حقایق کیرے جهانو ایران


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


دوست #نازنین و #بزرگوار ھمراھ وقتے خداےنکردہ عبوسواخمو هستے پستامونو بخون و #عکسامون ببین ??
??پستها؛ صرفا در جهت خندوندن شما بوده جدی نگیرید??
#خــدا?و #خیــروخــوشے???? #همیشہ و #همجا باتکتک شماها #روزوروزگارتون شادوتوام باآرامش
#آمـین

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


🔷 جوانی به نزد حکیمی رفت تا از زبان‌ درازی و سرکوفت های زنش شکایت کند و مشورتی بگیرد!

حکیم گفت بابت هر کاری که زنت برایت انجام می‌دهد از او تعریف و تمجید کن!

هنگام شام زن سفره را پهن کرد. مرد با اولین لقمه‌ای که خورد شروع کرد از دستپخت زنش تعریف ‌کردن و گفت تا حالا چنین غذای لذیذی نخورده ام.

زن گفت : زهرمار بخوری، کارد به شکمت بخوره، چندین سال برایت غذا پختم اما یکبار هم تعریف نکردی، حال که خواهرت برای اولین بار غذا برایمان فرستاده، تعریف و تمجید میکنی!

و بدین شکل بنیان خانواده آنها کاملا به گا رفت!

#داستان
@factfuck8



🔶 ﻣﺮﺩ ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺐ ﺑﺎ ﻣﻨﺸﯽ ﺍﺩﺍﺭه اﺵ ﺑﺎﺷﻪ و بهش تلمبه بزنه ...
ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻨﺸﯽ ﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ، ﻣﻮﻗﻊ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﺮﺩ کفش هاﺷﻮ ﺑﺮﺩ ﺗﻮ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﮐﺜﯿﻒ ﻭ گِلی ﮐﺮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﺯﻧﺶ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﺸﺐ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﯼ ؟
ﻣﺮﺩ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﻬﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻢ، ﻣﻦ ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺎ ﻣﻨﺸﯽ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ !
ﺯﻥ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : دروغ نگو ﮐﺜﺎﻓﺖ، ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻮﻩ!

شیطان که با پسرش نظاره گر ماجرا بود درحالی که سیگارش را میتکاند به فرزندش گفت : کله کیری، یاد بگیر ..!

#حکایت


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🔷 روزی شیخ بدون دعوت به جشنی رفت و کیر و خایه خود را پهن نمود!
گفتند: شیخا، شما که دعوت نبودید!
شیخ فرمود: اگر صاحبخانه تکلیف خود را نمیداند، من که وظیفه ی خود را میدانم و از همین رو برای عرض تبریک تولد خدمت رسیدم، کیکو بدین بخورم
کار دارم جاکشا!

صاحبخانه چو سخن شیخ شنید، گفت: تولد کجا بوده کصخل؟! گِی پارتی گرفتیم ناناس ولی حالا که قسمت شده اومدی حتما کونی تشریف داری و خبر نداری، جووووووون، لبارو برم!!! شیخ چون سوراخ خود در خطر دید فرمود: وایسین کصکشا من که گی نیستم!!! صاحبخانه در حالی که درب را قفل مینمود گفت: شما از کونی مونی بودن خودت خبر نداری، ما که از بکن بودن خودمون خبر داریم!

و سپس آنچنان ۱۶ نفری شیخ را بصورت BDSM گاییدند که گفتنی ست هنوز هم شیخ با شنیدن لغت تولد خود را انگشت کنان به بیابان زده و چون آهویی که خایه اش لای زیپ گیر کرده باشد می‌دود!!!

#داستان


@factfuck8


🔮 دنیا پر از انسانهایی است لاشی و به ظاهر زیبا ، که هر روز لباسی نو بر تن میکنند
اما نزدیکشان که میشوی بوی کهنگی و دیوثی عقایدشان آزارت میدهد !

