فلسفه سیاسی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


اگر صاحب قبلی @taraneh_t6 هستید به @rr33zzaa پیام بدید لطفا. کار مهمی دارم ممنون. رضا ام
کانال با هدف شناخت عمیق تر تضاد ها و نقاط مشترک مکاتب مختلف فکری و تاثیر تحولات تاریخی بر فلسفه سیاسی و بالعکس فعال است‌.
نقل قول ها به معنی رد یا تایید نیستند.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


دنیا پراست از انسانهایی به ظاهر زیبا که هر روز لباسی نو برتن می کنند ولی نزدیکشان که میشوی بوی کهنگی عقایدشان آزارت می دهد....

آلبرت انیشتن


پنج نقد شایع از آنارشیسم
قسمت دوم

۴. آنارشیسم نامنسجم است:
این نقد میگوید که نظریه سیاسی که ساختارهای سیاسی را لغو می کند، معنی ندارد. این ایراد زمانی مطرح می شود که آنارشیسم در هر موردی و به تمام معنا به عنوان نقدی از اقتدار وارد گود می شود. اگر آنارشیست‌ها وجود هر نوع arché را انکار می‌کنند، این ادعا متناقض است زیرا نظریه حاکمی خواهیم داشت که می‌گوید هیچ نظریه حاکمی وجود ندارد. این نوع نقد به نقدهای معمول به نسبی گرایی و نیهیلیسم شبیه است. شبیه به این موضوع، اعتراض ملموس‌تر و پیش پا افتاده‌ تری است که معتقد است هیچ جنبش آنارشیستی یا کنش جمعی نمی‌تواند وجود داشته باشد، زیرا آنارشیسم به صورت بنیادین با ایده یک جنبش یا جمع مخالف است (از آنجایی که در آنارشیسم، هیچ حاکم یا مجموعه‌ای از قوانین نمی‌تواند وجود داشته باشد).

۵. آنارشیسم فلسفی "ابتر" (بی اثر) است:
یک ایراد به آنارشیسم فلسفی این است که صرفاً تئوری است و در آن باقی می ماند. بسیاری از آنارشیست‌های سیاسی برای گفتمان های انتزاعی و نظری که در کنش و انجام عمل مستقیم نیستند، هیچ صبری ندارند. یک نگرانی در مورد آنارشیسم فلسفی در عمل نکردن و در عدم پذیرش مسئولیت اعمالی است که از افکارش ناشی می شود. درکل آنارشیسم فلسفی یک سرگرمی بورژوایی باقی می ماند که در واقع در خدمت وضعیت و سیستم موجود است. بنابراین، وقتی آنارشیست‌های فلسفی نسبت به پرسش‌های مشخصی که توسط آنارشیسم و منتقدان آن مطرح می‌شود، بی‌تعهد می‌مانند – اینکه آیا سیستم آنارشیسم پایدار است، آیا باید از قانون اطاعت کنند، آیا باید رأی بدهند، و غیره – تمایل دارند از منافع مدافعان وضعیت موجود حمایت کنند.


پنج نقد شایع از آنارشیسم
قسمت اول

۱. آنارشیسم نیهیلیستی و ویرانگر است:
این نقد بیان میدارد که آنارشیسم صرفاً نام دیگری برای هرج و مرج و رد نظم است. این نقد میگوید که آنارشیست ها خشن و مخرب هستند و قصد دارند همه چیز از جمله خود اخلاق را از بین ببرند.

۲. هرج و مرج همیشه به دولت تبدیل خواهد شد:
این نقد میگوید که آنارشیسم ذاتاً ناپایدار است. هابز و دیگر نظریه های قرارداد اجتماعی مدرن اولیه معتقدند که دولت به عنوان یک واکنش ضروری به هرج و مرج طبیعی که نظم را حفظ می کند و از منافع ما محافظت می کند، ظاهر می شود. نظریه متفاوتی از نوزیک در کتاب آنارشی، دولت، آرمان‌ شهر استدلال می‌کند چنین آنارشیسمی به یک سیستم بی ثبات تبدیل می شود که در دنیای واقعی دوام نمی آورد. در نهایت "دولت نگهبان شب" از هرج و مرج و با یک فرآیند دست نامرئی پدید می آید: همانطور که مردم از آزادی خود استفاده می کنند و حفاظت از یک آژانس حفاظتی را خریداری می کنند، که در نهایت به چیزی مثل دولت حداقلی تبدیل می شود.

