Near Death Studies


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


بقای هشیاری بعد از مرگ و تجارب تجربه کنندگان نزدیک به مرگ
آخرین دستاوردهای علمی درباره تجربه نزدیک مرگ، همراه با گزارشات مستند از افراد تجربه کننده.

علی قاسمیان، دکترای روانشناسی و محقق تجارب نزدیک به مرگ
Ali.Ghasemian@ymail.com

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


💫بهترین نوع دعا کردن از نگاه ازمینا سلیمان (تجربه‌کننده‌ی نزدیک به مرگ)

ازمیناسلیمان می‌گوید:

«من کشف کردم که خالص‌ترین شکل دعا، دعایی است که به افکار «نفس» آلوده نباشد، بلکه از روی فداکاری، یا عشق خالص بدون قیدوشرط باشد. زیبایی واقعیِ چنین دعایی این است که نه‌تنها به نفع شخص دعاکننده است، بلکه به شخص دعاکننده نیز سود می‌رساند. حتی اگر او به دنبال بهره‌مندی شخصی از آن نماز نباشد، به‌هرحال، این اتفاق می‌افتد. بنابراین اگرچه دعای بی‌قیدوشرط مطمئناً به بهبود وضعیت زندگی شخص دیگری کمک می‌کند، اما باعث می‌شود نور و لطف خداوند نیز در قلب ما نفوذ کند.»

📚منبع: کتاب در دست انتشار «گذری بر ابدیت» (حکایت تجربه‌ی نزدیک به مرگ یک شیعه‌ی اسماعیلی)

IANDS Iran
Join → @IranNDE


فراگیری خودکشی، با خلأ معنوی مرتبط است

نوشته: دکتر #ابن_الکساندر
جراح مغز و از #تجربه_کنندگان نزدیک به مرگ

🌖در ابتدای همین تابستان، مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری ها در آمریکا مقاله ای درباره افزایش هشدار دهنده میزان خودکشی ها در آمریکا، بین سال های 1999 تا 2016 منتشر کرد. این قضیه اخیرا با خود کشی های اشخاص معروفی همچون کیت اسپید (5 ژوئن) و آنتونی بوردین (8 ژوئن) دوباره در خاطر مردم برجسته شده است. در نتیجه بسیاری از مردم به فکر افتاده اند که چرا چنین اشخاص در ظاهر موفقی، باید خود کشی کنند؟

🌖به نظر من اغلب خودکشی ها بازتاب مشکلی وجودی در حیطه «بی هدفی» و «احساس گسستگی» با هستی است. از دیدگاه من، مرگ های ناشی از خود کشی اکثرا ناشی از خلأ معنوی موجود در فرهنگ سکولار جامعه ماست (منظور جامعه آمریکا است). در بحث پیرامون این قضیه، از نظر معنوی نوعی آگاهی نسبت به معنا و هدف زندگی وجود دارد. همچنین به طور کلی، نوعی حس عمیق پیوند و ارتباط با دیگران و همچنین با جهان هستی وجود خواهد داشت.

🌖بعضی از طریق دین به رشد معنوی دست می یابند. هرچند برخی از باور های سنتی متعارض، موجب می شوند بعضی از ما، چشمان خود را بر روی واقعیتِ وجود چنین قدرت راهنمایی در بطن زندگی های خود ببندیم. متأسفانه، مادی گرایی علمی غالب بر جامعه ما، از نوعی گسستگی و بی معنایی پشتیبانی می کند، که تنها به افزایش افسردگیِ در هم و پیچ در پیچِ انعکاس یافته در این انفجار غم انگیز خودکشی ها کمک می کند.

🌖میزان خودکشی ها تقریبا در تمام ایالت ها در حال افزایش است. به ویژه در منطقه میدوِست و نیو انگلند. طبق آخرین گزارش که توسط مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری ها ارائه شده است: «در سال 2016، حدود 45000 آمریکایی 10 ساله یا بیشتر، از طریق خودکشی جان خود را از دست دادند. خودکشی دهمین عامل کلی مرگ به شمار می رود، و یکی از سه عامل در حال افزایش مرگ است.»

🌖به طور خلاصه، خودکشی هرگز واکنش صحیحی به مشکلات زندگی نیست. هرچه بیشتر بتوانیم نوعی حس پیوند با دیگران، و هدفمندی معنوی در زندگی خود ایجاد کنیم، آنگاه گرایش کمتری به پایان دادن به زندگی خود پیدا می کنیم. بهتر است با چالش های بزرگ زندگی مبارزه کرد، و هرگز خودکشی را به عنوان راه فرار در نظر نگرفت.

