پژوهشگاه ایران‌شناسی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


شناسایی فرهنگ و پیشینه ایران زمین
به نام خداوند کیوان و هور
که چشم بد از خاک ایران به دور
ارتباط با ما:
@adaryosh

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی
♦️می خواهیم ایران را به "شکوه گذشته" بازگردانیم.

اگر شما هم در این اندیشه هستید با ما همراه شوید👇

آگاهی و گردهمایی در👇
کانال
«اتحادیۀ کشورهای وارث تمدن ایرانی»
t.me/joinchat/AAAAADzg90_e6nfHFgjPZw


نقشه های شوم جریان صهیونیستی پان‌ترکیسم را از کانال ما پیگیر شوید.
#افشای_پانترکیسم
@efshapan_ir
@efshapan_ir


کتابخانه ایرانشناسی
مرجعی برای کتب و نسخ خطی در حوزه ایرانشناسی
@ketabkhaneyeiranshenasi


به کانال رسمی کانون ايرانشناسی دانشگاه تهران بپيونديد

@utiranshenasi
@utiranshenasi


آذربایجان در آثار جغرافی نويسان(۶)

#آذربایگان

ابوالقاسم محمد بن حوقل(ابن حوقل)،در صورة الاَرض، که در نیمه دوم سده چهارم هجری قمری، پرداخته است،درباره آذربایجان مینویسد:

«آذربایجان:

بزرگترین مهمترین شهر آن اردبیل است...
بزرگترین شهر آذربایجان، پس از اردبیل، مراغه است... مراغه روستاهای پهناور و نواحی فراخ نعمت دارد...تبریز شهری زیبا و آبادان و پر جمعیت و پر بهره و حاصلخیز است...پس از مراغه،شهر ارمیه بزرگترین شهرهای آذربایجان است و با صفا و دارای درختان مو و آبهایی که در شهر و روستا ها جاری است...از،اَعمال آن شهر اشنه است که شهری پر درخت و سبز و خرم و دارای میوه ها و فراخی نعمت و انگور ها و آبهای جاری است...میانج،خونج،داخرقان،خوی،سلماس،مرند،تبریز،برزند،ورثان،موقان،بیلقان،و جابروان.اینها شهرهایی کوچک و در وسعت و اقتصاد به هم نزدیکند.(ص.۱۱_۱۲)


بن مایه:رضا زاده ملک.رحیم_آذری(گویش دیرین مردم آذربایجان)_انجمن آثار و مفاخر فرهنگی_سال ۱۳۷۷
@atorabanorg


آذربایجان در آثار جغرافی نويسان(۵)

#آذربایگان

ابو اسحاق ابراهیم اصطخری، در مسالک و ممالک، که در نیمه سده چهارم هجری قمری تالیفش کرده، در مورد آذربایجان، مینویسد:

بزرگترین شهر در آذربایجان اردبیل است و مقدار دو بهر فرسنگی درازا و پهنا دارد، و سرای امارت آنجا باشد و دیوار دارد با چهار دروازه، و جایی پر نعمت است و روستا دارد و بر دو فرسنگی کوهی هست که آن را سبلان خوانند.تابستان و زمستان از برف خالی نباشد.مراغه چندِ اردبیل بوَد،و در قدیم جای امارات بوده است، و روستا و باغ و بوستان و کشاورزی بسیار دارد.و دیوار داشت،ابن ابی الساج ویران کرد.ارمیه شهری بزرگ، پر نعمت، با نرخ ارزان، بر کناره دریا و نُزهتگاه بسیار دارد.میانه و خونه و برونان و دیر خرقان و سلماس و نشوی و مرند و تبریز و برزند و ورثان و موقان و جابروان و اشنه و بسوی شهرهای کوچکند....و حدود آذربایگان از تارم دارند تا حدود زنگان تا دینور تا حلوان تا شهرزور تا دجله و به حدود ارمنیه بازگردد».(ص.۱۱)

بن مایه:رضا زاده ملک.رحیم_آذری(گویش دیرین مردم آذربایجان)_انجمن آثار و مفاخر فرهنگی_سال ۱۳۷۷
@atorabanorg


آذربایجان در آثار جغرافی نويسان(۴)

#آذربایگان

ابوبکر احمدبن محمد بن اسحاق همدانی(ابن فقیه)،در مختصر البُلدان،که در سالهای پایانی سده سوم هجری قمری تالیفش کرده، در گفتار مربوط به آذربایجان، مینویسد:

«گفتار درباره آذربایجان:

ابن مقفع گوید:آذربایجان به نام آذرباد بن ایران بن اسود بن سام بن نوح نامیده شده است، و گویند به نام آذرباد بیوراسپ...چون عرب به آذربایجان شدند...ورثان تپّه یی بود، مروان بن محمد بن مروان حکم، آن را بساخت...برزند دهکده یی بود،افشین،در روزگار جنگ با بابک،آنجا را لشکرگاه کرد،و از همین رو آن را بساخت و بارویش بیفراشت.مراغه را افراهرود میگفتند...آنجا را قریةالمراغه گفتند،سپس مردم لفظ قریه را برداشتند و المراغه گفتند...مرند دهکده ای کوچک بود، ابوالبعیث برای آن بارو ساخت... ارمیه شهری کهن است. مجوس پندارند که پیامبرشان_زردشت_از آنجاست...تبریز.رواد ازدی بدانجا فرود آمد...میانه و جیلبایا، منزلگاه همدانیان است...در سراة جماعتی کندی از فرزندان آن کسان که با اشعث بن قیس آمده بودند،جای دارند...حد آذربایجان از مرز بردعه تا مرز زنجان است،و از شهرهای آن است:برکری و سلماس و موقان و خوی و ورثان و بیلقان و مراغه و نیریز[نریز؟]و تبریز(و خونه و میانه و مرند و کولسکره و برزند)،و حدّ دیگر آن از سوی مشرق به شهرهای دیلمستان و طرم و گیلان پیوسته است...از برزند تا ورثان که پایان قلمرو آذربایجان است،دوازده فرسنگ است،و از آذربایجان است:جنزه،جابروان،و ارمیه،(شهر زردشت)و شیز(و در این آتشکده آذرگشنسب بود و آن نزدیک مجوس بس ارجمند بود)و روستای سلق و روستای سندبایا و بذ و روستای ماینهرج و روستای ارم».(ص.۱۰_۱۱)

بن مایه:رضا زاده ملک.رحیم_آذری(گویش دیرین مردم آذربایجان)_انجمن آثار و مفاخر فرهنگی_سال ۱۳۷۷
@atorabanorg


آذربایجان در آثار جغرافی نويسان(۳)

#آذربایگان

احمد بن ابی یعقوب، در البُلدان، که در نیمه دوم سده سوم هجری قمری به سامانش آورده، در مورد آذربایجان مینویسد:

«آذربایجان:

پس هر کس آهنگ آذربایجان کند،از زنجان[ارزنجان؟]بیرون رود و چهار منزل تا شهر اردبیل رهسپار گردد و اردبیل نخستین شهری است از شهرهای آذربایجان که میبیند،و از اردبیل تا برزند از ولایتهای آذربایجان سه روز راه است و از برزند تا شهر ورثان از ولایتهای آذربایجان و از ورثان تا بیلقان و از بیلقان تا شهر مراغه(که مرکز آذربایجان بالاست).و ولایتهای آذربایجان عبارت است از:اردبیل، برزند،برذعه،شیز،سراة،مرند،تبریز،میانه،ارمیه،خوی و سلماس».(ص.۹_۱۰)

بن مایه:رضا زاده ملک.رحیم_آذری(گویش دیرین مردم آذربایجان)_انجمن آثار و مفاخر فرهنگی_سال ۱۳۷۷
@atorabanorg


آذربایجان در آثار جغرافی نويسان(۲)

#آذربایگان

ابن خردادبه، در المسالک و الممالک، که در نیمه های سده سوم هجری قمری تالیفش کرده درباره آذربایجان می نویسد:

«شهرها و روستاهای ناحیه آذربایجان:

مراغه و میانج و اردبیل و ورثان و سیسر و برزه و سابر خاست و تبریز(که در دست محمدبن رواد ازدی است)و مرند(که در دست پسر بعیث است)و خوی و کولسره و موقان و شکلة و.برزند و جنجره(که شهر ابرویز است)و جابروان و نریز(که در دست علی بن مُرّ است)و ارمیه(شهر زردشت)و سلماس و شیز(که آتشکده آذرگشنسب در آن است و آن گرانقدرترین آتشکده نزد مجوسان است.زمانی که از ایشان کسی شاه میشد، از مدائن پیاده به زیارت آنجا میآمد)و باجروان و روستای سلق و روستای سندبایا و بذ روستای ارم و بلوانکرج و روستای سراة و دسکیاور و روستای ماینهرج از روستاهای ناحیه آذربایجان است».(ص.۹)