۳.آنارشیسم اتوپیایی است:
این نقد بیان می دارد که هیچ راه ساده ای برای از بین بردن یا نابودی ساختار دولت وجود ندارد! بنابراین تلاش برای بهره برداری از نظریه سیاسی آنارشیستی بی نتیجه است. بهتر است در نقد سلسله مراتب، نابرابری و تهدید آزادی از درون خود تئوری سیاسی لیبرال یا لیبرتارین تمرکز کنیم – و درگیر اصلاحاتی باشیم که در وضعیت موجود و سازمان های سیاسی جریان اصلی رخ می دهد.


گاهی گسترش دموکراسی در یک کشور؛ با شکست نظامیِ رژیم استبدادگرِ حاکم بر آن کشور اتفاق می‌افتد، که یک نمونه آن شکست حکومت ناپلئون سوم، از پروس که با حمله قوای پروس به فرانسه به وقوع پیوست و به عمر امپراتوری دوم فرانسه پایان داد و به آغاز جمهوری سوم فرانسه منجر شد مورخان جمهوری سوم را آغاز دموکراسی پایدار در فرانسه می‌دانند چرا که قانون اساسی این جمهوری؛ محصول مشترک توافق نیروهای متضاد سیاسی بود؛ و نمونه دیگر آن موج دموکراسی بعد از جنگ جهانی دوم است.

Democracy through war:W.Merkel
The Founding of the French Third Republic:Stephen E.Hanson


انارشیسم سیاسی چیست؟

آنارشیسم، مجموعه‌ای از دکترین‌ها و نگرش‌ها است که در یک محور اصلی متمرکز است و آن اینکه دولت هم مضر و هم غیرضروری است.  تفکر آنارشیستی عمدتاً در اوایل قرن بیستم در غرب توسعه یافت و در سراسر جهان گسترش یافت. اصطلاح آنارشیسم از نفی لغت یونانی arché گرفته شده است که به معنای اولین اصل، پایه یا قدرت حاکم است.  بنابراین انارشیسم یعنی حاکمیت هیچ کس یا عدم حاکمیت است.  برخی استدلال می‌کنند که عدم حاکمیت زمانی اتفاق می‌افتد که حاکمیت همه وجود داشته باشد – با اجماع یا اتفاق آرا یک هدف خوش‌بینانه فراهم می‌کند (به Depuis-Déri 2010 مراجعه کنید).

آنارشیست های سیاسی انتقاد خود را بر قدرت دولتی متمرکز می کنند و قدرت اجباری متمرکز و انحصاری را نامشروع می دانند.  بنابراین آنارشیست ها «دولت» را نقد می کنند.  باکونین یک مثال تاریخی ارائه می دهد و می گوید:

اگر دولتی وجود داشته باشد، باید سلطه طبقه ای بر طبقه دیگر و در نتیجه برده داری وجود داشته باشد.  دولت بدون بردگی غیرقابل تصور است - و به همین دلیل است که ما دشمنان دولت هستیم.  (باکونین 1873 [1990: 178])

یک مثال جدیدتر از جرارد کیسی آمده است که می نویسد: «دولت ها سازمان های جنایتکار هستند. نه فقط دولت های آشکارا توتالیتر یا سرکوبگر، بلکه همه دولت ها» (کیسی 2012: 1).


یکی از ویژگی‌های دورانی که از قرن سیزدهم در انگلستان شروع شد، رشد آگاهی های سیاسی در بین طبقات اجتماع بود، از سال ١٢٨٧ هر فرد آزاد که بیست لیره درآمد داشت می توانست شوالیه شود، اینگونه بود که بتدریج شمار شوالیه ها چند برابر شد و این گروه طبقه خاصی را در اجتماع بوجود آوردند در هنگام تعیین هیئت منصفه مردم چهار شوالیه را انتخاب می‌کردند که آنان نیز به نوبه خود دو شوالیه دیگر را انتخاب می‌نمودند، نقش شوالیه ها در تعیین قضات سیار تعیین کننده بود... در سال ١٢۶۴ سیمون دو مونتفورت، به نام پادشاه، پارلمانی را برای اصلاح امور کشور تشکیل داد سیمون، قدرت را بدست یک شورای نه نفره سپرد که بوسیله سه نفر انتخاب میشد، او که میدانست نیروهای تازه ای در کشور در حال رشد هستند و آینده از آن اینهاست، برآن شد که در ازای دو شوالیه دو نفر از افراد عادی را نیز به پارلمان دعوت نماید

آندره موروا


همیشه سکوت نشانه‌ی
تاییدِ حرفِ طرفِ مقابل نیست،
گاهی نشانه‌ی قطعِ
امید از سطحِ شعور اوست ...!