🌖مراقبه، نیایش و عبادت، به همراه درمان مناسب بیماری های روانی و جسمانی، می تواند اعماق روح مان را تحت تأثیر قرار دهد و به ما کمک کند تا به مشکلات خود و راه های چیرگی بر آنها، از بُعد گسترده تری بنگریم.

IANDS Iran
Join → @IranNDE


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
IANDS Iran
Join → @IranNDE


در روانشناسی مرگ عمدتا به پنج مرحله سوگواری بر اساس مدل پیشنهادی دکتر الیزابت کوبلر راس اشاره می شود: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش. متخصصان و روانشناسان گذر از این پنج مرحله را روش سالم سوگواری می دانند. در غیر این صورت و با گذشت شش ماه، فرد سوگوار را با اختلال سوگ برچسب می زنند و انتظار می رود که وی در پی درمان خود باشد.

اما تجارب افراد سوگوار نشان می دهد این پنج مرحله با واقعیت سوگواری آن ها تناسب ندارد. کوبلر راس در سال های آخر عمرش نوشت از اینکه مراحل سوگواری را به این شکل شرح داده است پشیمان است چرا که مردم به اشتباه آن را روشی جهانشمول و پشت سر هم فرض کرده اند.

ما نمی توانیم درد را وادار کنیم که منظم باشد. نمی توانیم سوگ را مرتب و قابل پیش بینی کنیم. هیچ دو فقدانی شبیه هم نیست. فقدان ها منحصر به فرد هستند حتی فقدان های یک فرد هم شبیه هم نیست. فقدان همسر با فقدان فرزند و فقدان پدر متفاوت است.

خوب گذراندن دوران سوگواری صرفا به تجارب شخصی هر فردی بستگی دارد.

Join → @IranNDE


همراهان عزیز

با توجه به شرایط فعلی جامعه، خدمات ان لاین روانشناختی می تواند تا حد زیادی، فقدان مشاوره و درمان های حضوری را جبران نماید.

از همین جهت مشاوران و درمانگران زیر که در حیطه های خاصی تخصص دارند به شما معرفی می شوند:

1⃣ دکتر علی نوروزی
درمان اختلالات روانشناختی با رویکرد روانکاوی

شماره تماس از طریق اپلیکیشن واتس اپ:
09173871996

2⃣ دکتر آروین آذرگین
اضطراب، پوچی و بی معنایی

شماره تماس از طریق اپلیکیشن واتس اپ:
09133158031

3⃣دکتر علی قاسمیان
سوگ، روابط عاطفی و زوج درمانی

شماره تماس از طریق اپلیکیشن واتس اپ:
09213651735

IANDS Iran
Join → @IranNDE


من فهمیدم ان فردی که همیشه تصور میکردم نیستیم. من در آن بعد، جسم، نژاد، فرهنگ، دین یا اعتقاد خاصی ندارم، ولی به هستی ام ادامه میدهم. پس من واقعا چه چیزی یا چه کسی هستم. هیچ وقت تا این اندازه بزرگ و‌محیط بر همه چیز نبودم.
من آنجا بودم بدون جسم یا هر نوع خصوصیت جسمانی. اما جوهر اصلی ام به هستی اش ادامه میداد. در واقع خود من، بزرگتر، وسیع تر، قوی تر و با عظمت از جسم مادی ام بود.
خودم را ابدی احساس میکردم. گویی همیشه وجود داشتم و همیشه وجود خواهم داشت. نه ابتدایی داشتم نه انتهایی.
من از آگاهی به عظمتم سرشار بودم. با خودم فکر کردم پس چرا هیچوقت این واقعیت از خودم را درک نکرده بودم.
به خودم میگفتم کافی است به مسیر زندگی ام نگاه کنم. چرا انقدر به خودم سخت می‌گرفتم. چرا همیشه خودم را سرزنش می کردم. چرا خودم را نادیده می گرفتم. چرا هیچ وقت استوار نایستادم تا زیبایی روحم را به همه نشان دهم. چرا برای خوشایند دیگران همیشه هوش و خلاقیت خودم را سرکوب می کردم. من هربار که گفتم بله ولی منظور واقعی ام نبود به خودم خیانت کردم. چرا همیشه برای اینکه خودم باشم در جستجوی تایید دیگران بودم و‌حرمتم را نادیده گرفتم. چرا به دنبال خواسته قلبی ام نرفتم و توانایی گفتن حقیقت خودم را نداشتم. چرا وقتی در قالب جسم هستیم این مطالب را تشخیص نمی دهیم. چرا هیچ وقت نمی دانستم که نمی بایست نسبت به خودمان سخت گیر باشیم.
خود را در دریای عشق بی قیدو شرط و پذیرش غوطه ور می دیدم. می توانستم با دید تازه ای به خودم نگاه کنم و ببینم که موجود زیبای این کاینات هستم.
من فهمیدم که تنها به این خاطر که وجود دارم شایسته‌ی توجه محبت آمیزم نه سزاوار قضاوت.
اصلا لازم نیست کار خاصی انجام دهم. من سزاوار دوست داشتن هستم تنها به این دلیل که وجود دارم، نه بیشتر و نه کمتر. این برایم کشف شگفت آوری بود چون همیشه تصور می کردم که باید کاری انجام دهم تا مورد علاقه باشم. تصور میکردم باید به نحوی لیاقت مورد علاقه بودن را کسب کنم. اما متوجه شدم چنین چیزی واقعیت ندارد. من بدون هیچ قیدوشرط مورد علاقه هستم فقط به اعتبار اینکه وجود دارم.
اکنون من به مقوله جدیدی از مفهوم خود دست یافته بودم که چراغ نورانی آگاهی ام میشد.
من به این شناخت رسیدم که همه ما به هم متصلیم. این یگانگی نه فقط افراد و موجودات زنده را در بر می‌گرفت بلکه هرچیزی در عالم هستی، انسان، حیوان، گیاه، حشره، کوه، دریا، اجسام ظاهرا بی جان و کیهان را شامل می شد.
متوجه شدم که عالم هستی از حیات و آگاهی برخوردار است و بر تمام موجودات زنده و طبیعت محیط است. همه چیز متعلق به یک کل نامتناهی است و ما هم به طرز پیچیده و جدایی ناپذیری در بافت آن هستیم.
ما همه جنبه هایی از آن یگانگی هستیم. همه ما یکی هستیم و هریک از ما بر تمامی آن کل تاثیر می گذاریم.
می‌دانستم که زندگی شوهرم ،دنی، و هدف او با زندگی من گره خورده است. به این ترتیب اگر من بمیرم او هم به زودی به دنبالم خواهم آمد.

