اون استارت این پست رو زد که حتی چند روز پیش هم توی گروه بحث کوچکی شد و به دوستمون قول دادم در اولین فرصت مطلبی راجع بهش بزارم در مورد عشق بود و رابطه ای که تجربه کردم این چندساله ازش حرفی نزدم چون می دونستم و تجربه کرده بودم که ازش سواستفاده میشه اما مهم نیست بدتر از این رو هم این مدت و توی همین فضا دیدم .
همون شبی که با دوستمون بحث کردم نشستم فیلم Ghost رو برای چندمین بار دیدم همراه با آهنگ زیبا وخاطره انگیزش ....
من عشقم رو از دست دادم بدون اینکه نقش و تقصیری توش داشته باشم حتی نمی دونم چه اتفاقی افتاد . البته اینکه می گم عشقم منظورم شخص مورد نظره نه خود عشق . شاید نزدیک ترین شخص به من می دونست که سه ماه تمام زندگی من کابوس شد اما از اطرافیانم هیچ کس متوجه نشد یعنی نزاشتم که متوجه بشه هروقت هم دردل با کسی می کردم نمی زاشتم اون حس ازاردهنده عمیقا" منتقل بشه . از خودم پرسیدم وقتی بهترین و خالص ترین حس زندگیم رو در کنار یک نفر تجربه کردم برای چی باید بابت از دست دادنش ناراحت باشم ؟ من نه می خواستم مالک عشق باشم و نه صاحب شخص بار دیگه مجاب شدم که قدرتم رو در بوته ازمایش بزارم و بدون اغراق می گم این قدرت رو از بابت تحمل و گذر از این چالش ها مدیون بی اعتقادی خودم بودم . منطقم به من می گفت روبرو شدن با یک حقیقت دردناک از تسلی با یک پندار بیهوده با معیارهای من سازگار تره وقتی صحنه از فیلم همراه اون اهنگ که روح مرد مرده "پاتریک سوویزی" میاد سراغ عشقش "دمی مور" عمیقا" اشک ریختم البته لبخند کجی هم روی صورتم بود از اینکه بین دو احساس که یکی محصول دروغ بود و یکی محصول حقیقت توسنتم حقیقت دردناک رو انتخاب کنم . می تونم اعتراف کنم که دوست داتشم خدا و روح این مسائل واقعیت داشت و منم حتی شده برای لحظه ای تصور کنم که عشقم داره من رو نگاه می کنه یا چه می دونم وقتی می خوابه روحش میاد اطراف من پرواز می کنه اما می دونستم اینها همه دروغ شیرینیه که تا حالا بشر به خودش گفته ...
ادامه👇


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


هشتگ انسانیت ( بشریت ) #humanity در اینستاگرام 2,8 Mio بار بارگذرای شده

اما هشتگ کیم کارداشیان Mio 10,8 بار!
#kimkardashian


هشتگ آزادی #freedom هم با 31,5 Mio که معنای خودشو گم کرده ، زنان ‌کالای صنعتی کاپیتالیستی را نشان میدهد که با برهنگی افراطی، تحریک آلت‌های جهان اولی و بخصوص سومی را هدفمند میکنند ، به آزادی معنای جدید سکسی داده اند.
یکی از اهداف سیستم حاکم بر جهان راست کردن و نگه داشتن آلت‌هاست!
«پوشاندن واقعیت‌ها با تحریک‌کردنِ هدفمند »
از سر تا پای این جهان کثافت می‌بارد
از آمریکا بگیر تا ایران روسیه غرب شرق شمال جنوب ....
@selfknowledgee



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

232

obunachilar
Kanal statistikasi