Critic l مریم نصر


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


«بودن در زمانه خود … مخالفت با زمانه خود است، بودنِ نقاد در زمانه خود است، بیرون از قاب زمانه بودن است»
فرانسواز دستور
Maryam.nasr[at]gmail

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Are You There God? It's Me, Margaret. 2023

written and directed by
Kelly Fremon Craig

@neocritic


🎥

اونجایی خدا؟ منم، مارگارت

 ✅فیلم در دهه هفتاد میلادی رخ می‌دهد و موضوع آن «نوجوانی دختران» است: بلوغ، ماهینگی، پسرها و دین. مارگارتِ دوازده ساله پا به نوجوانی گذاشته و با خدا درباره بحران‌هایی که تجربه می‌کند حرف می‌زند.

 ✅همه دوستانش دارند بالغ می‌شوند؛ دلش می‌خواهد زودتر بالغ شود، هم‌زمان همکلاسی‌ای دارد که بلوغ پیش‌رس باعث شده در کلاس منزوی باشد...همه‌اش این نیست. پدر مارگارت یهودی و مادرش مسیحی است. ازدواج والدین مارگارت باعث طرد مادرش از خانواده شده است. خانواده مسیحی مادر تحمل داماد یهودی را نداشتند. پشت سر گذاشتن این تجربیات باعث شده والدین مارگارت تصمیم بگیرند دخترک را از مذهب و مشاجرات پیرامون آن دور نگه دارند تا خودش به سنی برسد که بتواند تصمیم بگیرد، ولی مگر پدربزرگ مادربزرگها مرده‌اند که والدین چنین تصمیم‌هایی بگیرند!

✅مدت زیادی نیست نوجوانی دخترها در فرهنگ ما معنا پیدا کرده است، گرچه هنوز هم آمار ازدواج دختربچه‌ها بالاست. با این حال اطراف من پر از هم‌نسلانی است که دختران نوجوان دارند و نگرانند. نوجوانی خود ما سخت و تلخ بود. احاطه شده با سکوت و اخم و اجبار. راه رفتن در دالان دردناک، تاریک و ناشناخته که کسی اطلاعات درستی درمورد آن به تو نمی‌داد. شاید هم نداشتند که بدهند. تجربه نشده بود هنوز! بالاخره یک روز شجاعت نوشتن درموردش را پیدا خواهم کرد.

✅نوجوانی خودش به اندازه کافی آزاردهنده و گیج کننده هست که لازم نباشد سخت‌ترش کنیم، ولی می‌کردند. امروز به نظر بی‌رحمانه و غیرمنطقی می‌رسد، ولی به هرحال، قبل‌تر، بخش اعظم دختران نوجوان واقعا از کودکی به بزرگسالی می‌جهیدند و سخت‌گیری‌های مذهبی و تربیتی والدین و جامعه در جهت آماده‌سازی کودکان برای پرش موفق بود. با این وصف، با زندگی امروز و بچه‌های این روزگار نمی‌خواند، فرمول‌های قدیمی کار نمی‌کند، گاه خاطرات تلخ خودِ والدین هم مزید بر تردید و درماندگی می‌شود -حتی اگر پدرومادربزرگها راضی نشوند.

#فیلم
@neocriri


📝
کمی صدای زنانه بشنویم، یا نه! زنان را اضافه کرده و هم‌می‌زنیم
 

🔹سالها پیش سرکلاس متن‌خوانی تخصصی متون فلسفی در دانشگاه، هر کس دوست داشت داوطلب می‎شد تا بندی از متن را بخواند و ترجمه کند. اواسط کلاس بود که استاد با کلافگی گفت: «یکی هم از بین خانم‌ها بخواند...». به هم نگاه کردیم که کداممان بخوانیم. ادامه داد «کمی صدای زنانه بشنویم...» معذب شدیم. سرمان را پایین انداختیم. صدایی از سمت دیگر کلاس گفت «بالاخره یه کاتالوگ پلوپز که می‌خواهید بخوانید...» و صدای خنده بلند شد. (آرزو می‌کنم هیچ زن جوانی در هیچ کلاس فلسفه‌ای چنین تجربه‌ای نداشته باشد و تکرار نشدن این رفتارها ناشی از باور به نادرست بودنشان باشد نه چیز دیگری.)

🔹خوشبختانه، ظاهراً، ناپسند و نادرست بودن نگاه جنسی به حضور و مشارکت زنان یا نکوهش، تحقیر و تمسخر آن تا حدود قابل ملاحظه‌ای از جانب بخشی از جامعه پذیرفته شده است. حتی در تبلیغات شهری یا صدا و سیما هم که عموما با محافظه‌کاری و تأخیر زیاد از جامعه حرکت می‌کند، می‌بینیم که حضور زنان چندبعدی‌تر شده. مثلا مدتی پیش نماهنگی در تلویزیون دیدم از حضور پرشور اجتماعی دختران نوجوان در سطح شهر که برخی درحال بدوبدو روی چادر ملی هدفن رنگی هم گذاشته بودند. به تعجب من نخندید! من از دهه شصت می‌آیم و هنوز در دهه شصت زندگی و کار می‌کنم.

🔹باری! جاهای دیگر هم به‌ویژه بعد از وقایع یکی دوسال اخیر شاهد حضور زنان و مطالبه گسترده‌تر حضور آنها و نمایش و تبلیغ پیرامون آن هستیم. در ورزشگاه‌ها، نشست‌ها، همایش‌ها، سخنرانی‌ها، تجمع‌‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای و انتخاباتی و...

🔹عبارت بامزه‌ای دارند زنانه‌نگرها که از آشپزی وام گرفته شده. می‌گویند اینکه زن‌ها را اضافه کنیم و هم‌بزنیم نه تنها کافی نیست که معمولاً منحرف‌کننده هم هست.