برشی از تجربه نزدیک به مرگ آنیتا مورجانی
از کتاب
کی ز مردن کم شدم

IANDS Iran
Join → @IranNDE


در روانشناسی مرگ عمدتا به پنج مرحله سوگواری بر اساس مدل پیشنهادی دکتر الیزابت کوبلر راس اشاره می شود: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش. متخصصان و روانشناسان گذر از این پنج مرحله را روش سالم سوگواری می دانند. در غیر این صورت و با گذشت شش ماه، فرد سوگوار را با اختلال سوگ برچسب می زنند و انتظار می رود که وی در پی درمان خود باشد.

اما تجارب افراد سوگوار نشان می دهد این پنج مرحله با واقعیت سوگواری آن ها تناسب ندارد. کوبلر راس در سال های آخر عمرش نوشت از اینکه مراحل سوگواری را به این شکل شرح داده است پشیمان است چرا که مردم به اشتباه آن را روشی جهانشمول و پشت سر هم فرض کرده اند.

ما نمی توانیم درد را وادار کنیم که منظم باشد. نمی توانیم سوگ را مرتب و قابل پیش بینی کنیم. هیچ دو فقدانی شبیه هم نیست. فقدان ها منحصر به فرد هستند حتی فقدان های یک فرد هم شبیه هم نیست. فقدان همسر با فقدان فرزند و فقدان پدر متفاوت است.

خوب گذراندن دوران سوگواری صرفا به تجارب شخصی هر فردی بستگی دارد.

Join → @IranNDE


IANDS Iran
Join → @IranNDE


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
به تاریخ های روی سنگ آرامگاه ها نگاه کنید!
تاریخ تولد؛ تاریخ مرگ ...
آنها فقط با یک خط فاصله از هم جدا شده اند،

همین خط فاصله کوچک نشان دهنده تمام مدتی است که ما روی کره زمین زندگی کرده ایم، ما فقط، به اندازه یک "خط فاصله" زندگی می کنیم!

آنچه در زمان مرگ مهم است
پول و خانه و ثروتی که باقی می گذاریم نیست!

بیایید به چرایى خلقتمان بیاندیشیم
بیایید بیشتر یکدیگر را دوست داشته باشیم
دیرتر عصبانی شویم، بیشتر قدردانی کنیم
کمتر کینه توزی کنیم، بیشتر احترام بگذاریم
که دنیا محل گذر است ...