#آلبرت_انیشتین

#سخن_بزرگان


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
انتقاد پاتریشا آرکت از ترامپِ کله تخمی در مراسم جایزه گلدن گلوب

البته ممه های بانو اجازه نداد ما تمرکز کنیم ببینیم دقیقا چی میگه

@factfuck8


🔮پوستر تبلیغاتی نماینده شهر ملاثانی :)

@factfuck8


🔷 پیرمرد هر روز تو محله پسرکی رو میدید که با کفش های پاره و پای برهنه فوتبال بازی میکرد، روزی رفت یه کتونی نو خرید و به پسرک گفت بیا این کفش ها رو بپوش! پسرک کفش ها رو پوشید و با خوشحالی رو به پیرمرد گفت : شما خدایید؟

پیرمرد لبش را گزید و گفت: نه من تو کاره پرورش کفترم، یه کفتر تو خونه دارم که سیگار میکشه، میخوای ببینیش؟!!

بله همینطور که حدس زدین پیرمرد دیوث قصه ی ما یه بچه باز قهار بود!

#داستان
@factfuck8


🔶 پیرمرد کونی صفتی بود که هر وقت میگفتند فلانی مُرده، میگفت : کـون لقش

تا اینکه روزی خودش میمیره
اهالی جمع شدند سرقبرش، تا بهش
بگن : کـون لقت

اما دیدند روی قبرش نوشته
ما که رفتیم زین جهان، کـون لق دیگران

#حکایت


🔷 در زمانهای گذشته، پادشاه کصخلی تخته سنگی را وسط جاده ای قرار داد و برای این كه عكس العمل مردمش را ببیند، خودش را در جایی مخفی كرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه به تخمشونم نبود و از كنار تخته سنگ می گذشتند؛ بسیاری هم میگفتن خار این شهرو گاییدیم که صاحاب نداره؛ کیرم دهن پادشاه و ... با وجود این هیچكس تخته سنگ را از وسط جاده بر نمی داشت.نزدیك غروب، یك روستایی كه پشتش بار کاندوم و کص مصنوعی بود ، نزدیك تخته سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر کون پارگی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد. ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یك یادداشت پیدا كرد. پادشاه کصخل در آن یادداشت نوشته بود :

"هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."

مرد روستایی با سکه ها رفت یه کص بلند کرد و تا صب صدای تلنبه و شالاپ شلوپ روستا رو گرفته بود!!

#داستان


@factfuck8


🔶 یارو : در کتاب خاطراتش میکصه

زانو زدم از دختره خواستگاری کنم حین زانو زدن گوزیدم

دختره گفت این چی بود؟

گفتم خواستگاریه دیگه، زنگ در خونتون بود


🔷 یک روز، مرد عربی از کنار جنده خانه ای عبور می کرد که از آنجا صدای ناله های فاحشه ها شنیده میشد، مرد عرب حشری شد در گوشه ای خلوت ایستاد و شروع به زَدَن نمود
کارش که تمام شد هنگام رفتن صاحب جنده خانه که مردی جاکش بود گفت : تو از صدای ناله های فاحشه های من استفاده کردی و باید پولش را بدهی کونی خان
مردم جمع شدن؛ مرد عربِ بیچاره بهلول را دید که از آنجا می گذشت، از بهلول درخواست قضاوت کرد بهلول به آن مردِ جاکش گفت : آیا این مرد کُسِ فاحشه هایت گذاشته؟
مرد گفت: نه ولی از صدای ناله های آنها استفاده کرده و در گوشه ای خلوت کف دستی زده
بهلول گفت بسیار خب لاشی، چند سکه نقره از جیبش در آورد و به مرد نشان داد وبه زمین ریخت و سریع برشان داشت و در جیب گذاشت و گفت: بیا جاکش صدای پولت را تحویل بگیر
صاحب جنده خانه با کمال تحیر گفت: هوو کیری خان این چه طرز پول دادن است؟
بهلول گفت: مرتیکه کسکش، مطابق عدالت است کسیکه صدای فاحشه ها را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند مادرجنده..

#داستان

@FACTFUCK8


🔶ضعیف‌ترین حافظه‌ها در موجودات زنده:



۱) ماهی
۲) پسرا بعد از ازدواج
۳) مسئولین بعد انتخابات


مورد سوم هلاکم کرد


🔶 یارو در دفـتر خاطراتش میکصه:

به قلبم گفتم:
دیدی چه راحت ازم گذشت اونی که یه عمر میگفت تو قلب منی؟؟؟
قلبم بهم گفت: برو کیری،برو خودتو رنگ کن، اونجوری که تو کردیش اگه منم بودم میرفتم کصکش !!