میشل فوکو


با وجود نبود دموکراسی در حکومت ناپلئون بناپارت، تدوین و توسعه«قانون ناپلئون»به عنوان اولین قانون مدرن اروپایی پیشرفت هایی عمده ای به وجود آورد؛ خودکامگی، کمتر و با شهروندان یکسان تر از گذشته برخورد شد. ناپلئون ادعا می‌کرد تدوین قانون مدنی، بزرگتر از هر پیروزی در میدان های جنگ بود قانون ناپلئون با لغو امتیازات فئودالی ناشی از مرتبه و موقعیت، بسیاری از دست آوردهای انقلاب فرانسه را تحکیم کرد و اعلام داشت که همه شهروندان حقوق و وظایف برابر دارند، زمین‌ها از مالکیت فئودالی آزاد شدند و راه رشد اقتصاد بازار هموار شد، دادگاه های اربابی تحت کنترل مالکین محلی که همواره موجب خشم دهقانان بودند، برچیده شده و دادگاه های مدنی جای آن را گرفتند، طبق قانون جدید، تولدها و ازدواج ها را باید مقامات اداری ثبت می‌کردند نه کشیشان.
قانون ناپلئون بعدها الگویی برای تدوین مجموعه قوانین مدنی در اروپا و جهان شد.

فرانسیس فوکویاما


فرّ ایزدی
متن به قلم شفیع مقدم

قسمت دوم
فرّه، برخلاف تصور رایج اشتباه، مختص طبقه‌ی شاهان نیست. فرّه گوهری‌ست بهرِ هر انسانِ زاده شده(فرّه‌ی بالقوه) اما فرّه‌ی فروغین‌گشته(فرّه‌ی بالفعل) را شرایطی‌ست!
چه بسا انسان‌هایی که با خاُمشین‌فرّه زاده شده و همانطور نیز مُرده‌اند صرف‌نظر از حاصل کردن بی‌شمار مدارجِ علمی، کور شدن پای بی‌شمار کتاب و یا حتی ثروتی از شماره بیرون.

پس فرّه‌مندی چه‌سان و چه‌گونه حاصل گردد؟ با خویشکاری و وظیفه‌شناسی افراد در طبقه‌ی خود.
فرّه موفقیت است، ثروت است، نام جاویدان در تاریخ است، محبوبیت است و در بالاترین فُرم؛ فرّه‌جاودانه‌بودگی‌ست در مفهوم غلبه بر مرگ‌.
فروغین‌گشتن‌ فرّه نیازمند کوشش فراوان است ولی گاهی که حاصل شد نگاه داشتن و حفظ کردنش بس سخت‌تر است همچون مشعلی را، در نبرد با تاریکی، در یک شرایطی روشن کردن ولی روشن نگاه داشتنش در هر شرایطی و پیشامدی!
در مثالی دیگر فروغین‌فرّه چونان درخت تنومندی‌ست که سایه و بَرَش خطر خطامندی از انواع مختلف در پی دارد؛ لغزش، تن‌آسایی، غره‌شدگی، شهوت‌رانی و...
پس فروغین‌فرّه‌مند را، منشی و روشی ایزدی بباید، والا فاصله‌ی عزت تا ذلت‌ به‌اندازه‌ی همان یک نفس خامُشی مشعل است.


فرّ ایزدی
متن به قلم شفیع مقدم

قسمت اول
فرّ یا فرّه یا خوره یا خُوَرَنه امکانی‌ ایزدی در معنای نزدیک به دُردانه، سوگُلی یا از همه بهتر عزیزکرده‌ی یزدان است.

فروغین شدن ‌فرّه‌ در گُمان برابر است با «دستان ایزد بر شانه‌ی من» به عبارتی بهر آن‌کس که فّرِ ایزدی‌اش را فروغین ساخت، ورای طبقات اجتماعی یا محاسبات اقتصادی، مسیر سخت و تاریک دست یازیدن به بالاترینِ مدارج به یاری ایزدی سهل و روشن گردد. فروغین‌فرّه طلیعه‌ایست ایزدی در جهت سهل شدنِ ممکن شدنِ ناممکن‌ها در راستای بالیدن ‌و تعالی‌.
متعاقب فروغین‌فرّه‌مند شدن عزیزکرده‌ی یزدان شدن است، شکوه است و اقتدار است و نیک‌نامی‌ست.