🔹هاردینگ در یکی از مقالاتش به
اضافه‌کردن زنان به نظم‌های موجود گریزی زده و آن را نقد کرده است. او می‌گوید سه گروه از زنان نامزد این اضافه شدن و به حساب آمدن هستند: زنان دانشگاهی و محقق، زنانی کنشگر و فعال اجتماعی و زنان قربانی نظم‌های مردسالار.
▫️ گروه اول: تجربه نشان داده است که کار زنان دانشگاهی در مقایسه با همتایان مردشان نوعاً دست‌کم یا نادیده گرفته می‌شود. این زنان و آثار آنها «گم می‌شوند». پیش‌تر و به یاد مرحوم دکتر هاله لاجوردی، من هم یادداشتی درباره «زنان گم شده» در دانشگاه‌های خودمان نوشته‌ام. 
▫️گروه دوم: زنان فعال اجتماعی هستند که در اغلب جنگ‌ها، مبارزات، اعتراضات و انقلابهای حضور داشته و دارند. تاریخ اسامی بزرگی برای ما به یادگار گذاشته است، هم‌زمان این واقعیت را هم نشان‌مان داده که حضور و مشارکت اجتماعی زنان جز سربازی در «جهان ارزش‌های مردانه» نیست و بعد از پیروزی با تقسیم غنایم میان مردان و حذف و به حاشیه راندن زنان پایان می‌پذیرد.
▫️گروه سوم: زنان قربانی (جنگ، تجاوز، زن‌کشی و...) تمرکز «بیش از اندازه» بر زنان قربانی هم این مشکل را دارد که با تاکید بر چهره قربانی برای زنان، تصویر ضعیف و بیماری از آنان می‌سازد که نیازمند دلسوزی، نجات و قیمومت هستند.

🔹اینکه شما از سر خیرخواهی یا اجبار افکار عمومی، حضور و مشارکت زنان را هم در کوره ذوب کنید، تا آنها هم در زمره آجرهای سازنده وضع و نظم موجود باشند، مطالبه رویکردهای زنانه‌نگر نیست.

🔹مطالبه زنانه‌نگرها این است که
چشم‌اندازهای آنها در شمارآید. تجربه‌هایشان به دیده گرفته شود. در دیگربودگی خودشان به رسمیت شناخته شوند و خسارت به رسمیت شناخته نشدن‌شان، که متوجه همگان است، فهم و جبران شود. البته صورتبندی این تجربیات و چشم‌اندازها مستلزم ایجاد فضایی برای تنفس است. مستلزم برداشتن پا از روی گلوی زنانگی است تا نفسش بالا بیاید و بدون لکنت از تجربه مواجه‌اش با جهان بگوید. (آن‌چیزی که زیست زنانه می‌تواند با دنیای سرتاپا مردانه به اشتراک بگذارد.).

🔹 دست و پا زدن بر مرز خفگی به‌ویژه آنجا به چشم می‌آید که به یاد بیاوریم تا همین امروز هم صلاحیت زنان به عنوان افرادی صاحب تفکر و توانایی تولید معرفت، حتی در خصوصی‌ترین مسائل مربوط به بدن یا فرزند خودشان هم، تایید نشده است.

@neocritic


.

صدسال قبل؛ خانم بودۀ متبسم

📝تصاویر خیلی ریاکارند، خلاف کلمات که گاهی زیادی واقعی و رسوا کننده می‌شوند. برای همین است که فیلم‌ها در برابر قصه‌ها حرفی برای گفتن ندارند. اغلب جلوه فروشی می‌کنند. آن جمله مشهور «یک تصویر قدرتمندتر از هزاران کلمه است» به چشمم بیش از هرچیز تاکید بر قدرت فریبکارانه و قاب‌بند تصاویر است. ربطی به واقعیت یا حقیقت ندارد.

🔹برای کاری از دوستم فرشته حبیبی راهنمایی خواستم و او مصاحبه‌ای را که سال ٨۵ با دکتر احمد الستی درباره «صدسال سینمای ضد زن» انجام داده و در مجله زنان (ش١۴١) منتشر شده بود برایم فرستاد.
مصاحبه پروپیمانی بود درباره تاریخچه حضور «پنهان‌شده» زنان و دغدغه‌های زنانه‌نگر در سینما. این تاریخ بلند به ویژه برای من جالب بود- که تا همین امروز هم با بازنمایی زنان در سینما و فرهنگی که حول آن ساخته شده مشکل دارم چه برسد به فیلم‌های قدیمی‌تر که در اغلب مواقع نقش فرعی زن را هنرپیشه بلوند و باریک و براق با چشم‌هایی پر از تمنا بازی میکند که درحالیکه فیلترها تلالو دوچندانی به او می‌دهند به مرد بزن بهادر و خشن و بی‌اعتنا و ماجراجو و نه‌چندان خوش‌قیافه التماس می‌کند نجاتش بدهد/رهایش نکند: و البته باعث کلی دردسر اضافه می‌شود!

🔹در مصاحبه فرشته، آقای الستی مروری دارد بر تاریخ سینمای فمینیستی، که در همان دهه هشتاد خورشیدی هم مثل امروز، موضوع بدفهمی بوده. آنجا به فیلم خانم بوده متبسم(۱۹۲۳) اشاره می‌کند به عنوان یکی از نخستین تولیدات سینمای فمینیستی در عصرسینمای صامت.

🔹کارگردان فیلم خانم ژرمن دولاک (١٨٨٢-١٩۴۵) فیلم ساز، منتقد و نظریه‌پرداز فرانسوی است و فیلم پر از تازگی و نماد است. روایت آشنای زندگی یک زن اهل موسیقی و ادبیات با مردی تاجر با اگوی متورم- خیلی متورم. خانم بوده زنی متاهل و ناراضی(متبسم) است که جایی جز عالم خیال برای گریختن ندارد. صد سال قبل.

@neocritic
🔹فیلم را روی آپارات ببینید:

https://www.aparat.com/v/WRq5C
فیلم لبخند خانمِ بوده (1923) با زیرنویس چسبیده
فیلم فرانسوی لبخند خانمِ بوده (The Smiling Madame Beudet) که در سال 1923 پخش شد؛ ساخته‌ی خانم ژرمن دولاک و با بازی ژرمن درموزبا زیرنویس پارسیِ چسبیده


ما به شما صدا دادیم!