Department for Near Death Studies in Iran (DNDSI)

@irannde
DNDSI.ir


کنفرانس تجارب نزدیک به مرگ. 2018. واشنگتن.
سخنران: دکتر علی قاسمیان
موضوع سخنرانی: تاثیرات گزارش های تجربه نزدیک روی افراد داغدیده

تجارب نزدیک به مرگ نه تنها حامل پیامدهای عمیقی روی افراد تجربه کننده است بلکه این قابلیت را نیز دارد که باورها و نگرش های افرادی که این تجربه را پشت سر نگذاشته اند تحت تاثیر قرار دهد. برخی از افراد داغدیده که از فقدان عزیز خویش رنج می برند اظهار داشته اند که بعد از آشنایی با تجارب نزدیک به مرگ و مطالعه گزارش های #تجربه_کنندگان به آرامش دست یافته و بهتر توانسته اند با این رنج و فقدان کنار بیایند.
علاوه بر این، درمانگران و مشاوران نیز از این گونه گزارش ها در فرایند روان درمانی برای افراد داغدیده و بیماران مبتلا به بیماری های خاصی نظیر سرطان استفاده کرده و می کنند.
در این سخنرانی به شرح اثرات آشنایی و مطالعه تجارب نزدیک به مرگ روی دوازده فرد داغدیده ایرانی پرداخته می شود. این سخنرانی بخشی از پژوهش درحال انجام روی این موضوع می باشد. نتایج ابتدایی نشان می دهد که افراد داغدیده از طریق مطالعه تجارب نزدیک به مرگ و مشاهده فیلم ها و کلیپ های مرتبط با این حوزه، به نگرش متفاوت و سازنده تری درباره «مرگ» و «مردن» دست یافته اند که این باعث شده به آن ها در کنارآمدن با فرایند سوگ و رنج حاصل از فقدان عزیزانشان کمک نماید.

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


کنفرانس تجارب نزدیک به مرگ. 2018. واشنگتن.
سخنران: دکتر علی قاسمیان
موضوع سخنرانی: تاثیرات گزارش های تجربه نزدیک روی افراد داغدیده

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


کنفرانس تجارب نزدیک به مرگ. 2018. واشنگتن.
سخنران: دکتر علی قاسمیان
موضوع سخنرانی: تاثیرات گزارش های تجربه نزدیک روی افراد داغدیده

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


#پرسش

با سلام و تشكر از مطالب ارزنده تان . لطفا در مورد تفاوت تجربه نزديك مرگ و برون فكني و خواب روشن توضيح بفرماييد . دلايل علمي زيادي ارائه شده درمورد اينكه تجربه نزديك مرگ و برون فكني مشابه هم ميباشند . بينهايت سپاسگزارم

پاسخ:
جلال الدین قطبی

تجارب نزدیک به مرگ تفاوت ماهوی با برون فکنی ها(خروج از بدن) ندارند. یعنی ماهیت هر دو، خارج گشتن از بدن است. اما این دو پدیده تفاوت کیفی باهم دارند. به این معنا که کیفیت خروج در تجارب نزدیک به مرگ نسبت به برون فکنی ها، کامل تر است.
کیفیت وقوع یک تجربه نزدیک به مرگ از منظر رابطه بین جسم(مغز) و روح(کالبد روح یا پریسپیریت) چنین است که ۹۰ درصد تارهای اثیری (که قالب روحانی را به مغز و سایر اعضا متصل کرده)، از مغز جدا می شود. به عبارتی در تجارب نزدیک به مرگ، درصد رهایی روح
از بدن بیشتر است. اما در برون فکنی‌ها، روح و یا به عبارت اصح، کالبد روحانی، درصد کمتری از خودیت و شعور خود را از بدن بیرون میاورد.
کالبد روحانی، با تارهای اثیری ۱۴ گانه به اعضای بدن متصل است که مرکزیت همه این تارها، تار راس است که به چاکرای راس(فرق سر که بنفش رنگ است) متصل می‌باشد. هنگامی که یک مرگ قطعی رخ می دهد، ابتدا تارهای اثیری اعضا و در نهایت تار اثیری راس سر از بدن جدا می‌گردد. و بدین خاطر ، قسمتِ سر ، آخرین عضوی است که در حالت انتزاع و احتضار و جان کندن، تخلیه می شود. یعنی تار اثیری فرق سر، آخرین تاری است که از مغز جدا می شود. این تار اگر جدا شود مرگ صد در صد قطعی است و به هیچ وجه قابل بازگشت نیست و در تجارب نزدیک به مرگ (حتی تجارب عمیق تر که دکتر جسم را مرده اعلام می کند) این تارِ فرقِ سر جدا نمی گردد. زیرا اگر جدا گردد روح دیگر قادر نیست به بدن بازگردد(یا به عبارت دقیق، وصل شود) زمانی که از عالم روحانی بر رهایی روح حکم کنند، این تار نیز از بدن منسلخ و جدا خواهد گشت.
اما کیفیت رویا جدا از تجارب نزدیک به مرگ و برون فکنی هاست. ماهیت رویای صادق از منظر "روح" به واقع یک سریان و انتقال آگاهی است. در رویای صادق، درصد کمتری از کالبد روحانی بدن را ترک می کند و سیر این کالبد در حالت رویا شبیه به سیر روح در حالت برون فکنی و تجارب نزدیک به مرگ نیست. ما در رویا بوسیله کالبدهای روحانی خود برخی از حقایق را در میابیم. نه این که روح از بدن بطور کامل خارج شود و به سیر بپردازد. بدین خاطر در آیه ۴۲ سوره مبارکه زمر مرگ و خواب دوشادوش هم توصیف گشته اند که در هر دو حالت، جدایی و انقطاع روح از بدن مطرح است.
اضغاث احلام یا همان رویاهای پریشان و بی مفهوم نیز غیر از فعل و انفعلات مغزی نیست.

