🍂کوچه‌ی پاییز🍂


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


بوی پرنده ‌می‌دهد
این زندگی که گاهی
هم چو قفس است
و گاهی هم چو رستگاه...🕊
✍🏻#نرگس_احمدی
سوالی نظری داشتید خوشحال میشم...
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-642713-3Y6icEl

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


به خودش قول داده بود...
✍🏻#نرگس_احمدی

Dragon🎙🖤


کاش هیچ‌وقت توی بچگی، آرزو نمی‌کردم بزرگ بشم...
کاش هیچ‌وقت نمی‌خواستم از دنیایی بچگیم که فقط دغدغم این بود، چرا منو داخل بازی راه نمی‌دن بیرون بیام!
بچگی‌هام، غم غصه رو داخل بازی کردن می‌دیدم، که بقیه بچه ها با من بد بودن منو راه نمی‌دادن.
نمی‌دونم چرا هیچ‌وقت نخواستن کنارشون باشم...
اون موقعه‌ها هم تنها بودم، هیچ دوستی نداشتم، جز گربه‌ کوچولویی که پدرم اون رو به من داده بود،
سعی می‌کردم با همون گربه بازی کنم تا کمتر ناراحت بشم.
اون موقعه‌ها آرزوم بزرگ شدن بود، که کاش بزرگ بشم تا بتونم دوستی پیدا کنم که منو درک کنه و بفهمه
سال‌ها گذشتو بزرگ‌تر شدم، همون شدم فقط با چهره‌ی پخته‌تر، همون آدم با اسم رو داشتم، فقط فرقش اینه که الان دغدغه‌م بازی کردن نیست،
غصه‌ام تنها بودن نیست...
الان شونه‌هام از غم‌های دنیا خمیده‌تر شدندو زیر چشمام گود افتاده
موهام تمام سفید شده!
کاش هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شدم، بازی‌های بزرگ زندگی رو نمی‌دیدم!
آرزو نکن بزرگ بشی، آرزو کن در همون بچگی‌هات بمونی، حتی اگر اون موقعه‌ها غمی در دلته یا دغدغت بازی کردنه،
چون بزرگ شدن سخته، خیلی سخت...
#چالش
✍🏻#نرگس_احمدی
🎙#دراگون


به خودش قول داده بود، دختر دار شود نخواهد گذاشت، مثل جوانی های خودش که مادرش از درد هایش غافل بود، شود...
شبی دخترک هجده ساله اش را غرق خون در حمام دید، سال ها گذشته بود او آنقدر در فکر زندگی‌اش بود که حتی نفهمید درد دخترش چه بود، او مثل خودش نتوانست کمی تحمل کند و قوی باشد، الان سال هاست که در دیوانه خانه در خیال آن که دخترش در کنارش است حرف می‌زند...
✍🏻#نرگس_احمدی


"isolophilia"
آیسولوفیلیا، واژه ی انگلیسی؛ میل شدید به تنهایی و تنها موندن. به آدمایی گفته می شه که تو سختی‌هاشون تنها موندن رو به حرف زدن با بقیه ترجیح می‌ دن، می رن تو کنج خلوت خودشون گم می‌ شن و تا حالشون بهتر نشه ازش بیرون نمیان.


آنقدر پرسه زدم در این میدان زندگی تا آدم های زیبای زندگی‌ام رو پیدا کنم
که خودم را گم کرده‌ام...
در انبوهی از غم گرفته شده‌ام، به گمانم دیگر آدم زیبایی در این اطراف نیست.
کینه‌ای که در دل این مردم آتش زده شده است با هیچ چیز خاموش نمی‌شود.
و این منم که تاریکی دیوار های اطرافم را رنگی می‌کنم.
فقط‌ خودم!
✍🏻#نرگس_احمدی


دلم برایش تنگ می‌شود.
هر لحظه‌ام، به یادش سپری می‌شود.
آخر ای دلم، این چه رسم روزگار است؟
که دل تنگ و یار بی‌وفا است؟
✍🏻#نرگس_احمدی