🔹 فرض کنیم شما یک دانشجوی انسان‌شناسی ایرانی‌الاصل هستید که مایلید/ هدایت شده‌اید تا موضوع پژوهش‌تان را درباره وطن‌ اصلی‌تان انجام دهید. موضوع «قتل‌های ناموسی» درگیری ذهن شما/ استادشما بوده است و شاید یکی از بستگان خودتان/ استادتان قربانی این قتل‌ها بوده. شما به ایران می‌آیید، با گروهی از مردمان مبتلا به این مصیبت ارتباط می‌گیرید، مصاحبه می‌کنید، مصاحبه‌ها را تحلیل می‌کنید و با یکی دوتا از نظریات مرجع تطبیق می‌دهید و در قالب پایان نامه یا کتاب در دانشگاه مقصد منتشر می‌کنید.

🔹 پژوهش شما می‌تواند به عنوان بخشی از پژوهشی بزرگتر که مثلا استادتان به آن مشغول است اطلاعات ذیقیمتی در اختیار پژوهشگران و دانشگاهیان قرار دهد: این قتل‌ها آنقدرها که در بدایت امر به نظر می‌رسد ساده و تک بعدی نیستند و...

🔹 هرچه پژوهش شما زوایای مبهم بیشتری را روشن کند باارزش‌تر است چون کلیشه‌های ذهنی پژوهشگران غربی را به چالش گرفته و فهم دقیق‌تری از این پدیده به آنها می‌دهد تا از از ورای عینک خودمرکزپنداری ببینند. خیلی هم خوب و خیلی هم عالی.

🔹 برگردیم اینجا. موضوع «زن‌کشی» با اینکه به شدت مورد توجه افکار عمومی در ایران است و انتشار اخبار حول آن زنان و مردان ایرانی را عمیقاً آزرده و متاسف می‌کند، به‌طور رسمی در بهترین حالت مورد تغافل است. این موضوع برای بخش زیادی از ایرانیان نه صرفاً موضوعی برای پژوهش و ساخت فیلم یا مستند است که به لحاظ وجودی با آن درگیرند، جهان‌شان را تاریک و ترسناک کرده و از اخبار آن درد می‌کشند. دانشگاهیان درباره آن کتاب می‌نویسند و کارگردانان بنام فیلم می‌سازند تا شاید کمک کنند این فرهنگ نادرست و غیر انسانی از میان برود، ولی توقیف می‌شوند و اجازه انتشار نمی‌یابند. تلاش‌ها برای ایجاد هرنوع حساسیت بی‌اثر می‌شود، قوانین اصلاح نمی‌شوند و این سنت ادامه پیدا می‌کند...

🔹حالا شمای ایرانی‌الاصلِ دانشگاهی برای ما چه کرده‌ای؟ ادعا می‌شود که به عنوان یکی از ما به پیچیدگی‌های فرهنگی ما «صدا» داده‌ای چون در داخل کشور صداها خاموش شده‌اند. اگر کار قدرتمندی انجام داده‌ باشی در داخل و خارج محل ارجاع پژوهشگرانی خواهی بود که به این مسئله می‌پردازند. موضوعی از جنس تفاوت در فرهنگ که باید درک شده و تاحد امکان موضوع قضاوت ارزشی نباشد، نه سرطانی که باید درمان شود. ما به ایجاد همدلی و درک تفاوت‌های فرهنگی و به رسمیت شناختن آنها برای عمق و بعد دادن به درک مسطح و مقابله با اسلام‌هراسی و رشد افراطی‌گری نیاز نداریم، ما به ایجاد آگاهی و حساسیت عمومی نیازمندیم تا از نابود شدن زندگی های بیشتر جلوگیری کنیم.

🔹کار تو «صدا دادن به من» نیست، بلکه مرئی کردن تابیدگی‌های فرهنگی به زبانی است که من حتی نمی‌توانم بخوانم و اگر ترجمه شود، احتمالا اجازه نشر نخواهد یافت. و اصلا بهتر که نیابد وقتی ادبیات داخلی درباره آن اجازه نشر ندارد _چون احتمالا کار تو، بعد از اعمال ممیزی ارشاد، برای ساکت کردن و انکار عمق فاجعه استفاده می‌شود، نه صدا دادن.

ما که عینک‌هایمان را شکسته‌اند و سرنوشتمان این شده که هربار از عینک و با شماره چشم شمای غربی خودمان را ببینیم و بفهمیم کدام ارزش‌ها قواره تن‌مان هست و کدام نیست.

@neocritic


Forward from: دورنما
#معرفی_کتاب
#معرفی_نویسنده

🔹فمینیسم غربی و نجات زن مسلمان
   
مروری بر کتاب «آیا زنان مسلمان به نجات نیازمندند؟» اثر #لیلا_ابولغد

✍️ #فاطمه_توفیقی
دانشگاه ادیان و مذاهب

درآمد

لیلا ابولُغد (ز. ۱۹۵۲)، انسان‌شناس امریکایی فلسطینی‌الاصل، استاد علوم ‌اجتماعی در گروه انسان‌شناسی دانشگاه کلمبیا در نیویورک است. پدرش، ابراهیم ابولُغد، از دانشمندان سرشناس فلسطینیِ علوم‌ سیاسی در امریکا (و در اواخر عمر در کرانۀ باختری) بود و مادرش، ژانت ابولُغد، از استادان پرکار علوم اجتماعی. خودِ ابولغد چند سال را به مردم‌نگاری در میان عشایر مصر گذرانده بود که نتایج آن در کتاب‌های «نوشتن جهان‌های زنان» (۱۹۹۳) و «عواطفی پوشیده: حیا و شعر در جامعه‌ای عشایری» (۲۰۰۰) آمده است. او در این آثار تصویری نو از زنان عشایری به دست داده است، زنانی که اغلب به‌غلط فاقد عاملیت و درک مناسب از جهان قلمداد می‌شوند. کتاب «آیا زنان مسلمان به نجات‌ نیازمندند؟» در ۲۰۱۳ در انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شده است. عنوان کتاب یادآور مقالۀ بسیار مشهور ابولغد است: «آیا واقعاً زنان مسلمان به نجات‌ نیازمندند؟ تأملاتی انسان‌شناسانه در نسبی‌گرایی فرهنگی و دیگری‌های آن» که در سپتامبر ۲۰۰۲ تنها یک سال پس از فاجعهٔ ۱۱ سپتامبر و اندکی پس از آغاز‌ «جنگ علیه ترور» منتشر شد. تصویر روی جلد کتاب عکسی است از رانیا مطر، هنرمند معروف لبنانی-امریکایی: زنی جوان در حال مرتب‌کردن روسری‌اش در آینه‌ای شکسته. قرار گرفتن عنوان کتاب در این تصویر، حتی به مخاطبی که از پیشینهٔ عنوان در مقالهٔ نام‌دار و انقلابیِ ابولغد آگاه نیست، این تلنگر را می‌زند که قرار است از پشت سر این زن به آینهٔ شکستهٔ پیش رویش (یعنی نظام‌های سلطه) نگاه کنیم و ببینیم او چگونه دیده شده و باید دیده شود. استفهام انکاری از رویکرد انتقادی نویسنده به نگاه‌های پیشین به آن زن مسلمان حکایت می‌کند.