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


Iranian NDE.pdf
381.6Кб
#تجربه_نزدیک_مرگ
آقای آذرگین در قالب فایل پی دی اف

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


#معرفی_کتاب

معرفی کتاب «چلی که در خیابان به دنبال خودش می گشت»

نوشته آروین آذرگین، تجربه کننده نزدیک به مرگ

«سفر را خيلی دوست دارم و از سفرهايی که رفته‌ام زياد آموختهام. بعضی از آنها سفرهای کاری بوده‌اند و بعضی تفريحی. اما اين يکی مسافرتی است در جستجوی کسی که راستش را بخواهيد خيلی برايم مهم است. اين حکايت شگفتانگيز سفر کوتاهی است به شهر شلوغ و شیرتوشیر تهران، برای پيدا کردن آن که نزديکترين و عزيزترينم بوده است.»

«چلی که در خيابان‌ها به دنبال خودش می‌گشت»
داستانی درباره‌ی خودشناسی و اخلاق، فلسفه و روان‌شناسی اگزيستانسيال

جهت تهیه کتاب کلیک کنید:

http://shahreketabonline.com/products/47/172391/%DA%86%D9%84%DB%8C_%DA%A9%D9%87_%D8%AF%D8%B1_%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D9%87%D8%A7_%D8%A8%D9%87_%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84_%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4_%D9%85%DB%8C_%DA%AF%D8%B4%D8%AA

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


با #تجربه_کنندگان

آقای آروين آذرگين* متولد 1355، متاهل و اهل اصفهان هستند. #تجربه_نزدیک_مرگ وی در سال 1369 رخ داده است. او در حال حاضر به نويسندگی، مشاوره و تدرس در دانشگاه مشغول هستند. خوانندگان می توانند از طریق ايميل زیر با وی در تماس باشند.
Avn_azargin@yahoo.com
(*تجربه آقای آذرگین، بخشی از کتاب درحال انتشار «بازگشت به نور» است که حاوی تجارب نزدیک به مرگ ایرانی است).

بخش دوم (پیامدها):

باور دارم که اين تجربه، چه به طور مستقيم و آگاهانه و چه غيرمستقيم و ناخودآگاه، بر شخصيت من از جمله رفتار و نگرشم به خويشتن و جهان موثر بوده است. در اين‌جا به برخی از باورها، احساس‌ها، رفتارها و تصميم‌گيری اساسی‌ام در زندگی اشاره می‌کنم:

🌖باور به اين که جهانِ فراطبيعت نيز وجود دارد. اين گونه نيست که تنها آن‌چه با حواس پنجگانه حس می‌شود، بهره‌ای از وجود داشته باشد.

🌖«من اين‌جايی نيستم!» اين باوری است که به شدت با هيجان‌ها و احساس‌هايی مبهم در هم تنيده شده است. «اين‌جايی نبودن و در عين حال اين‌جا بودن» يک تعارض آزارنده و گاه دردناک است. من در ميانه‌ی دو عالم نور و ظلمت، ماده و معنا، افکنده شده‌ام. نه به تمامی خاکی‌ام و نه به يکباره آسمانی و رها. اين دردی است که فقط يک درمان دارد!

🌖«تنهايی!» اين از غمبارترين دردهاست، وقتی کسی نيست که بی‌پرده با او سخن بگويی. شده است که از آن تجربه و روياهای معنوی برای کسی حرف زده‌ام و او آن‌ها را به توهمات ذهن ربط داده، يا گفته است که اين‌ها را برای مردم بازگو نکنم تا برچسب ديوانگی نخورم! با اين حال، همان طور که پژوهشگران تجربه‌های دينی و عرفانی نيز گفته‌اند، تجربه‌کنندگان، تجربه‌ی خود را واقعی قلمداد می‌کنند و عدم پذيرش يا انتقاد ديگران چندان برای‌شان اهميت ندارد.