به قلبه خودتم دیگه نمیتونی اعتماد کنی !!

#خاطرات

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@FACTFUCK8


🔷 ملخی مورچه ای را دید که در حال کندنِ خاک زمین بود ...
به مورچه گفت : چه میکُنی؟
مورچه پاسخ داد :
دارم خونه خالی میسازم نَنتو ببرم اونجا بِگام ...

معمولا مورچه ها به دلیل سرمای زمستون و نبود آذوقه اعصابشون یکم کیریه

#داستان


🔷 ‏دو نفر بودن که مشكلشون عين هم بود
يكيشون دست به دعا برداشت، يكيشونم تلاش كرد واسه حل مشكلش.
جفتشون هم ريدن، چون مشكلشون فقط با پول حل ميشد.

#اقتصادتخمۍ


🆑 @factfuck8


🔶 اگر تو ایران خواستی کُص بکنی
و مکان نداشتی برو کتابخونه
این ملت کتاب نمی خوانند
اونجا همیشه خلوته مکانه!

"احمد شاملو"

#تلنگر


♦️ یک شب همسر یکی از سیاستمداران بلندمرتبہ بهش تلفن میکنه و
میپرسه؟
قرمساق معلوم هست تو کجایی؟
میگه در یک جلسه با وزیران هستم !!
زنش گفت خوشا به غیرتت ، کصکش تو جلسه ای و اصلا فکر نمی کنی که تنها هستم و ممکنه دزدی و یا کسی بیاد تو خونه جٍرًم بده؟

یارو میگه راحت بخواب کصکم ،
همه دزدا و کصکشا و جاکشا اینجا پیش من نشستن...!!

#داستان


👀از گابریل گارسیا مارکز پرسیدند: اگر بخواهی کتابی 100 صفحه‌ای درباره امید بنویسی، چه می‌نویسی ؟

گفت 99 صفحه رو خالی میذارم صفحه آخر، سطر آخر می نویسم :
کص ننت ...

ازش پرسیدن این فحش برای چی بود ؟!
گفت : چون اون کصخلی که ۹۹ صفحه خالی رو هی ورق میزنه باید فحش بخوره !

#کتاب_بخوانیم


🔶 بالاخره هرکسی تو این دنیا دلش به یه چیزی خوشه


🆑 @factfuck8


🔷 یک پرستار استرالیایی بعد از 5 سال تحقیقات و کص چرخ زدن در خانه‌های سالمندان ،بزرگترین حسرت‌های آدم‌های در حال مرگ را جمع کرده و 6 حسرت را که بین بیشتر آدم‌ها مشترک بوده منتشر کرده است :

1 - کاش به خانواده‌ام بیشتر محبت می‌کردم مخصوصا پدر و مادرم
2 - کاش این قدر کونمو پاره نمیکردم و زیاد کار نمی‌کردم
3 - کاش خایشو داشتم احساساتم را با صدای بلند بیان کنم
4 - کاش رابطه‌هایم را با دوستانم حفظ می‌کردم، مخصوصا روابط جنسی
5 - کاش شادتر می‌بودم و لحظات بیشتری می‌خندیدم و کصکلک میکردم
6 - کاش بیشتر جق و کف دستی میزدم

#تلنگر


♦️ حکیمی را پرسیدند :
کُص کردن را کدام روز بهتر است؟

حکیم گفت : یک روز قبل از مرگ ...

مریدان از تعجب خشتک به دندان گرفته و گفتند :
ولی زمان مرگ را کسی نمیداند!

حکیم گفت : پس هر روز زندگی را روز آخر بدان و بُکن که شاید فردایی نباشد ...

#داستان

😍دهان هایی که ساک می‌زنند، از دست هایی که کمک می‌کنند هم مقدس ترند.