🔻مطالعۀ متن کامل و دانلود فایل مقاله

#مقالۀ_مروری
#دورنما_بخوانیم
#با_دورنما_بمانیم

@doornamaa


نه! ممنون. حال همه ما خوب است.

🌀دوست بزرگوارم دکتر فاطمه توفیقی در دورنما درباره کتاب بسیار تاثیرگذار آیا زنان مسلمان به نجات نیازمندند؟(2013) نوشته لیلا ابولُغد یادداشتی نوشته است. کتاب ابولغد از زمان انتشارش تا امروز توجه بسیار زیادی در محافل دانشگاهی دریافت کرده و بسیاری از استدلال‌های آن از جانب دانشگاهیان و متفکران حوزه مطالعات زنان مرجع تقلید بوده است. مثلا همین چندروز پیش تصاویری از جلسه نقد کتابی خارج از ایران منتشر شد که در آن یک انسان‌شناس ایرانی درباره حجاب در آغاز انقلاب اسلامی صحبت می‌کرد و آن را «پاسپورت حضور اجتماعی زن ایرانی» می‌خواند. این استدلال یادآور یکی از استدلالهای ابولغد در همین کتاب است که برقع زنان افغان را پناه زنان افغانستانی برای تحرک در جامعه می‌داند که به غلط توسط غربیان به حصاری برای زنان تفسیر شده.

🌀 آیا باید زنان مسلمان را نجات داد؟ جوابی که این کتاب و امثال آن می‌دهند، صرف نظر از ظرایف و دقایقی که طرح می‌کنند، اینطور به گوش می‌رسد که: لازم نکرده! شما هیچ درکی از زن مسلمان ندارید و صرفا از  او سو استفاده می‌کنید تا جنگ‌طلبی و منافع نظامی و اقتصادی خود را توجیه کنید. اگر راست می‌گویید چرا به رنج‌های زنان در کشورهای خودتان نمی‌پردازید؟

البته که بی‌راه هم نیست.

🌀 دردسر این کتاب و مثل این کتاب که از منظری پست مدرن به جا و جایگاه زنان در کشورهای به اصطلاح جهان سومی می‌پردازند این است که صرف نظر از کارکردی که در فضای اجتماعی و دانشگاهی غربی دارد، در فضاهای دانشگاهی درون کشورهای جهان سومی(اگر دانشگاهی برایشان باقی مانده باشد) تبدیل به ابزار نظری برای سرکوب خواهد شد: نمی‌بینید که حتی همان غربی‌ها که ارزش‌های مدرن‌شان را مطالبه می‌کنید تا در وضعیت خود تغییری ایجاد کنید می‌گویند وضعیت شما در تناسب با فرهنگ و ارزش‌هایتان است؟ بفرما! نه فقط ما و نه فقط لیلا و گایاتری و فریبا که جولی و جین هم همین را می‌گویند.
 
🌀همانطور که فاطمه به خوبی بیان کرده آن‌ها دقیقاً همین را نمی‌گویند، و نکات بسیار مهم و قابل اعتنایی در مشاهدات و ملاحظاتشان وجود دارد...اما در سفر نظریه‌ها صاحبان‌ نظریات نیستند که تعیین می‌کنند کدام وجه از آرایشان برجسته و طنین‌انداز شود.

🌀این تولیدات نظری بیش از اینکه تناسبی با «نیازها» و مطالعات داخل کشورهای جهان سومی داشته باشند، در پاسخ به نیاز و مطالبات نظری و رشد معرفتی در همان کشورهای غربی پدید آمده‌اند.

@neocritic

🔽🔽🔽


زنان شبه‌بیوه
 
🔹 سال گذشته در همایشی با موضوع «زنان و صلح اجتماعی» شرکت کردم که در آن یکی از سخنرانان درمورد تلاش‌های فعالان زن برای کمک به زنان شبه بیوه/نیمه بیوه/ half- widow در کشمیر سخن گفت. ایزابیر علی که از راه دور در همایش حضور داشت درمورد زنان مسلمانی گفت که در منازعات کشمیر همسران خود را گم کرده‌اند. همسران صدها مردی که در جریان درگیری‌ها ناپدید شده‌اند و اطلاعی از آنها در دست نیست. زنان شبه‌بیوه کشمیری مطابق قانون شرع تا 99 سال باید به انتظار شوهرانشان بنشینند و بعد از آن، در صورت پیدا نشدن همسر می‌توانند مجدداً ازدواج کنند. خانم علی اشاره کرد که عمده زنان شبه‌بیوه کشمیری متعلق به قشر ضعیفی هستند که نه تخصص و تحصیلات دارند و نه خانواده‌هایشان حاضرند سرپرستی آنها و فرزندانشان را بپذیرند. خانم علی روایت تصویری مفصلی از چندسال تلاش فعالان زن نشان داد که با گردهم‌آوردن «علمای» مسلمان از فرق گوناگون شیعه و سنی و برجسته کردن مشکلات این زنان، در نهایت موفق به اخذ «فتوایی» شدند که بر اساس آن زنان مسلمان می‌توانستند بعد از چهارسال انتظار مجدد ازدواج کنند و صاحب شوهر و سرپناه شوند.
 