🌖به طور کلی، انسان‌ها را دوست دارم و اغلب حاضر نيستم به خاطر پول يا مسائل مالی اخلاق را فدا کنم.

🌖آن خاطره و تجربه‌های معنوی ديگر، بر شرايط فردی و اجتماعی ديگر افزون شد و در حدود سن سی و سه سالگی بزرگ‌ترين مخاطره‌ی زندگی‌ام را انجام دادم. از شغل مهندسی در شرکتی بزرگ جدا شدم و به تحصيل در رشته‌ی فلسفه و پس از آن روان‌شناسی روی آوردم. در اين دوران گرفتار سختی‌های فراوان شدم. من پرسش‌های بزرگ و کشنده‌‌ای در سر داشتم که تا کنون تا اندازه‌ای به پاسخ آن‌ها دست يافته‌ام. از جمله: «معنای زندگی چيست؟» و «انسان برای چه به اين جهان افکنده شده است؟»

🌖از مرگ نمی‌ترسم، و اين گاه موجب تعجب ديگران است. حتی گاهی که خبر مرگ کسی را می‌شنوم، ناخواسته لبخند ملايمی بر لبم می‌نشيند؛ با اين همه، از اين امر مهم بيم دارم که نکند آن‌چه را برای آن آمده‌ام، وانهم يا فراموش کنم. عقيده دارم معنای زندگی يک انسان از نگاه خودش، در واپسين لحظات عمر به تمام و کمال مشخص می‌شود. پس اميد دارم که در پايان با رضايت خاطر اين جهان را ترک کنم. (اين که هر انسانی رسالتی دارد، ادعای گزافی نيست. اگر چنين نباشد، فرقی ميان انسان و حيوان نيست، اصلاً چه بسا که حيوانات را نيز رسالتی باشد و در اين صورت وای به حال انسانی که در غفلت روزگار بگذراند.)


🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


با #تجربه_کنندگان

آقای آروين آذرگين* متولد 1355، متاهل و اهل اصفهان هستند. #تجربه_نزدیک_مرگ وی در سال 1369 رخ داده است. او در حال حاضر به نويسندگی، مشاوره و تدرس در دانشگاه مشغول هستند. خوانندگان می توانند از طریق ايميل زیر با وی در تماس باشند.
Avn_azargin@yahoo.com
(*تجربه آقای آذرگین، بخشی از کتاب درحال انتشار «بازگشت به نور» است که حاوی تجارب نزدیک به مرگ ایرانی است).

بخش اول (شرح تجربه):

🌖 آدميزاد خيلی چيزها را پيش‌بينی می‌کند؛ چون ذهن او ويژگی‌هايی دارد مانند قضاوت کردن، انتظار کشيدن و اميد. اما به طور معمول، غيرمعمول‌ترين، شگفت‌ترين و تاثيرگذارترين رخدادهای زندگی ما پيش‌بينی نشده رخ می‌دهند. شايد خداوند هم مثل ما آدم‌ها به سورپرايز کردن علاقه دارد. موردی که بازگو خواهم کرد، يکی از غافل‌گيرکننده‌ترين تجربه‌های من تا پايان عمر خواهد بود.

🌖دهده‌ی شصت، زمان کودکی و نوجوانی، خيابان آمادگاه اصفهان که پر بود از مطب پزشکان حاذق، آزمايشگاه‌ها و داروخانه‌ها، به ويژه در فصل سرما، پاتوق خانواده‌ی ما بود! مادر مهربانم روی سلامتی فرزندانش حساسيت فراوانی داشت. در سن حدود 13-14 ‌سالگی، دچار يک بيماری تنفسی شده بودم و سرفه‌های مزمن آسوده‌ام نمی‌گذاشت. پزشک برای من چند آزمايش تجويز کرد. يک آزمايش سل و ديگری آزمايش خون. با مادرم به يک آزمايشگاه در همان خيابان آمادگاه رفتيم. تا جايی که يادم می‌آيد، اين اولين باری بود که می‌خواستم خون بدهم و بنابراين ترس و اضطراب خفيفی داشتم. نمونه‌گيرِ آزمايشگاه که مرد قوی هيکلی بود، اول آزمايش سل (تست توبرکولين) را روی من انجام داد. کار ساده‌ای بود و نتيجه همان وقت مشخص ‌شد و خوشبختانه منفی بود. بعد برای گرفتن خون، سرنگ را وارد رگ دستم کرد. اين تجربه، به ويژه برای نخستين بار، حس غريب و ناخوشايندی است. سرنگ تا نيمه پر شده بود که احساس کردم سرم دارد گيج می‌رود.