دشمنان فروغین‌فرّه‌مندها نادانسته از سوراخ‌های ناپیدا گَزیده می‌شوند، به هنگامه‌ی تصمیم‌های بزرگ کور می‌شوند و گوش‌هاشان کر، اینان رسوایان ابدی تاریخ‌اند اگر آنقدر سیه‌بخت باشند که شناس تاریخ گردند در غیر اینصورت برایشان همان بهتر و کافی‌ست که در کُنجی حضیض، در گوری رقت‌انگیز فراموش تاریخ شوند.


دولت دینی و دولت ایدئولوژیک

۱) دولت دینی برخلاف دولت ایدئولوژیک تنها یک روایت ندارد. دولت دینی بنا به التزام ذاتی اجتهاد، نظام از درون متغیر است و هرگز نمی¬تواند به یک روایت واحد و رسمی محدود شود.

2) دولت های ایدئولوژیک همواره تمایل دارند که فهم خود از دین یا اجتماع را فهم نهایی دانسته، تمام ابزارها و نهادهای رسمی و غیررسمی دولت را برای تحقق و دفاع از آن به کار ببندند.

3) ایدئولوژی نظریه رقیب را به چشم توطئه و رقیب می بیند. دولت ایدئولوژیک دولتی مستدل نیست.

4) دولت دینی بر پیش فرض خطا پذیر بودن هر گونه آرا استوار است. اما دولت های ایدئولوژیک دچار توهم استغنا و گرفتار پندار کمال هستند .

5) دولت دینی بر بنیاد نقد و اجتهاد استوار است و در نظریه حداقل چیزی به نام کیش شخصیت در آن وجود ندارد اما در دولت ایدئولوژیک «اعتبار نظریه ها به شخصیت هاست».

«نظام سیاسی و دولت در اسلام»؛ دکتر فیرحی


طبق ۱۲ لوح در آغاز تاریخ روم باستان،پدر خانواده قدرت بسیار زیادی داشت.

پدر در روم قدرت مطلق بر تمام فرزندان خود داشت. قدرت پدر مدت نداشت و به او حق زندگی و مرگ فرزندان را می داد. پدر می‌توانست فرزند ناخواسته‌ خود را در مکان عمومی رها کند یا بدون هیچ عواقب قانونی فرزندانش را بکشد.

نکاتی در تاریخ


اخلاق فضیلت

پس از عصر روشنگری به تدریج اخلاق فضیلت به سود دو رقیب دیگر كنار رفت. در غرب تحت تاثیر مسیحیت، افلاطون، و ارسطو اخلاق فضیلت شایع بود. توماس اكونیاس، یکی دیگر از بزرگان اخلاق فضیلت مسیحی قرون وسطایی بود اما از دوره عصر روشنگری به این طرف دو مكتب اخلاقی ظهور كردند یكی اخلاق وظیفه‌گرایی كانت و دیگری اخلاق پیامدگرایی یا نتیجه‌گرایی كه مبدا آن هابز و لاک بودند و توسط جرمی‌بنتام و جان استوارت میل اشاعه شدند. این دو دیدگاه آهسته آهسته اخلاق فضیلت را عقب زدند تا جایی که اخلاق فضیلت دیگر هیچ جایگاهی نداشت و همه متفكران یا اخلاق نتیجه را قبول داشتند (مخصوصا بنتام را كه معتقد به سودگرایی است) یا اخلاق وظیفه را كه كانت مبدا آن بود. از اواخر قرن نوزدهم ضعف این دو مکتب نیز توسط فیلسوفانی چون نیچه مطرح شد و در دوران پست مدرن این انتقادات به اوج خود رسید.


فقط با کسانی بحث کنید
که می‌دانید آن‌قدر عقل و عزت نفس دارند که حرف‌های بی‌معنی نمی‌زنند،
کسانی که به دلیل توسل می‌جویند، حقیقت را گرامی می‌دارند
و آن‌قدر منصف هستند که اگر حق با طرف مقابلشان باشد،
اشتباه بودنشان را قبول می‌کنند.