- با فکر کردن به عشق هیچی عوض نمیشه جز نابود کردن خودت.
با نگاهی که غم در آن موج می‌زد به چشم‌های شب رنگم خیره شد و با صدایی خش دار زمزمه کرد:
- چیزی عوض نمیشه ولی با هر بار یاد خاطرات‌مون دلم بیشتر بی‌تابی می‌کنه.
به چهره‌ی شکسته‌اش که با ملودی غم آمیخته بود نگاه کردم و گفتم:
- ولی اون رفته و هیچ‌وقت به فکر حال دلت نبود الانم به فکر خاطرات‌تون نیست، تو هم مثل پروانه برو.
صدای خنده‌ی تلخش آنقدر بلند بود که به گوش تمام قلب‌های فرسوده رسید و زمزمه‌وار گفت:
- نمیشه! اون بی‌رحم بود و عاشق نبود ولی من اگر بخوامم الان نمی‌تونم، من عاشق بودم کاش می‌تونست بفهمه.
با لبخندی کم جان لب زدم:
- می‌تونی، وقتی قلبت یه روزی تو رو تونست ترک کنه تو هم می‌تونی قلب و مغزت رو ترک کنی.
نمی‌تونه هیچوقت بفهمه چقدر عاشقش بودی چون آدمه...!
با صدای خرد شده‌اش که همانند صدای خرد شدن کریستال بود نالید:
- حرف زدن سخت نیست، درد اون حرف سخته.
خنده‌ای مضحک بر لب‌هایم نقش بست و زمزمه کردم:
- آدمی که درد می‌کشه همه چیز براش عادی میشه.
هرلحظه امکان بارش سیلی گونه‌هایش را می‌طلبید با بغضی که گریبان گیرش شده بود گفت:
- آدم وقتی مجروح میشه اون زخم سال‌ها باقی میمونه و به مرور کمرنگ میشه ولی هیچ‌وقت پاک نمیشه.
به چهره‌‌اش که همانند گلبرگ‌ها پژمرده شده بود خیره شدم و زمزمه کردم:
- تلخی قهوه هم همیشه تو زندگیت هست
عطر یار هم همیشه رو لباس ولی پاک میشه
هر چیزی ردی از خودش به جا میذاره و تو موظفی که اونو از زندگیت پاک کنی.
با لایحه‌ی دردی که در سلول‌های بدنش نقش بسته بود لب زد:
- مغز من چیزیو پاک نمی‌کنه!
به ساحل چشم‌هایش که در خاطرات دفن شده‌ بود نگریستم و گفتم:
- مغزتو در بیار و بخورش تا تموم سلول‌های بدنت باهم دلتنگش بشن بعد هضم بشه تو بدنت.
#دیالوگ‌نویسی
✍🏻#بهناز_خوافی
✍🏻#نرگس_احمدی


آرزو می‌کنم...🧚🏻‍♀️
✍🏻#نرگس_احمدی


بعضی شب‌ها به شب فکر می‌کنم!
به این واژه‌ی دو حرفی اما بس عمیق و تاریک، به مادری سیاه‌پوش با دامنی پر ستاره که آسمان را تنگ در آغوش می‌کشد.
به آدم‌های شب می‌اندیشم، به رنگهایشان!
دودی‌اند؟ سیاه‌اند؟ سفیداند؟ یا لباس جیغ بر تن دارند و نقاب بر صورت؟
خسته نشدند؟
به دل ها می‌اندیشم...
دل‌هایی که سکوت در پیش گرفتند. سکوتی سراسر فریاد یا مغزهایی که برای فرار از واقعیت خاموش شدند.
خاموشی‌ای که بعضی ها با دلی شکسته و زخم برداشته به سختی صبحشان می‌کردند.
همان شب هایی که بعد از طلوعش، به هنگام روشنی صبح، دوباره خود امید در وجود خش برداشته‌شان بیدار می‌کردند!
امیدی که باز با خاموشی آسمان از دل ها می‌گریخت...
راستی چرا شب ها گرفته‌اند؟
شاید بخاطر این است، که دل ها نیز تاریک و خاموش می‌شوند و کسی شمع روشن و سوزانشان را فوت می‌کند.
و شاید که کسی این حال را تجربه نکرده باشد
این شب‌ها را این‌گونه صبح و هرگز بغض‌هایش را در بالشت خفه نکرده باشد.
شاید کسی تا صبح خندیده باشد آن هم با صدای بلند، با سینه‌ای لبریز از شعف و شادی!
یا تا صبح پای‌کوبی کرده و سبک‌بال رقصیده باشد.
عاشقی ثانیه ها را در انتظار سپری یا در همان حین کسی با فکر و خیال، تن به تن پیکار کرده باشد.
شب و صبح ندارد، پیر و جوان نمی‌شناسد، مهم دل است و حال و هوایش!
حال و هوای دل هم که!...
خسته‌ای و نالان، شوریده و مجنون یا شاد و پرهیاهو نمی‌دانم
اما حواست به هوای دلت باشد.