✖️میا خلیفه✖️

#خیلےتلنگر


♦️ پسر جوانی نزد پدر خود رفت و به  او گفت : 
-  من از جق خسته شده ام می  خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :   

-   نام دختر چیست ؟   مرد جوان گفت :

-   نامش خاله سامانتا است و  در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید  و گفت :

-  من متاسفم به جهت  این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج  کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی  به مادرت نگو وگرنه صورتم را در مخرجم فرو میکند . مرد جوان نام سه دختر دیگر را  آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با  ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :

-  مادر من می خواهم  ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که من مادر اورا گاییده ام و او  خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :   

-  نگران نباش پسرم .  تو با هریک از این کص هایی که خواستی می توانی ازدواج کنی .  چون تو پسر او نیستی . . . !
آری زندگی همین مقدار کیری و تخمی است


#سخن_بزرگان

#ازعبیدزاکانےبدونسانسور


🆑 @factfuck8


♦️ مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری.!؟

همسر او گفت: همه آنها را، بزرگشان و کوچکشان، دختر و پسر، یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم.
شوهر گفت : چگونه دل تو برای همه آنها جا دارد؟
همسر جواب داد:خلقت خدا است که دل مادر برای همه فرزندان خود وسعت دارد.
مرد لبخندی زد و گفت: اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد.!!

خدا بیامرزدش.
روشش خوب بود برای قانع کردن ولی موقعیتش كنار كارد و ساطور غلط بود !
مراسم آن مرحوم ، صبح و ظهر و عصر فردا جهت عبرت سایرین در سه سانس
برگزار میگردد


🆑 @factfuck8

🔷سه تا زن میرن جزیره " آدم کُنا "
یه جنده
یه معمولی
یه مذهبی
از قضا اسیر آدم کُنا میشن...
به جنده میگن بکنیمت یا بکشیمت؟
میگه منو بکنید
میکننش آزادش میکنن

به معمولیه میگن بکنیمت یا بکشیمت؟
پیش خودش فکر میکنه که اولیو کردن آزادش کردن منم میدم آزاد میشم
میگه منم بکنید
خلاصه اینم میکنن آزادش میکنن

به مذهبیه میگن بکنیمت یا بکشیمت؟
میگه منو بُکُشید
رئیس قبیله دستور میده
انقدر بکنیدش تا بمیره

نتیجه اخلاقی: بدید


♦️ صدای مظلوم را هیچ وقت نمیتوان قطع کرد
حتی با زور و تهدید !


🔷 روزی مردی کیربخت داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد و بگای سگ رفت ...
یک مومن او را دید و گفت:حتماْ یه گوهی خوردع ای یا گناهی انجام داده ای!!!
یک دانشمند کلفتی و عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد بگایی هایش با او مصاحبه کرد! یک یوگيست کصمغز به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن کیری تو هستند در واقعيت وجود ندارند و تو کوسخولی !!!


یک پزشک برای او دو عدد شیاف و یک قرص آسپرین پایين انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصيحت کرد که : کون گشادی بس است، خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد کسکش و بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد و کونش را نجات داد...!

آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند فقط گوخوری میکند.!

#خایہ_کنیم

🆑 @factfuck8


🔷 روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دور تر پرت کرد.

مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد ماجرا را دید سوزن را آورد و به کفاش تحویل داد و شعری را برایش زمزمه کرد؛

درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن انگه که خارش خوری

این سوزن منبع درآمد توست این همه فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می اندازی!

کفاش که از درد سوزن اعصابش کیری گشته بود گفت؛ بیا برو کصشر تفت نده مرتیکه ننه پابلیک و سپس سوزن رابرداشت و بالا و پایین مرد حکیم را آباد ساخت تا دگر گوهِ کاری که به اون مربوط نیست را تناول ننماید.

درس اخلاقی اینکه سرتون تو کون خودتون باشه تا بگا نرید!

#تلنگر


🆑 @factfuck8


🔶 یا به اندازه ی گشادیت آرزو کن
یا به اندازه آرزوهایت تنگ باش
یا کلا گوه اضافی نخور ....!

+


♦️ یارو ‌
رفت آتش نشانے استخدام بشہ تو مصاحبہ پرسیدن میدونے بدتر از سوختن چیه؟

گفت: اینڪہ دوسش داشتـہ باشے و نتونے بگی؟

گفتن برو تا ڪپسولو نڪردیم تو ڪیونت

×
🔮 امتحانو یكے میده!
نمره شو قرارہ یكے دیگہ بدہ!؟
اونوقت این وسط گوهشو مراقب میخوره👀


🔶 پیرمرد که احساس می کرد مردنش نزدیک است، ب پسرش گفت: مرا ب حمام ببر تا برای آخرین بار جق بزنم، پسر، پدرش را به حمام برد.

پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر پاشید و پس از شست وشوی کون پدر را به خانه برد.

پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر تا برای آخرین بار جق بزنم و شست وشو بده.

پسر نااهل بود و با غرولند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.

پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم.

پسر با تندی: اینجا آب کجا بود و کیرش را دراورد و آبش را به حلقوم پدر ریخت.

پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه کیری می خوری؟

#داستان

🆑 @factfuck8


♦️ به شیخ گفتن:با خوبان چ کنیم و با بدان چه؟
شیخ فرمود :
خوبان را خوب میکنیم
بدان را بد میکنیم

شیخ مدت زیادی ج. ق نزده بود و حشری بود!

پند : از خالی بودن کمر دیگران اطمینان حاصل کنیم وبعدسوال کنیم


🔶 پیرمرده مسابقه نقاشی تو جهان اول ميشه ؛

"يه مرد لخت كشيده كه يه ماسك رو دهنشه، يه شاخه گل دستشه و يه كاندوم هم رو کیرشه"

داورا و كارشناسا ميگن : اين نقاشی پيام داره
ماسک : دوری از آلودگيها،
گل : نشانه طبيعت،
و كاندوم : نشانه مبارزه با بيماريهای جنسی!

از پیرمرده میپرسن ميگه : من فقط ميخواستم بگم کص كردن با كاندوم مثل بو كردن گل با ماسكه

#داستان

🆑 @factfuck8


🔷 جهان سوم جاییست که شیخانش در میان جمع فریاد «مرگ بر آمریکا» سر می‌دهند
اما در خلوت با پورن استار های همان کشورِ لعنت شده خودارضایی می‌کنند...

#مموتے


♦️ هیچوقت احتمال 1% را به کیرتون نگیرید!

زمین حدود 8 میلیارد جمعیت داره، ایرانم 80 میلیون، یعنی فقط یک درصد احتمال داشت بیفتیم تو ایران که از شانس کیری مون افتادیم!

#عجایب_کی_ری


👀 دیشب که نمیدانستم برای کدام یک از دردهایم گریه کنم ، کلی جق زدم .

#صادق_هدایت


🔷 جالبه بدونید در بیشتر کشورهای غربی مساله‌ی خواستگاری دختر از پسر یک موضوع کاملا عادی و پذیرفته شدست و دختران زیادی از پسر مورد علاقه ی خود خواستگاری میکنند!

#غرب_شناسۍباکاندوم


🔶 روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دور تر پرت کرد.

مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد ماجرا را دید سوزن را آورد و به کفاش تحویل داد و شعری را برایش زمزمه کرد؛

درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن انگه که خارش خوری

این سوزن منبع درآمد توست این همه فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می اندازی!

کفاش که از درد سوزن اعصابش کیری گشته بود گفت؛ بیا برو کصشر تفت نده مرتیکه ننه پابلیک و سپس سوزن رابرداشت و بالا و پایین مرد حکیم را آباد ساخت تا دگر گوهِ کاری که به اون مربوط نیست را تناول ننماید.

درس اخلاقی اینکه سرتون تو کون خودتون باشه تا بگا نرید...

#حکایت


🆑 @factfuck8


👀 خواستم نامت را خورشید بگذارم دیدم شب ها تنها میشوم
خواستم ماه بگذارم دیدم روز ها تنها میشوم

برای همین نامت را " خایه " گذاشتم تا همیشه از من آویزان باشی..

#sik


💈جذب توریست در روسیہ ، اونوقت ما خواننده انگلیسی را عین آب جقے ها میریزیم بیرون !



🆑 @factfuck8

🔮 هر شب اندیشه دیگر نکنم و حوای دگر
که من فرو دهم این را بین پا و پای دگر

بامدادان که برون می‌نهم سالار را ز جا
ک. یرم جز کصت میل ندارد،رود جای دگر

هر کسی را سر چیزی و تمنای ک. صیست
ما به غیر از ک. ص تو نداریم تمنای دگر...