🔹 برای من زیاد پیش آمده در جلسات و گفت و گوهای مختلف، از مردان  بشنوم که اگر قرار است در وضعیت زنان مسلمان در کشورهای مسلمان گشایشی حاصل شود تنها از مسیر فقه ممکن است. فقه که بسیار پیچیده است و نباید آن را به قرائت رسمی موجود تقلیل داد. فقه که پتانسیل‌های رهایی‌بخش بسیاری در خود نهان کرده است اما سازوکاری به‌غایت تخصصی و پیچیده دارد که ورود به آن دشوار است و صبری بی‌پایان طلب می‌کند. در عین حال، نفوذ و صعود زنان درآن تقریبا ناممکن است. بخشی از گفتمانی که با عنوان «فمینیسم اسلامی» می‌شناسیم ناشی از چنین نگاهی است و می‌دانیم که گرچه در خود ممالک اسلامی با اقبال چندانی نه از جانب زنان و مردان متدین و نه از جانب فمینیستهای سکولار مواجه نشده؛ در دانشگاه‌های سرزمین‌های غربی به عنوان «گفتمانی بومی» توجه زیادی دریافت کرده است.
 
🔹 مواردی مثل مورد زنان شبه‌بیوه کشمیری در ایرانِ بعد از انقلاب هم داشته‌ایم. به طور خاص تبلیغات زیادی حول دیه برابر زن و مرد انجام شده و می‌شود. از طرفی می‌توان این تغییرات را ناچیزتر از آن دانست که به دردسر و دشواری و صبر و احساس صغارتش بیارزد. ضمن اینکه، نهایتاً به هیچ روی برابری میان زن و مرد و سوژگی زن برای تعیین سرنوشتش را نمی‌پذیرد_ بلکه در بهترین حالت شرایط را برای زنان آسان‌تر می‌کند. از طرف دیگر این تغییرات گرچه بسیار کند رخ می‌دهند، ولی دست کم «واقعی» هستند: در جهان واقعی زنان کشمیری توانسته‌اند 99 سال را به 4 سال کاهش دهند و سرپناه و لقمه نانی برای صدها زن و کودک سرگردان فراهم کنند. درحالیکه صدسال شعار برای برابری و حق زن بر بدن و سرنوشتش قدرت جا به جا کردن یک برگ از زمین صلب و سخت سنت را نداشته است. فاصله میان آنچه ایده‌آل است و آنچه ممکن است را «فمینیسم اسلامی» نام گذاشته‌اند.

🔹با این وصف، نسل جدید زنان با این تاریخ و دستاوردها که پیش روی ماست، وادار خواهد شد که رویای برابری را از سر بیرون کند یا احساس تعلق به سنت و تامل و توقف در آن را؟

@neocritic


📝 عذاب وجدان

🌀 توافقی نسبی وجود دارد در مورد این گزاره که «سنت مهم است». شناختن سنت سرمایه است. اما چرا؟ چرا تاریخ و سنت مهم است؟
⁃ برخی مهم‌ترین دلیل اهمیت آن را فهم ریشه‌ای از خودمان و وضع امروزمان می‌دانند.
⁃ برخی معتقدند تنها مرهمی بر زخم های ما اثر می‌کند که از سنت خودمان(ولو به نحو انتقادی) استخراج شده باشد.
⁃ برخی معتقدند فهم سنت و ریشه‌ها به تقویت غرور و هویت و انسجام ما دربرابر دیگران می‌انجامد.
⁃ برخی در هر موردی چیزهایی از دل سنت بیرون می‌کشند که آنچه خود داریم از بیگانه تمنا نکنیم و به خودمان بازگردیم که همه چیز داریم.
⁃ برخی هم سنت را دلیل انحطاط می‌دانند که باید از آن گریخت. یا می‌گردند و چیزهایی در سنت پیدا می‌کنند و بریده از زمینه و زمانه آن را دستمایه تمسخر و خودتخریبی می‌کنند...

🌀 من به دلایلی معلوم تا مدت‌ها با فاصله از سنت حرکت می‌کردم. سعی می‌کردم به دوری و دوستی برگزار کنم که سنت و تاریخ ماست و چیزهای دوست‌داشتنی کم ندارد. بدون آن بی‌معناییم و خود را به‌جا نخواهیم آورد و گریز و گزیری از آن نیست. به طور کلی هم صلح و آشتی بهتر است تا جنگ و درشتی.

🌀اما در این چندسالی که از نزدیک‌تر به مطالعه سنت مشغولم و اعتراف می‌کنم در بدایت امر برایم بسیار دشوار بود تصور می‌کنم می‌توان از منظر دیگری هم به آن نگاه کرد.

🌀آگاهی از سنت درعین‌حال می‌تواند خاستگاهی برای ایجاد نوعی حساسیت اخلاقی باشد که شاید بتوان آن را «عذاب وجدان تاریخی» نام نهاد. مواجهه‌ای که گرچه به تاریخ بلند و سرمایه‌های باشکوهش با احترام می‌نگرد، اما درجست‌جوی گم‌شده‌ها هم هست و بابت خون‌ها و طردها و حذف‌ها و ندیدن‌ها «عذاب وجدان» دارد. این به معنی ندیدن تکثر در اندیشه‌ها و یکپارچه کردن همه سنت و اندیشه نیست، ولی مخالف باوری است که به قول دوست بزرگواری «عقل سرد» را بهترین ابزار تحلیل و توصیف سنت می‌داند (ولو کاربر همان «عقل سرد» خودش قربانی انواع حذف‌ها و تبعیض‌ها باشد.)

🌀تصور من این است که «عذاب وجدان» در بازکاوی سنت و تاریخ از گذشته دور تا امروز عاطفه‌ای است که اگر بی‌محابا از آن استفاده نشود، می‌تواند دریچه‌هایی به روی «عقل سرد» بگشاید. بینش‌هایی که گرچه نمی‌تواند برای گذشته‌ها و درگذشتگان دور و نزدیک کاری از پیش‌ببرد، می‌تواند نگاه و قضاوت ما را در تحلیل امروز و احساس تقصیر و مسئولیت در قبال آینده حساس‌تر کند.