✍🏻#فاطمه_وفائی‌نژاد
✍🏻#نرگس_احمدی


در این خانه‌ی تاریک، تنهایم...!
گوشه‌ای از اتاقم نشسته‌ام، شب و روز را گم کرده‌ام.
نمی‌دانم کی هستم و چه می‌خواهم...
فقط می‌دانم در این حوالی کسی نیست که مرا در این مسلخ بیرون بکشد.
حس می‌کنم چشمانم همانند دستانم سرد شده است.
آخر فقط کارم زل زدن به در و دیوار خاموش است.
خاطره هایم تا پای جانم آمده است، می‌خواهند مرا در خودش محو کنند.
همانند طوطی در قفس زندانی شده‌ام
می‌خواهم از اینجا بروم.
ولی چه فایده دارد وقتی هر لحضه در مغزم همه چیز تکرار می‌شود؟!
پس چه بمانم و چه بروم فرقی به حالم ندارد.
راستی به گمانم لباس هایم بوی مرده را می‌دهند.
یا من اینطور فکر می‌کنم؟!
شاید مرده باشم و روحم در حوالی اینجا پرسه می‌زند.
نمی‌دانم...
همه چیز برایم نامفهوم و گیج کننده است.
نگاهم به پروانه‌ای که کنار پنجره است می‌افتد.
به کنار پنچره می‌آیم.
که پروانه پرواز می‌کند شاید هم من روزی بتوانم پرواز کنم.
از دور کسی را می‌بینم، که برایم دستی تکان می‌دهد، آری خودش است لبخند کنج لب هایم می‌آید
دستم را دراز می‌کنم، تا دستش را بگیرم ولی فاصله آسمان تا زمین برایم زیاد بود.
پس باید هماننده پروانه پرواز کرد،
خودم را به بیرون انداختم لحضه‌ی در هوا و زمین بودم و بعد درد عجیبی در بدنم پی‌چید...
#بداهه
✍🏻#نرگس_احمدی


-میشه تمومش کنی؟ من دیگه نمی‌خوام ادامه بدم.

- مگه دست توعه؟ وسط راه پا پس کشیدن نداریم

- وقتی از همون اول دلت دست کشید روزیم میرسه که ببینم نیستی پس همین بهتر که به دلم نشون بدم این من بودم که رفت و نموند.

- می‌دونی آدم ها خودشون انتخاب می‌کنن که بمونن یا برن، تو هم مطمئن بودم موندنی نیستی ولی حقیقتش باور نمی‌کردم روزی برسه که بفهمم خودتت اسمت وجودتت الکی باشین اخه انقد تو نقشت فرو رفته بودی که فکرشم نمیکردم... بگذریم ولی دمت گرم که گذاشتی چهار روز هم که شده دلم خوش شده الان هم برو بسلامت ولی بدون تقاصش پس میدی

- زیاد متن‌های عاشقونه می‌خونی؟ این ‌دنیا تا بخواد تقاصشو از من بگیره؛ تموم شده رفته.
پس به این‌ چیزا زیاد دلخوش نشو، بچه جون.

- متن عاشقونه، خودم از تصوراتم از تو می‌نوشتم
نخواستی...
خرابش کردی...
بشین مسخره کن ولی یه روزی می‌فهمی چه اشتباهی کردی

-دل هر جا لونه کنه جاش اونجاس دل من لونه‌اش هنوز جاش رو پیدا نکرده عاشقونه‌هات قشنگ بود نه واسه منی که غزلام واسه دلدار دیگه‌ایه پس برو به همون دیاری که جانانه مجنونت باشه.