🌖همان‌طور که ميان سقف و کف اتاق در هوا غوطه‌ور بودم، از پله‌های آزمايشگاه بالا آمدم. من به يکباره از راه‌پله گذشتم، نه اين که دانه به دانه بر روی پله‌ها پا بگذارم. آرام‌آرام اوج گرفتم و به سوی آسمان رفتم. خيابان آمادگاه، درختان بلندش و شلوغی مردم را زير پای خود حس می‌کردم. تصاوير شفاف نبود، اما مثل خواب هم نبود که وهم‌آلود يا تخيلی باشد. من آن بالا ايستاده بودم. سرشار از لذت بودم. هيچ وقت در زندگی‌ام آن‌قدر حالم خوب نبود. خوشی و لذت را احساس می‌کردم. انسان وقتی به يک خاطره‌ی خيلی خوب از گذشته فکر می‌کند، قند توی دلش آب می‌شود، اما شدت آن حال خوب من از چنين احساس‌هايی هم بيشتر بود. نه گذشته را به ياد داشتم و نه اين پروا را در سر، که اين‌ شادی و سرور من از چيست و قرار است به کجا بروم. حتی از خود نپرسيدم که چطور اين گونه، بی‌تجهيز و بی‌بال و پر، به پرواز درآمده‌ام. آسمان، سراسر روشن و نورانی بود و تنها، چيزهايی که آن پايين وول می‌خوردند کدر و تيره بودند.

🌖نمی‌دانم تمام اين‌ها چقدر طول کشيد، شايد سی ثانيه يا يکی دو دقيقه. زمانی که به ناگهان چشمانم را باز کردم و ديدم مرد نيرومند، نگران و مضطرب، با هر دو دست روی قفسه‌ی سينه‌ی من افتاده و دارد مرا تنفس مصنوعی می‌دهد. به محض گشودن چشمانم، نفس راحتی کشيد، طوری که انگار تمام ريه‌هايش را از هوا تهی کرد. مادرم کنار آن مرد ايستاده و به پهنای صورتش اشک می‌ريخت. هرگز از اين بازگشت شادمان نبودم. هر چه تلاش کردم و به خودم فشار آوردم تا دشنامی نثار هر دوی‌شان کنم، نتوانستم. بی‌ترديد، ناسزا را سزای آن‌ها می‌دانستم؛ چرا که خودخواهانه و بی هيچ اجازه‌ای، مرا از ادامه‌ی مسرورانه‌ترين لحظات زندگی‌ام محروم ساخته بودند. آن روز وقتی به خانه برگشتيم، خشمم فرونشسته بود و با ذوق و شوق برای مادرم از تجربه‌ی شگفتی که داشتم، سخن می‌گفتم؛ اما او اصلاً روی خوشی نشان نداد و تاکيد کرد که اين مساله را برای پدرم تعريف نکنم. بعد از آن هم هر وقت خاطره‌ام را بازگو می‌کردم، ناراحت می‌شد و خواهش می‌کرد که ديگر از آن موضوع حرف نزنم. او مثل اغلب آدم‌ها از مرگ می‌ترسد. بعدها که اين خاطره را با يکی از دوستان پزشکم در ميان گذاشتم، ‌گفت که من دچار افت قند خون شده و به همين دليل قلبم از حرکت ايستاده بوده است.

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
تجربه ویکی (نابینا) از مشاهداتش هنگام خروج از بدن.

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


🌖از موارد چالش برانگیز که طی #تجربه_نزدیک_مرگ گزارش شده است تجربه خروج از بدن افراد نابیناست. این که فرد یا افرادی که به طور مادرزادی نابینا بوده و هیچ تجربه ای از دیدن ندارند بتوانند بدن خود و دیگر اتفاقات اطراف آن را مشاهده کنند پرسش های مهمی را پیش روی محققان تجربه نزدیک به مرگ قرار داده است.

🌖 #کنت_رینگ یکی از فصول کتاب خود را به «نام درس هایی از نور» به تجربیات نزدیک به مرگ افراد نابینا اختصاص داده است. در این فصل وی درباره تجربه کنندگانی صحبت کرده است که طی تجربه ی خویش قادر به دیدن بوده اند در حالی که چشمان آنها در دنیای مادی توانایی دیدن نداشته است. وی این حالت را وضعیتی متمایز از آگاهی متعالی دانسته و آن را «چشمِ ذهن» می نامد.