بن مایه:رضا زاده ملک.رحیم_آذری(گویش دیرین مردم آذربایجان)_انجمن آثار و مفاخر فرهنگی_سال ۱۳۷۷
@atorabanorg


آذربایجان در آثار جغرافی نويسان(۱)

#آذربایگان

جغرافی نویس نامور یونانی، استرابو که در روزگار اشکانیان میزیست و به سال ۶۳ پیش از میلاد مسیح زاده شده و به سال ۱۹ میلادی در گذشت، از آذربایجان چنین یاد می کند:

«ماد دو بخش است. بخشی از آن را ماد بزرگ نامند و پایگاه آن همدان _شهر بزرگی_است.کاخ شاهی کشور ماد در همانجاست.هنوز هم این کاخ شاهی به کار پارتها[اشکانیان]آید.دست کم در هنگام تابستان، پادشاهان در آنجا به سر می برند، زیرا ماد سرزمینی سرد است،و پایگاه زمستانی آنان در سلوکیه_در کرانه دجله، به نزدیکی بابل_است.بخش دیگر ماد را آتروپاتنه خوانند.نام نام.این بخش به نام ساتراپ [:خشتهرپاون] آتروپاتس باز خوانده شده است. اوست که نگذاشت این سرزمین هم پاره یی از ماد بزرگ گشته، به زیر فرمان شهریاری مقدونیها در آید.اینچنین او خود را پادشاه خوانده،آنچا جداگانه کشوری خودکام گردید.هنوز هم جانشینان او از همان خاندانند. جانشینان او با پادشاهان ارمنستان و سلوکوس، و پس از آن پارتها، با زناشویی پیوند و یگانگی بهمرسانیدند.این سرزمین در مشرق ارمنستان و مغرب ماد بزرگ است و به گوشه ای از دریای گرگان و سرزمین مردم گرگان بر می خورد و از سوی جنوب به متینه پیوسته است.آنچنان که اپولنیدس گفته:آتروپاتنه از نیرویی برخوردار است که نتوان آن را خوار گرفت. آتروپاتنه می تواند ده هزار سواره و چهل هزار لشکر پیاده، داشته باشد.دریای کبودان در آنجاست. در روی آب آن نمک میبندد،و اگر کسی ندانسته در آن تن بشوید، به خارش سخت دچار گردد که درمان آن مالیدن روغن است، و اگر در آن رخت بشوید،بپوسد مگر آنکه آن را به آب شیرین فرو برند.این راست است که مردم آتروپاتنه همسایگان توانایی همچون ارمنیها و پارتها دارند،و گاهی پاره یی از خاکشان بریده میشود،لکن آنچه از آنان ربوده شود، پس میگیرند.چنان که سمباس را که به دست ارمنیها افتاده بود، دگرباره باز پس گرفتند.آنان با قیصر دوستند و پارتها را نیز بزرگ میدارند. پایگاه تابستانی شاهانشان در دشتی است به نام گزک(گنزک یا شیز)و پایگاه زمستانی آنان در کاخ استوار(؟)است،و این همان جایی است که آنتنیوس، در هنگام جنگ با پارتها، محاصره کرده بود.ارس رودی است که آتروپاتنه را از ارمنستان جدا میکند...»(ص.۷_۸)

بن مایه:رضا زاده ملک.رحیم_آذری(گویش دیرین مردم آذربایجان)_انجمن آثار و مفاخر فرهنگی_سال ۱۳۷۷
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۸۷)

#ketab

نام کتاب: احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم(سده چهارم هجری)

زبان مردم ایران زمین

بدانکه بیشتر شهرهای عجم چنانکه یاد خواهم کرد بنام پایه گذاران آنها نامیده شده اند. زبان مردم این هشت اقلیم عجمی است،برخی از آنها دری و دیگران پیچیده تر ند.همگی آنها فارسی نامیده می شوند و اختلاف آنها آشکار و گنگی در آنها نمودار و این را در جایش تا توانم روشن خواهم کرد.(ص.۳۷۷)

بن مایه:مقدسی.ابو عبدالله محمد بن احمد_احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم_ترجمه:دکتر علینقی منزوی_انتشارات کومش
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۸۶)

#ketab

نام کتاب:الفهرست


زبان بابک خرمدین

بخشی از كتاب الفهرست ابن ندیم(این کتاب در سال ۳۷۷ هـ. ق تألیف شده است)



واقدبن عمرو تمیمی که اخبار بابک را جمع کرده گوید:


جاویدان که استاد بابک است با دو هزار گوسفند از جایگاه خود درآمده، و بزنجان، از شهرهای مرزی قزوین رفت و گوسفندان خود را فروخته، و در مراجعت به کوهستان بذ، در بلوک میمد دچار برف و بوران شد، و چون شب هم در رسیده بود راه خود را کج کرده ببلال آباد رفت، و از دهبان آنجا منزلی درخواست نمود.دهبان برای تحقیر جاویدان، ویرا به خانه مادر بابک که تهیدست و فقیر بود جای داد،و آن زن جز آتشی که برایشان روشن نمود،چیز دیگری نتوانست فراهم سازد.و بابک نیز بخدمت غلامان و چارپایان برخواسته، و آنها را آب داده،و جاویدان او را روانه داشت تا خوراکی و آشامیدنی برایشان، و علف برای چارپایان خریداری نماید،و در گفتگویی که با او نمود، دریافت که هر چند حال و روزگاری تباه، و زبانش در فارسی پیچیدگی دارد، باز بسیار زیرک و ناباک و با شهامت است، پس رو بمادرش کرد و گفت :_من از توانگران کوهستان بذ هستم، و مال و منال فراوان دارم،و باین پسرت نیازمندم،او را بمن بگذار تا ببرم،و هر ماه پنجاه درهم مواجب او را برای تو میفرستم...(ص.۶۱۳)

بن مایه:محمد بن اسحاق ندیم_ الفهرست_ترجمه:م.رضا تجدد
از انتشارات کتابخانه ابن سینا
چاپ نخست_۱۳۴۳
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۸۵)

#ketab

نام کتاب:جاویدان خرد(تاریخ تالیف کتاب:سده چهارم هجری)


وصیتی از بزرگمهر بسوی کسری:

و نیز سلاطین را سزاوار نیست که جاهلان و نادانان خود را بر مردم مسلط و فرمان روا سازند زیرا که جهالت و نادانی راهنما و پیشوای گمراهی است و گمراهی راهنمای بلا و فتنه است و در فتنه خرابی و دمار بر آوردن و خراب شدنست.(ص.۸۷)

بن مایه:احمد بن محمد بن مسکویه_جاویدان خرد_ترجمه:تقی الدین محمد شوشتری_تصحیح بهروز ثروتیان_انتشارات فرهنگ کاوش_سال ۱۳۷۸
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۸۴)

#ketab

نام کتاب:جاویدان خرد(تاریخ تالیف کتاب:سده چهارم هجری)


وصیتی از بزرگمهر بسوی کسری


و سزاوار است صاحبان سلطنت و پادشاهی را که بدانند:

که ایشان قدرت برین ندارند که عامه خلایق به عیوب ایشان ناطق نشوند و از عیبهای ایشان نگویند چنانکه گفته اند:

دروازه شهر را توان بست

نتوان دهن مخالفان بست

و شیخ سعدی گفته است:

خدا را که انباز و فرزند و جفت

نباشد، شنیدی که ترسا چه گفت؟

و می باید که سلاطین بدانند که نمی باید که محنت و عنا کشند درین که مردم نبیند چیزهایی را که ایشان هست یعنی عیبهایی را که فرضا داشته باشند بلکه می باید که جد و جهد درین کنند که ایشان را عیبی نباشد که راه گفت و گوی مردم در آن گشاده شود.(ص.۸۶_۸۷)

بن مایه:احمد بن محمد بن مسکویه_جاویدان خرد_ترجمه:تقی الدین محمد شوشتری_تصحیح بهروز ثروتیان_انتشارات فرهنگ کاوش_سال ۱۳۷۸
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۸۳)

#ketab

نام کتاب: منهاج العُلى


درباب اوضاع دولت و ملّت ايران

به تحقيق ديدم در كلّ بسيط زمين هر جا در نشر عدل‏ و تأمين عامّه بيشتر سعى و جهد كرده‏‌ا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ند، در دولت و ثروت و مكنت از سايرين برتر و بيشترند مگر دولت و ملّت ايران كه در مخارج نسبت به دخلشان از همه پيش‏‌اند و در منافع و مداخل از همه پست.(ص.۲_۳)


بن مایه: بهبهانى، ابوطالب_ منهاج العُلى._به‌كوشش حوريه سعيدى‏_ ميراث مكتوب‏_سال ۱۳۸۹
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۸۲)

#ketab

نام کتاب:تاریخ بوشهر


‏ ‏ رِوُلِسيون به معناى شورش مشروع و هيجان مقدس!