- دل من دیگه از این همه عاشقانه هات زده شده نه اینکه قبلا عاشقت نبودما ولی از بس دروغ شنیدم که از همه عاشقانه بدم میاد و از وجودت ی نفر که هزار نقاب رو صورتشه متنفرم...
#مهناز_بیگی
#رقیه_محمدی
#زهرا_ترک
#نرگس_احمدی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
✍🏻#نرگس_احمدی


دیشب خدا بهم پیام داد گفت...🦋🌈
✍🏻#نرگس_احمدی


مغزم را دوست دارم، چون سعی می‌کند تورا فراموش کند...
ولی قلبم را نه!
چون هر بار سعی می‌کند، تورا آرام آرام به دلم باز گرداند.
✍🏻#نرگس_احمدی


به شوق دیدار تو...🕊
✍🏻#نرگس_احمدی


هنگامی که شب می‌رسد، دنیاییم در تاریکی معلق می‌شود، خودم در کنار پنچره‌ی اتاق و فکرم در همه جای حوالی پرسه می‌زند...
شب که می‌رسد، انگار خانه‌ی آرامش من می‌آید، سکوت همه جا را فرا می‌گیرد و خودم در دنیایی دیگری زندگی‌ می‌کنم.
کاش کسی حال دل مرا هنگام شب بیداری هایم بفهمد.
کاش باشد درمان درد های دلم، در دارویی که اندکی درد هایم را کمتر کند...
شب ها زخم های دلم بیشتر می‌شوند.
آنگاه که کسی فکر می‌کند حالم خوب است، من با مرگ و زندگی در جدالم...
لبخند تلخی بر لبم نقش می‌بندد.
یادم رفته بود، آدم ها زخم هارا نمی‌بینند و درمان هارا می‌ببیند!
ستاره‌ی امشب هم دلش به حالم سوخت و خودش را کم‌رنگ تر کرد، انگار او هم می‌دانست، دنیایم تاریک است.
شب قصه‌ی غم هایم است، گفتن ندارد چون کلمات هم عاجزند از حرف‌هایم...
✍🏻#نرگس_احمدی


بی تو هوای این روزهایم طوفانی‌‌ست
طوفانی که قصد جدایی ندارد!
دلم برایت تنگ می‌شود؛هر ساعت، هردقیقه، هرثانیه...
چگونه با دلم رفتار کنم که بی‌قراری‌اش تمام شود؟
چطور برایش توضیح دهم دلتنگ نشو؟
وصف دلتنگی من بی‌نهایت است.
چگونه برایت این حجم از دلتنگی را شرح دهم؟!
برگرد که این خانه بدون تو ظلمت‌آلود است.
در نبودت شب‌هایم پر از بغض و ناله است.
برگرد که بدون تو زندگی کردن را نمی‌خواهم...
قول می‌دهم اگر بیایی جز سکوت هیچ کاری انجام ندهم فقط به صدای نفس‌هایت گوش بسپارم.
من دلباخته هستم! چطور بفهمانم بعد از تو دیگر نمی‌توانم؟
لبخند از لب‌هایم رفته است و چشم‌های شعله‌ورم سرد شده اند؛به سردی رهایی دست‌هایم.
من هرگز فراموشت نخواهم کرد، با این درد می‌سازم و می‌سوزم،
شاید کمی دلت نرم شود و برگردی.
من تا ابد منتظر تو هستم!
تا ابد...
#هوای_طوفانی
✍🏻#نرگس_احمدی


گویی که عشق آتش دل است.
با قدم‌هایش فصل‌ها را می‌گذارند.
با حسرتش کوچه‌ به کوچه‌ی خاطرات را ورق می‌زند.
چنان بی پروا در منزلش می‌نشیند که گویی جهانگیر است.
از در خانه بیرون می‌آید می‌خواهد، دستانش را در دست او بگذارد.
که ناگاه متوجه می‌شود دستان او از آبی‌سرد است.
آن موقعه از رویای غلفتش بیدار می‌شود، و متوجه می‌شود آب و آتش هرگز با هم نمی‌مانند.
#آتش_دل
✍🏻#نرگس_احمدی


در خواب هم، روح مرا در حوالی خودت گره زده‌ای!
دارم خواهش از تو، از من بی آزار دور شو، به گمانم جرم من آنقدر ها هم سنگین نبود...
#بداهه
✍🏻#نرگس_احمدی


با هربار نگاه کردنش، ضربان قلبم ریتم ناموزون می‌نوازد.
او هم می‌داند باگام هایش بی قرار می شوم.
صدای تو همانند، بی نظیرترین موسیقی دنیاست.
می‌شودحرف بزنی؟
موسیقی صدایت آرامم می‌کند.
ولی چه رویایی خوبیست که می‌توانم تو را در خیالم داشته باشم،
رفتی، اما هم چنان در جان منی!
تورا دیوانه وار دوست دارم.
✍🏻#نرگس_احمدی
Deagòñ🎤🎼

Показано 20 последних публикаций.

27

подписчиков
Статистика канала