‏‌هنر همیشه بر حق بودن⁩
‏‌شوپنهاور⁩


پاپ ها فضایل و محاسنی هم داشتند؛ آنان هنرمندان را در احیای ادبیات، فلسفه و هنر پشتیبانی کردند نقاشان پیکر تراشان و معماران را که امروزه آثارشان میراثی گرانقدر است در سایه حمایت خود قرار دادند. در کتابخانه های وابسته به کلیسا بود که اومانیست های دوره رنسانس بر آثار گرانبهای تمدن های یونان و روم دست یافتند. فلاسفه مدرسی، تحت حمایت کلیسا کوشش قدما را در تفسیر و تأویل حیات و مقدرات آدمی بر شیوه عقلانی از سر گرفتند. علاوه بر این، کلیسا به اروپا یک قانون اخلاقی اعطا کرد پاپ ها برای آباد و زیبا ساختن رم کوشش فراوان کردند، باتلاق ها را خشکانیدند، خیابان ها را سنگ فرش کردند، کتابخانه واتیکان و موزه کاپیتولین را بنیان نهادند، بیمارستان ها را توسعه دادند و موسسه های خیریه برپا داشتند.

ویل دورانت


کتاب کلاسیکِ «روح القوانین» نوشته مونتسکیو و برگردان علی اکبر مهتدی، نخستین بار در سال ۱۳۴۳، به همّت انتشارات امیر کبیر، و بعدها نیز بارها، چاپ شد و به بازار آمد.
در سال ۱۳۹۵، با افزایش مقدّمه، تصحیح و تعلیقاتی از محمد مددپور، حواری و محرمِ احمد فردید، این بار در دو مجلّد، نشر یافت.
گفتن ندارد که افزوده‌ها، گزاف‌،گواه جهل مرکّب، گستاخی و گسسته‌خِرَدیِ نویسنده است.
از این‌که بگذریم، به تازگی بخش‌های گوناگونی از ترجمه فارسی را با متن اصلی فرانسه (چاپ پِلِئیاد) و نیز  برگردان انگلیسی (در مجموعه «متون تاریخِ اندیشه سیاسی کمبریج») برابر گذاشتم و سنجیدم. نتیجه حیرت‌آور بود: نقائص و خطاها و افتادگی‌های ترجمه در شمار نمی‌گنجند. جدا از اغلاط و سوء فهم‌های بسیار در ترجمه آقای مهتدی، عیب اساسی‌تر این ترجمه، سبک تفسیری (و بل‌که تفسیر به رأی) آن است که به متن فرانسه چندان وفادار نمی‌ماند و دلبخواهانه، دست خود را در افزودن و کاستن باز می‌بیند. 
حدود نیم قرن از عمر این ترجمه می‌گذرد. نمی‌دانم آیا «روح القوانین» ترجمه فارسی دیگری هم دارد یا نه.
اگر این اثرِ بنیادی فقط با همین ترجمه مخدوش و مشوّشِ مهتدی به فارسی درآمده، باید «روح القوانین» را ترجمه‌نشده تلقّی کرد. 
امید که مترجمی کاردان، بی‌درنگ، کتاب را دست گیرد و ترجمه‌ای دقیق و دانشورانه، به فارسی‌ای فراخورِ پختگیِ امروزی این زبان، در دسترس دانشجویان و پژوهشگران علوم انسانی قرار دهد.


کشیشان موعظه می کردند که: «بزرگترین نعمتی که خداوند به شما داده عقل است، اما هرچه می‌خواهید بپرسید، از ما بپرسید.» و من از خود می پرسیدم:«پس عقل  خودمان به چه درد می خورد!؟ آیا فقط باید بارکش آن باشیم؟... پرسش من این است: چرا باید برای فهم جهانی که خلقت خداست، به گفتار خداوند بنگریم به جای آنکه به کردار او توجه کنیم؟ آیا کردار کمتر از گفتار اهمیت دارد؟ من سؤال می‌کنم: اگر امروز فردی معتقد به حرکت زمین را کافر بدانیم، فردا که یقین حاصل کردیم که زمین واقعا حرکت می‌کند، آیا کلیسا با مشکلی جدی روبرو نمی‌شود؟ به نظر من هرجا کلام خداوند با امور واقعی در تضاد قرار گیرد، باید به امور واقعی تکیه کنیم».

نامه گالیله به دوستش الا دیوداتی

Dialogues Concerning Two New Sciences
by Galileo Galilei (Author),‎ Henry
Crew


به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش آن را دارد که با او بحث کنی. بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند،
زیرا هر کسی آزاد است که احمق باشد!