شورش وقتى مقدس‏ شمرده مى‌‏شود كه ملت آن را براى حقوق ملى و استقلال سلطنت قومى خود در مقابل متجاوزين به حقوق خويش به كار بَرَد. اعم از آن‏كه متجاوزين داخلى باشند يا خارجى. پس از آن‏كه دايره فتوحات ملّيين در داخله ايران وسعت پيدا نمود، مشروطه‌‏خواهان به خيال افتادند كه اساس سلطنت ملّى را مستحكم نمايند و عمليات مشروطه‏‌خواهان واقعى را نسبت به انتهاض خود مانند و تقويت كرده باشد. هرچند كه استعداد مليين بوشهر در مقابل قشون دولتى- كه در آن وقت پاسداران شهر بودند- چندان قوّتى نداشت كه بتوانند با آنها مقاومت كنند، ولى خوف مسؤوليت صاحب‏‌منصبان مذكور، و بيم از مؤاخذه شاه، آنها را وادار نمود كه با مقاصد مليين همراه شوند. در تمام طبقات مردم، اعم از روحانيين و رؤساى نظام و ساير طبقات، ديگر احدى جرأت قبول مقام رياست ملى را ننمود. از روحانيين، سيد مرتضى اهرمى كه از طرف حضرت آيت‏‌الله خراسانى مأمور اقدام به اين‏كار بود؛ با ميل قلبى، اين‏‌مقام را به قبول تلقى نمود. و رييس قشون بوشهر كه چهارصد نفر سرباز فوج چهارمحال و يك عدد توپچى در زير فرمان داشت، پس از ملاقات با رييس مليّين و بستن معاهده، حاضر شد كه دواير دولتى را تسليم مليّين نمايند و تفنگچيان حُمات ملت را- كه در آن‏وقت تا ريشهر آمده بودند- بدون مزاحمت به شهر راه دهد.(ص.۱۶۰_۱۶۱)


بن مایه : سعادت، محمدحسين_تاريخ بوشهر_به‌تصحيح و تحقيق عبدالرسول خيرانديش و عمادالدّين شيخ ‏الحكمايى_ميراث مكتوب‏_سال ۱۳۹۰
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۸۱)

#ketab

نام کتاب:تاریخ بوشهر


نظر محمدحسين سعادت(نویسنده تاریخ بوشهر)دربارهٔ حكّام ايرانى

وقتى كه انسان در سير و سلوك حكّام ايرانى دقيق مى‌‏شود، تصديق مى‏‌نمايد كه غرض اين حكّام از تقلّد حكومت، جز پيشرفت آمال خود، چيز ديگرى نبوده. و اگر در تاريخ، اعمال مقتضى از آنها ديده شود كه فلان والى يا فلان حكومت براى انتظام امورِ مملكتى سوق عسكر نمود، فقط مقصود از اين لشكركشى و رعيت‌‏كُشى به اسم وصول و ايصال ماليات، خرج‏‌تراشى و جلب منافع شخصى بوده است.(ص.۱۱۳)

بن مایه : سعادت، محمدحسين_تاريخ بوشهر_ به‌تصحيح و تحقيق عبدالرسول خيرانديش و عمادالدّين شيخ ‏الحكمايى_ميراث مكتوب‏_سال ۱۳۹۰
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۸۰)