@neocritic


📝 نامعتبر

〽️ من هم مثل خیلی از زنان سرزمینم در یک خانواده مذهبی و اصولگرا(نه در معنای سیاسی) بزرگ شدم. بدون بدن. با این تفاوت که دسترسی وسیعی به انواع کتاب‌ها داشتم و این درکنار داشتن مادری مراقب به بی‌بدن بودن من دامن می‌زد. بدن مهم نبود. به چشم نمی‌آمد. در نوجوانی هم که با تمام انرژی تلاش می‌کرد خودش را یادآوری کند با انواع و اقسام روش‌هایی رسمی و غیررسمی ایجاد احساس شرم و گناه سرکوب می‌شد.
مجرای ارتباط من با جهان کتاب‌ها بودند و طبیعی است که هم از جهت ذهن و هم بدن، حتی جهان رمان‌ها خیلی فرق دارند با انیمیشن‌های شاه‌وپری و فیلم و سریال‌ها...

〽️ کتاب‌ها و حتی رمان‌ها ولو در تاریخ و جغرافیای متفاوت رخ می‌دادند طرح متفاوتی از جهان ترسیم می‌کردند که کمابیش هم‌خوان بود با آموزه‌های مبتنی بر نفی بدن. ضمن اینکه امروز می‌توانم مطمئن باشم سانسور هم در تاکید بر آن موثر بود. بدن، به ویژه بدن زن چیزی نبود که ارزش توجه داشته باشد. چیزی که اهمیت داشت نفس بود و عقل بود.

〽️این بخت را یافتم که خلاف رویه دخترانی که خانواده‌های مشابه من داشتند برای تحصیل به پایتخت بیایم و زندگی خوابگاهی را تجربه کنم و چون از کتاب‌ها یاد گرفته بودم « ای برادر تو همه اندیشه‌ای» و «مردها ارزشش را ندارند» و «ازدواج برای زن‌ها یعنی نابودی من و حل شدن در دیگران» تصمیم گرفتم ازدواج نکنم: من هیچ تصور و تصویری از لذت‌های تن نداشتم. من اگر تن‌زدوده می‌شدم شاید می‌توانستم شهروند مدینه فاضله فارابی باشم که حتی چند مرحله پالوده‌تر از آرمانشهر افلاطون بود.

〽️زندگی خوابگاهی اولین مرحله هبوط از امنیت بهشت بود. ساده‌ترین قسمتش آگاهی نسبت به بدن! از مراقبت و سلامتی تا زیبایی و تناسب و بعد تجربه تکثر. آدم‌ها ارزش‌های مرا قبول ندارند، ولی بی‌ارزش نیستند و ما همچنان می‌توانیم باهم هم‌خانه و هم‌خوراک و دوست باشیم و این آغاز حیرت بود و تردید که یادم است با چشم‌هایی گریان (و تنی رنجور از غذای خوابگاه) برای پدرم در نامه‌ای از آن نوشتم.

〽️ اگر می‌خواستم هم نمی‌توانستم از ارزش‌های خودم فاصله بگیرم. ولی از همان زمان تا امروز این فکر هرگز دست از سرم برنداشته که چطور آنچه من آموخته بودم و اصول آن پیوند محکمی داشت با گفتمان رسمی، همه قصه‌های دیگر را از اعتبار انداخته و درحاشیه خاموش نگه داشته بود/ است. درعین حال، زن بودن، بدن بودن و نامعتبر بودن این امکان را فراهم کرد که اگرچه برای داشتن جایی کنار نیمکت ذخیره، ناگزیر در زمین فوتبال پسرها بازی/ تمرین کنیم، همواره با «اعتبار» و «اجبار» اصول و ارزش‌های مسلم‌پنداشته شده درگیر باشم. من که خودم اعتبار را 'رغم' نامعتبر بودن جستجو کرده بودم؛ به بینش‌های موجود در ارزش‌ها و نگرش‌های نامعتبرها و خاموش‌ها باور داشته و دارم.

@neocritic


🕊️🕊️🕊️
نوشتار من هم مثل برخی از دیگر دوستان و اساتید بدون خراش و زخم اجازه انتشار نیافت... ولی اهمیت دغدغه و نوشتن درباره آن و عقب ننشستن از تاکید و توجه هم بخشی از ورزه تلاش برای برپایی صلح است.
نیست؟
@neocritic


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
📚 صلح ایرانی؛ در جستجوی مسیرهای صلح در ایران امروز

🔸️به همت: نعمت‌الله فاضلی
🔸️تعداد صفحه: ۵۲۸ ص
🔸️قطع: رقعی
🔸️قیمت: ۴۷۵ هزار تومان
⚡(با تخفیف پیش‌خرید ۴۲۵ هزار تومان)



سفارش و پیش‌خرید:
📞 09103303882

🛒https://hamrokh.com/kala/solh-e-irani/



@neocritic


📝
هر پژوهشی با استفاده از هر روشی، صرف‌نظر از موضوع آن، می‌تواند جنسگرا باشد یا نباشد.

مارگارت ایکلر شش ویژگی برای روش‌های تحقیق جنسگرا (sexist) بر می‌شمارد. روش‌های پژوهشی زمانی جنسگرا هستند که:

♦️ یکم) از یک جنس درباره دیگری سوال می‌شود و فرض بر این باشد که پاسخ‌ها واقعیت را نشان می‌دهند.
〰️ مثلاً مردان معتقدند زنان توان یا علاقه‌ای برای انجام برخی امور ندارند، پس انجام آن برای زنان ممنوع می‌شود.

♦️دوم) پرسش‌های پرسیده شده «طیفی» از رفتارها و نگرش‌ها را برای زنان و مردان لحاظ نکرده است و الگوهای مشخص جنسیتی بر نحوه تنظیم پرسشنامه حاکم است.
〰️ مثلاً همه زنان و همه مردان صفات مشابه و مشخصی دارند.

♦️سوم) به توازن جنسی مشارکت کنندگان در انجام پژوهش توجه نشده است.

♦️چهارم) درباره هویت جنسی اشیا یا افراد حساسیت به خرج داده نشده است.
〰️مثلا تفاوت در تولید دستکش‌های ظرفشویی، دستکش‌های باغبانی و دستکشهای ایمنی که متناسب با اندازه دست یکی از جنس‌ها طراحی و تولید شده است.

♦️پنجم) ابزارهای تحقیق روی یک جنس اعتبارسنجی شده ولی برای هردوجنس به کار می‌رود:
〰️ مثلاً ارتفاع میله‌های مترو برای مردان مناسب است ولی حتی در واگن‌های مخصوص زنان هم با همان ارتفاع نصب شده است. یا در طراحی و تولید خوردو اندازه‌ها متناسب با اندازه‌های  مردان است.