آرتور شوپنهاور


سرمشق انگلیسی مونتسکیو بین لیبرال‌های بعد از انقلاب فرانسه هنوز طرفدار داشت و یکی از پرسش‌های اصلی لیبرال‌های پس از انقلاب این بود که انگلستان چطور در اواخر قرن هفدهم هم به حکومت انتخابی دست یافت و هم دارای خودگردانی محلی بود اما فرانسه اسیر حکومت استبدادی و مرکزگرا شده بود!
توکویل «تفکیک قوا»ی منتسکیو را برای تحقّق آزادی کافی نمی‌دانست و با تلقی قُدمایی که از آزادی داشت مرکزگرایی را همچون مانعی بر سر مشارکت فعالانه شهروندان در امور مدنی و سیاسی می‌دید.

او در متن مباحثات لیبرال‌های فرانسه به مطالعه تاریخ فرانسه و انگلستان از قرون وسطی به این سو پرداخت. در قرن سیزدهم اشراف انگلستان برای مهار قدرت رو به رشد و بی‌رویه پادشاه متحد شدند و پای طبقات عوام را به پارلمان کشاندند و با بوجود آمدن پارلمان اشراف همواره پشتیبان عوام ماندند. این اتحاد بین این دو نیروی آشتی‌ناپذیر در اروپای قاره شکل نگرفت. در فرانسه از قرون میانی به این سو پادشاه کمابیش قدرتی نمادین بود و قدرت اصلی در دست اشراف فئودال بود. وضع به گونه ای بود که مردم از ظلم اشراف فئودال به پادشاه پناه می‌بردند و این مرجعیت پادشاه که دربار را تبدیل به عدالت‌خانه کرده بود -برعکس بریتانیا که پارلمان خانه عدالت‌جویی طبقات بود- با پیشرفت‌های اقتصادی بعدی و سربرآوردن طبقه جدید بورژوا منجر به اتحاد بین بورژوازی و پادشاه شد که هدف و نتیجه آن از بین رفتن قدرت محلی اشراف بود. این دو سرنوشت تاریخی متفاوت پیامدهای عظیمی برای هر دو کشور داشت.
توکویل که گذار از جامعه آریستوکراتیک به جامعه دموکراتیک را گریزناپذیر می‌دانست به دنبال راه‌حلی واقع‌بینانه برای جلوگیری از تمرکز قدرت می‌گشت. اگر مسئله اصلی منتسکیو استبداد بود مسئله اصلی توکویل تمرکز قدرت بود چرا که دولت متمرکز بوروکراتیک، آزادی قُدمایی در ساختن زندگی سیاسی را کمابیش از بین می‌برد.

نه لیبرال‌های بزرگ همعصر او که شهرتی صدچندان داشتند و نه طرفداران نظم قدیم که در خیال خام بازگشت امتیازات اشرافی رژیم قدیم بودند هیچ راه‌حلی برای این مشکل نداشتند و گروه دوم که می‌توان گفت اصولا به دنبال راه‌حلی برای خودگردانی محلی نبودند بلکه بیشتر نگران امتیازات از دست رفته فئودالی خود بودند. این ایده بکر توکویل بود که نگاهش را از انگلستان به ایالات متحده آمریکا برگرداند و به همین منظور کمک هزینه ای دولتی به بهانه مقایسه زندان‌های آمریکا و فرانسه دست و پا کرد و به همراه دوستش راهی سرزمین آینده شد تا از نزدیک به مطالعه «دموکراسی در آمریکا» بپردازد، مطالعه‌ای که حتی خوانندگان آمریکایی را به حیرت انداخت و تبدیل به مهم‌ترین اثر کلاسیک برای مطالعه دموکراسی و برای مطالعه ساختار سیاسی و اجتماعی ایالات متحده آمریکا شد. / محمد ایمانی


لاک یک مسیحی معتقد بود

لاک، به عنوان یک فیلسوف،به شدت علاقه مند به تعالیم مسیحیت بود و در باب عقلانیت، او اصرار داشت که بیشتر انسان ها نمی توانند بدون کمک تعالیم مسیحیت و حضرت عیسی(ع)، امیدی به درک کامل قانون طبیعی داشته باشند. کل مباحث کتاب "دو رساله حکومت" با مفاهیم مسیحیت غنی و اشباع شده است و شمار مسیحیان حامی کتب عهد جدید مسیحیان بسیار بیشتر از کتب عهد قدیم است.

کانال فیرحی
ترجمه ای از کتاب "خدا، لاک، و برابری"، جرمی والدرون، صفحه 12

Показано 20 последних публикаций.

6 884

подписчиков
Статистика канала