#اشعار_کی_ری




🔷 روزی اهالی کصمغز روستایی از ملا جق‌الدین دعوت کردند تا برای ایشان سخنرانی کند !
ملا در ازای سخنرانی، از هر نفر ۵ سکه مطالبه کرد!
مردم کنجکاو شدند که ؛ ملا چه چیز با ارزشی برای گفتن دارد که جیبمان را داخل کص ننه اش خالی کرد!
با این حساب به هر زحمتی پنج سکه راتهیه... و به ملا دادند ،
روز موعود ملا در حالیکه سکه ها داخل جیبش صدا میداد ! بالای منبر رفت و خطابه ای زیبا ایراد کرد
در پایان رو به مردم گفت :
کیریا بیایید و سکه هایتان را پس بگیرید
اهالی که متعجب شده بودند دلیل اینکار را جویا شدند
ملا گفت :
اول اینکه : آدم وقتی بابت چیزی پول پرداخت میکند به نحو احسن از ان استفاده میکند
دوم : آدم وقتی پول توی جیبشہ قشنگ حرف میزند

#تلنگر


🔷 سکس چیست؟

سکس عملیست بسیار مفید که:

با همسر: واجب
با دوست دختر: عشق
با منشی: رفع خستگی
با زنان خیابانی: کارآفرینی
با همسایه: همبستگی
با فامیل: صله رحم
با بیوه: باقیات الصالحات
با سن بالا: دعا و ثنا
با پیر زن: برابر با 7تا حج واجب میباشد

پاشو مومن، پاشو غفلت نکن....

#سخن_تمام_بزرگان

🆑 @factfuck8

🔶 نقل است دو برادر عاشق دختری بودند و هیچ کدام هم توان دل کندن از او را نداشتند پس به سفارش پدر، هر دو برادر نزد دختر آماده شدند تا نظر او را بدانند....

دختر با آن ها گفت :الان دستور میدهم که دو فنجان قهوه برای شما بياورند، تو یکی از آن ها سم ریخته شده ، شما قهوه ها را میخورید و هر کدامتان که زنده ماند من با او ازدواج میکنم!
دو برادر در جواب دخترک گفتند:بیا كيرمونو بخور باو کسخل!

گویند دو برادر پس از گفتن این جمله دخترک را به 17 روش سامورایی کردند و گریختند؛
و طبق معمول ریده شد به داستان آموزنده ی ما، کیر به قبر پدرشان....


#تلنگر


♦️ به علت زشت بودن اسم کاندوم
درفرهنگ عمومى!
این اسم توسط فرهنگستان زبان فارسى به "شقایق" تغییر یافت!
چون جسم شـق را عایق میکند!
پس: "تا شقایق هست همه را باید کرد "


#خایہ


🆑 @factfuck8


🔷 ‍ دست هایی که کمک می کنند مقدس تر از لب هایی هستند که دعا می کنند

#تلنگر


🔶 ‍ جالبه که مردم این همه وقت رو
صرف جنگیدن با شیطان میکنن،
اگه همین انرژی رو صرف دوست داشتن همدیگه میکردن،
شیطان از پوچی میمُرد...!

#هلن_کلر




🆑 @factfuck8


♦️ عبید زاکانی را پرسیدند:
زن چگونه موجودی است؟
گفت: موجود غریبیست!

چون اورا بگایی تو را عاشق شود
و چون او را عاشق شوی تو را بگاید...



🔮 خری را گفتند :
احوالت چطور است؟
گفت : خوراکم کم و کارم زیاد است
ولیکن یه ک. یر بزرگ دارم واسه ننه کسی که گوه منو میخوره میخوای؟
قرار بود خر بودنش ثابت شه ک. یرشو به رخ کشید ریده شد ب داستان

نتیجه اخلاقۍ:قبل ازینکه در مورد کسی گوه بخوریم از اندازه ک. یرش باخبر باشیم!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


💚 ...🗣وقتی نیکی میکنم، حس شادمانی دارم
و هنگامی که بدی میکنم، حس شرمساری. این تمام دین من است.

#آبراهام_لینکن

#سخن_بزرگان

20 last posts shown.

4 860

subscribers
Channel statistics