♦️ششم) داده‌ها از هر دو جنس به دست آمده، ولی در تحلیل آن مولفه «جنسیت» درنظر گرفته نشده است.

〰️مثلاً برای کمک به آسیب دیدگان بلایای طبیعی از هردوجنس نیازسنجی شده، ولی ضرورت برخی نیازهای زنان که به واسطه جنس است دیده نشده.

♦️راحت نخواهیم توانست از پژوهش‌های جنسگرا به پژوهشهای غیرجنس‌گرا بپریم و حداقل به دو مرحله مداخله نیازداریم. اول اینکه بپذیریم عمده پژوهشها درحوزه‌های مختلف جنسگراست و نیازها، اندازه‌ها و معیارهای مردان را اولویت/عمومیت داده است. دوم اینکه در بررسی مسائل موظف هستیم جنسیت را درمد نظر قرار دهیم.

♦️به قول ساندرا هاردینگ، قوی‌ترین مطالعات، تفاوت‌های جنسی، طبقاتی، نژادی و فرهنگی را در شمار می‌آورند، از تجربیات زنان به‌عنوان منابعی برای تحلیل اجتماعی استفاده می‌کنند، روش‌ها و تحلیل‌هایی را طراحی می‌کنند که این تفاوت‌ها را ببیند نه انکار کند. اعتراف به اینکه پژوهشهای ما گرانبار از نظریه‌ها هستند و قدرت و سیاست در ساماندهی به آن‌ها نقش اصلی را دارند وجه ممیز پژوهش‌های جدید دربرابر پژوهشهای سنتی است.

@neocritic


Forward from: کارگاه خیال
غیوم غیوم یا غیوم
يا صعداء الحالمين وراء النوافذ
غيوم يا غيوم
علميني فرح الزوال.

ابرها... ابرها... ای ابرها!
ای آه‌هایِ عمیقِ خیالبافانِ پشت پنجره!
ابرها... ای ابرها!
به من بیاموزید شادی نیست شدن را.

#انسی_الحاج
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی


نشر نی برگزار می‌کند:

📚 ‏خوانش رمان فارسی زنان در دههٔ شصت

‏برنامهٔ جلسات:

‏📕جلسهٔ اول: در حضر، مهشید امیرشاهی

📕جلسهٔ دوم: طوبی و معنای شب، شهرنوش پارسی پور

📕جلسهٔ سوم: اهل غرق، منیرو روانی پور

📕جلسهٔ چهارم: دل فولاد، منیرو روانی پور

‏ثبت نام: ⁦ negaryouneszadeh@gmail.com ⁩


🔗https://www.instagram.com/p/C66DTdGtPmV/?igsh=anN5amVjNXg3Zmly



@neocritic


نیم قرن سکون

📝 نظام حقوق زن در اسلام (1353) نوشته شهید مرتضی مطهری دربردارنده مجموعه مقالات او در مجله زن روز است. کتابی که از بعد از انقلاب تا امروز جایگاه نوعی متن مقدس در رشته مطالعات زنان را به خود اختصاص داده . روش خطابی کتاب در زمانه‌ای که منابعِ دردسترس از یادداشتها و مقالات پراکنده مجلات و افلاطون و ارسطو و راسل و ویل دورانت تجاوز نمی‌کرده؛ تا همین امروز و در یادداشتها و بسیاری از کتابهای پژوهشی منتشر شده در این حوزه مورد تقلید قرار گرفته و تکرار شده است. کتاب در زمانه خودش متن پیش‌رویی در بافت فکر سنتی بوده و در کنار زوج خود یعنی مسئله حجاب بیانیه رویکرد رسمی حاکمیت به حقوق زنان است.

♦️ در دو دنیای موازی پیش می‌رویم بدون اینکه گفت و گویی شکل بگیرد. از یک طرف نظریات غربی در حوزه مطالعات جنسیت محل ارجاع و استناد شمار زیادی از دانشگاهیان در رشته‌های مختلف علوم انسانی و پزشکی و روانپزشکی و... است و از طرف دیگر، موافق با سیاق آقای مطهری حدود نیم قرن پیش عمل می‌کنند: همین‌که معضلات خانواده در غرب را به رخ بکشیم و چند جین و سارای آمریکایی/اروپایی پیدا کنیم که به وضعیت زن در غرب معترضند و راسل و ویل دورانت‌هایی که حرف‌های موردپسند ما را تکرار کرده باشند تا بریده سخنانشان را در کتابها و بر دیوارنوشته‌ها نقل کنیم.
ما حق هستیم.
یا موافق میل ما سخن گفته‌اید و حقیقت را درک کرده‌اید، یا گمراهید و در منجلاب معضلات ناشی از باطل دست‌و پنجه نرم می‌کنید. امان از این نگاه قطبیده که تا عمق استخوان ما نفوذ کرده است.

♦️اما  آیا ما یی که در برابر غرب تعریف کرده‌ایم مشکلی ندارد؟ نمی‌دانیم. عادت‌مان است که آمارِ مسائل را خمیر کنیم. بی‌عیب و ایراد البته فقط خداست، ولی اگر ایرادی هست تا ابد بر گردن درست پیاده نشدن احکام و سستی ایمان است. اتهام سستی ایمان تا آنجاست که حتی دین‌پژوهانی که غیراز روایت رسمی بیاندیشند را نیز حذف می‌کند.

♦️ طرفه اینکه، آثار و افکار دین‌پژوهان دگراندیش در حوزه مطالعات زنان ظلم معرفتی مضاعفی را متحمل می‌شود چرا که نه طرف توجه دانشگاهیان واقع می‌شود که از سنت و ساختار نامنعطف آن مأیوسند و نه در روایت رسمی جایی پیدا می‌کند.