🌖 افرادی که از زمان تولد نابینا هستند قادر به ادراک دنیای دیداری که ما در زندگی روزانه تجربه می کنیم نیستند. برای نابیناهای مادرزاد توانایی دیدن یک مفهوم انتزاعی است. آنها دنیا را تنها از روی حواس شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی درک می کنند. حتی رویاهای این افراد نیز شامل مولفه های دیداری نیست، اگرچه ممکن است شامل حواس دیگر مانند شنیداری و لامسه باشد. با این حال هنگامی که برخی از این افراد تجربه نزدیک به مرگ را پشت سر می گذارند می توانند رویدادها و اشیای خاصی را مشاهده کنند.

🌖 از مشهورترین گزارش های مربوط به تجربه نزدیک به مرگ نابینایان، تجربه فردی به نام #ویکی است که به دلیل آسیب هایی که بدو تولد به کاسه چشم، عصب بینایی و کورتکس بینایی او وارد آمد قادر به دیدن نبود. وی دو بار تجربه ی نزدیک به مرگ را پشت سر گذاشته است. یکی در سن 12 سالگی به علت عارضه ی آپاندیس و دیگری در سن 22 سالگی در پی تصادف شدید با اتومبیل. اولین باری که او توانست در زندگی، دیدن را تجربه کند، هنگام تجربه اول او بود که طی آن خروج از بدن را تجربه کرد. طبق گفته های ویکی، محتوای هر دو تجربه یکی بودند اما تجربه ای که در پی تصادف برای او پیش آمد واضح تر و با جزییات بیشتری بود. وی می گوید:

🌖«من در زندگی هیچ چیزی را ندیده ام، نه نوری، نه سایه ای، هیچ چیز. بسیاری از مردم از من می پرسیدند که آیا رنگ سیاه هم دیده ام؟ نه!. من حتی رنگ سیاه هم ندیده ام و در رویاهام نیز هیچ تجربه دیداری نداشته ام. همه چیز برای من از طریق شنیدن، لمس کردن، چشیدن و بوییدن تجربه شده است.»

🌖 وی در ادامه درباره تجربه خروج از بدنش اظهار می دارد:

«به خاطر می آورم که داشتم از بالا اتفاقاتی که در اتاق عمل می افتاد را می دیدم. خیلی ترسناک بود چون اصلا به ادراک اشیا با دیدن عادت نداشتم. بعد از مدتی حلقه ازدواج و موهایم را دیدم. با خودم می گفتم، آیا این بدن من است؟ آیا من مرده ام؟ آن ها (کادر پزشکی) دائم می گفتند: ما نمی توانیم کاری کنیم. نمی شود او را برگرداند. آن ها داشتند تمام سعیشان را می کردند. من دیگر فهمیده بودم که این بدن من است و در حال حاضر از آن جدا شده ام. داشتم با خودم فکر می کردم که چرا این افراد این قدر ناراحت و پریشانند. بعد با خودم می گفتم، خوب! من در بیرون بدنم هستم و نمی توانم به آن ها چیزی بگویم که بشنوند. همزمان با این افکار به سقف نزدیک و نزدیک تر شدم. احساس جالبی بود. آزاد و رها بودم و هیچ نگرانی از اینکه به چیزی برخورد نکنم نداشتم.»

تجربه ویکی با بازگشت دردناکی به بدن تمام می شود:
«بعد به بدنم بازگردانده شدم. بسیار دردناک و سخت بود. ناخوش احوال و مریض بودم.»

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde


🌖معقولیت علمی، آنگونه که فیلسوف علم کارل پوپر گفته است، مستلزم این است که شخص دائما گوش به زنگ داده هایی باشد که باورهایِ فعلی و محبوب اش را نقض می کنند نه این که دائما از چنین داده هایی پرهیز کند.

🌖 اگر ماتریالیست ها (مادی گراها) معقول بودند بررسی و کاوش در داده هایی مانند #تجربه_نزدیک_مرگ و تحقیقات مدیومی که فرضیه آنان را به چالش می کشد را کار خود تلقی می کردند. ماهیت ذهن و هشیاری انسان مهمترین سوال برای فیلسوفان، روانشناسان و روانپزشک هاست.

🌖 اما مشکل اینجاست که دانشگاهیان ابتدا انسان اند و سپس متفکرین معقول. سی سال قبل باور نداشتم که تحصیل کرده های امروزی می توانند به همان اندازه که خلقت گرایان به طور جزم اندیش و نامعقول به باورهایشان چسبیده اند، متعصبانه و جزم اندیش به ماتریالیست معتقد بمانند. ولی اکنون این را باور می کنم.

#نیل_گراسمن
ترجمه #فرهاد_توحیدی

🦋واکاوی تجارب نزدیک به مرگ🦋

@irannde

Показано 20 последних публикаций.

1 971

подписчиков
Статистика канала