#ketab

نام کتاب:تاریخ بوشهر


‏ علل عدم توفیق اعتراض‌های ملی در قبال تجاوزات روس و انگلیس در جریان مشروطه

اگر چه از بدو انقلابات ايران تا كنون كه مُتجاوز از ده سال است، در قبال تجاوزات همسايگان، از طرف احزاب بى‏‌غرض و وطن‏‌خواهان حقيقى كه از شائبه اغراض منزّه و مبرّا، و داراى دِماغ پولتيكى و حسّ سياسى بودند، اقدامات مجدّانه به كار رفت و از اكثر بلاد و اغلب طبقاتى‏‌كه به صفت هواخواهى سعادت ايران ممتاز بودند، به قاطبه ملاحيه عالم و دوست‏داران نوع بشر و هيئت اجتماعيون عمومى‏ از طول اقامت قشون روس و يادداشت‏هاى اخيره دولت انگليس كه استقلال ايران را در معرض تهديد آورده و دچار اشكال و مخاطره كرده بود، اظهار نفرت و به اصطلاح جديد پِرُتِست كردند، ولى اين پرتست‏هاى ملى در قبال تجاوزات معتدين مؤثر و مفيد نيفتاد. و سبب عدم تأثير همان مرعوبيت و فقدان شجاعت ايرانيان و عدم تمركز قواى ملى كه منبعث از نفاق و جهل عمومى بود گرديد.
تاريخ دنيا حال اقوام با حس فداكار و حال اقوام بى‏‌حس مرعوب را دايماً براى باشندگان عصر حاضر تذكار مى‏‌كند؛ موجبات و بواعث سعادت و شقاوت آنها را با يك نمايش قابل توجهى به همگى نشان مى‏‌دهد. قانون طبيعت كه تغييرپذير نيست، هر روز تعليم مى‏‌دهد كه ضعيف، مجذوب يا مأكول قوى خواهد بود. تجارب يوميّه نشان مى‏‌دهد كه خضوع و خشوع و التماس يك نفر آدم بى‏سلاح در كف شير نرِ خونْ‏‌خواره، سودمند نخواهد بود. تاريخ ممالك مغضوبه امروزى روى زمين، شهادت مى‏‌دهد كه دُوَل متمدّنه اروپا تا كنون چه مقدارها به محوِ استقلال و به تمالك سلطنت‏هاى مِلَل ضعيفه اقدام نموده‌‏اند. و تمام اين قواى قاهره و تكميل آلات قتاله براى نابود ساختن امَم ضعيفه است. اگر تمدّن عصر جديد مانع از تجاوز و تعدّى قوى بر ضعيف بود، دُوَلِ معظمه عالم به ازدياد قوه دفاعيه و تكميل آلات ناريّه اقدام نمى‌‏نمودند.
دستور الهى و تعليم آسمانى كه مى‏‌فرمايد «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ‏ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ» [انفال/ 60] براى صحّت مدعى و صدق اين دعوى، برهانى كافى مى‏‌باشد. «عروسِ ملك الخ ...»(ص.۱۸۶)

بن مایه : سعادت، محمدحسين_تاريخ بوشهر_ به‌تصحيح و تحقيق عبدالرسول خيرانديش و عمادالدّين شيخ ‏الحكمايى_ميراث مكتوب‏_سال ۱۳۹۰
@atorabanorg


گوشه_های_ناشناخته_ای_از_تمدن_هخامنشی.pdf
2.8Мб
گوشه های ناشناخته ای از تمدن هخامنشی_شیشه سازی در زمان هخامنشی
نوشته:دکتر جاوید فیوضات
مجله هنر و مردم_از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر_آبان و آذر ماه۱۳۴۶
@atorabanorg


بخشی از یک کتاب(شماره ۷۹)

#ketab

نام کتاب:عهد اردشیر


این اندرزنامه اردشیرشاه است:

بنام خداوند بخشنده مهربان. از اردشیر شاه شاهان به شهریارانی که پس از او شاه ایرانند. درودو تندرستی باد.
بدانید که برافتادن حکومت‌ها نخست از بیکار رها کردن مردم و سرگرم نساختن ایشان بکارهای سودمند آغاز شده است. اگر بیکاری در مردمی رواج یافت از بیکار ماندن در نگریستن بکارها و باریک شدن در کار فرمانروایی برخیزد. مردم چون در این گونه کارها به پژوهش‌گری برخاستند، بکارها با اندیشه‌های رنگارنگ درنگرند و از اینجا شیوه‌های گونه‌گون پدید آید و از شیوه‌های گونه‌گون دشمنی و ستیزه‌کاری. در چنین حالی باز همه ایشان در دشمن داشتن فرمانروا، هم‌داستان‌اند و هر کدام آرزو دارد بر شهریار فرمانروا گزندی رساند و برای رسیدن باین آرزو پلکانی کوتاهتر و بسیار پیرودارتر و خلل ناپذیرتر و در مغز مردم رخنه کننده‌تر از دین نیابند. این‌گونه کسان چون با یکدیگر نیز دشمن اند، شاه نمی‌تواند ایشان را بریک خواسته گردآورد. چه اگر یکی از ایشان راه تکروی پیش گرفت دیگران دشمن او شوند.(ص.۷۵_۷۶)

بن مایه: عهد اردشیر_پژوهندهٔ عربی احسان عبّاس و ترجمهٔ محمّدعلی امام شوشتری_انجمن آثار ملی‏ _سال۱۳۴۸
@atorabanorg

Показано 20 последних публикаций.

869

подписчиков
Статистика канала