♦️ مطهری در نظام حقوق زن در اسلام برتفکیک میان قلمرو عمومی و خصوصی تاکید می‌کند و مخالف تسری قوانین جمعی به قلمرو خصوصی می‌شود. آنجا نظریه معروفش را که تا امروز هم مدام تکرار می‌شود درمیان می‌آورد:  قائل شدن «حیثیت انسانی» برای زن نباید به این معنا باشد که ما زن و مرد را مشابه بدانیم و معتقد شویم که باید از حقوق یکسان برخوردار شوند. زن و مرد بنا به طبیعت خود متفاوتند و این تفاوت مبنای قواعد ظاهراً  تبعیض‌آمیز است که در باطن تفاوت‌ها را به رسمیت شناخته است.
♦️ مطهری ذاتگراست و اشاره می‌کند اگر در مدنی بالطبع بودن انسان‌ها شک کنیم نمی‌توانیم در منزلی بالطبع بودن آن‌ها تردید روا داریم. (منبع این ادعا هم مثل باقی موارد ویل دورانت است.)

♦️ باور به ذاتگرایی گرچه درمیان فمینیستها هم طرفدارانی دارد، اما جای اینکه در دنیای مردانۀ مردانه مرجع قانونگذاری باشد به بحثهای نظری پیرامون تفاوت و آورده‌های آن و لزوم دیگری پذیری رونق بخشیده.

♦️ اگر در دنیای جدید دغدغه «عدالت» داریم، ذاتگرایی نمی‌تواند مرجع قانونگذاری حقوقی و اجتماعی قرار گیرد و به اجبار و به بهانه طبیعت و مصلحت سوژگی باشندگان را محدود کند. خاصه اینکه قانونگذران و مفسران و قاضیان این قوانین منتفعان از نابرابری باشند- در جامعه‌ای که بافت و فرهنگ روابط منزلی‌اش مبتنی بر مناسبات نابرابر میان زوجین و مستعد ظلم، خشونت و کنترل است. چنانکه مشابه این روابط در باقی حوزه‌ها به مثابه مصداق ظلم آشکار منسوخ شده است. خود ما هم در باقی موارد که ازقضا در سنت ما و افکار افلاطون و ارسطو هم پایگاه‌هایی دارد به ذاتگرایی پایبند نیستیم. مثلاً اقوام عضلانی‌تر را کم‌تر انسان و بیشتر حیوان نمی‌دانیم- که سعادت جوامع بشری اقتضا کند به کارهای یدی بپردازند و در خدمت دیگران باشند!

@neocritic


📝
♦️ پرده اول: شفافیت و هماهنگی

آخرین بار دوره دانشجویی با سرپرستی استادمان دکتر منوچهر صانعی دره‌بیدی و هم دوره‌ها به شیراز آمده بودم و زمستان بود. این‌بار اردیبهشت شیراز با تمام ملاحتش به روی ما آغوش گشود. آبی آسمان و سبزی زمین شفاف بود و آدم‌های شهر، خلاف دیوارنوشته‌ها، در صلح. بی‌شمار درخت به شما عطر و سایه می‌دادند و بی‌شمار نیمکت جایی برای نشستن و باقی همه پاکیزگی و خوشی و کلی طرح عمرانی برای بهبود کیفیت زندگی و گردشگری در شیراز. فکر کردم کاش می‌شد اینها را ذخیره کرد برای تحمل فضای پر از تخاصم و لشکرکشی شهر بیمار و گرفتار تهران.

♦️ پرده دوم: فرهنگ‌سازی
روبه‌روی ورودی «نارنجستان قوام» معطل شدیم. داشتند با چادر گل‌گلی پوششی برای زن گردشگر خارجی می‌ساختند که سرش پوشیده بود، اما لباس آستین‌کوتاه به تن داشت. زن حیرانِ شنلی بود که برایش ساختند و مردِ هم‌سفرش معترض به ما نگاه کرد و با غیظ که: این رفتار توهین‌آمیز است بیشتر برای همین پوشش خودتان... ما نگاه‌مان را دزدیدیم انگار نمی‌فهمیم. از آن اثربخش‌تر برگه اعلان چسبیده به ورودی که «ورود بانوان با پوشش برتر (چادر) رایگان است». خوشبختانه اعلان فقط به فارسی بود.

♦️ پرده سوم: دوربین‌ها
در صف تهیه بلیط ورودی «باغ ارم» زنی متوجه آنسوی دروازه شد که دختری جوان و چادری با دوربین و سه‌پایه، درحالیکه گوشی‌اش را مقابل صورتش گرفته بود به مردم نگاه می‌کرد. زن گفت:«داره فیلم و عکس می‌گیره؟» زن دیگر گفت:«به چه حقی؟» زن سوم موبایلش را بیرون آورد و از دختر جوان عکس گرفت. تا وارد شویم دوست غیرچادری و رنگی‌رنگی دختر چادری از راه رسید و کمک کرد وسایل عکاسی‌اش را جمع کند تا از باغ خارج شوند.

@neocritic


♦️عبدالکریم رشیدیان عنوان می‌کند که کتابِ استاندارد وجود ندارد🔺

مشاهده در یوتیوب

@joreah_journal

www.instagram.com/joreah_journal


Forward from: مرکز فرهنگی شهرکتاب
نشر ادیان منتشر کرد :

فیلسوفان جدید برای گشودن راز این معنا هر یک به راهی رفته‌اند و از منظری خاص به مسأله نگریسته‌اند. پـاره‌ای از آنان فـقدان مـعنا را در جـهان جـدید اجتنـاب‌ناپذیر دانـسته و آمـادة پذیرش تمامی لوازم آن شده‌اند. آنان با از دست دادن آنـچه از بـیـرون به زنـدگی‌شـان معـنا می‌بخشید آماده شده‌اند تا از درون آن را فراهم آورنـد. این دسته از متفکران آدمیان را دعوت می‌کنند تا با شجاعت با این حقیقت روبرو شده، خود وارد پروژه معناسازی شوند. والتر استیس از جمله این فیلسوفان است. اما فیلسوفانی چون هاپ واکر مساله معنای زندگی را با وجود خدا و حقانیت دین گره ‌زده‌اند و دین را حل کننده این مشکل می‌دانند.

معنای زندگی / گردآوری و ترجمه اعظم پویا / قم: نشر ادیان (بهار ۱۴۰۳)
@Bookcitycc


Forward from: مرکز فرهنگی شهرکتاب
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
دکتراعظم پویا ازکتاب" معنای زندگی" می‌گوید.
@Bookcitycc

20 last posts shown.

1 634

subscribers
Channel statistics