gray heaven✨🌙


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


mew @my_blue_side

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri






قطر های خون مثل یاقوت هایی هشدار دهنده از روی شمشیر نقره ای رنگش می‌چکیدن ،باچشمای بی حسش دنبال طعمش میگشت، طعمه ای که زمان زیادی شمشیرش تشنه به خونش بود.
چی شد که به اینجا رسید؟ این آدم بی رحم و خشمگین .
چند قدم جلوتر رفت و نگاهش رو صاف توی چشمای دشمنش دوخت، انگار توی آیینه نگاه میکرد، همون چشما ،همون چهره .
دشمنی که خیره شدن بهش ، حس خیره شدن به آیینه رو میداد.
تنها تفاوت اونو خودش، چشمای پر امید و ترسی بود که آدم روبه روش داشت.
می خواست شمشیرشو بلند کنه و از شر این من ضعیف خلاص بشه ، ولی انگار نیرویی ناشناخته جلوشو میگرفت، خشمگين فریاد کشید و شمشیرو فرود اورد ، درست توی دو سانتی متری فرد روبه روش.
روی زمین نشست و سرشو توی دستاش گرفت.
این ضعف عصبیش میکرد، نمیتونست این کارو بکنه، اون آدم هنوزم بخشی از وجودش بود .
اون هرگز نمیتونست این کارو با خودش بکنه....

@ari_muz
🫧🍷♥️


نگاهش را از آسمان ابری پیش رویش گرفت، چند متر آن طرف تر بچه ها نشسته بودند و حسابی گرم صحبت بودند.
قلپی از لیوان چایی در دستش نوشید و به این فکر کرد که چقدر دوست دارد با آنها همراه شود.
دوست داشت همراه بقیه در آن بازی پر سر و صدا شرکت کند ، گمان میکرد خیلی خوش میگذرد اگر او راهم بازی بدهند.
اما از طرفی دیگر فضای دنج خودش راهم دوست داشت، تنهایی و لیوان چای گرم و آسمان ابری و زمان کافی برای فکر به هر چیزی که دوست داشت.
وسوسه انگیز بود فاصله گرفتن از آن جمع پر سرو صدا و فرو رفتن در کنج آرامشی که در آن میتوانست به هر سو که میخواهد سفر کند.
وسوسه انگیز و لذتبخش همانند حسی که عشق به آدم میدهد.
@Younotheree
🤍✨🧚🏻‍♀


جام بزرگ پر خونشو به سلامتی صدمین سالگرد تولدش سر کشید، رو به روی قفسه هایی که تا سقف پر از کتاب بودن ایستاد و کتاب مورد علاقشو بیرون کشید.
چند سالی بود که بر نامه ی تولدش اینجوری پیش میرفت.
از روی میز توی سالن، جامشو یک بار دیگه پر از مایع قرمز دوست داشتنیش کرد و همراه کتاب عزیزش به بالکن رفت،کتابارو دوست داشت، اونا دوستای عزیزی بودن که باهاش از زندگی و رمز و راز حرف میزدن.
روی نرده های سنگی بالکن نشست و با لذت به آسمونی که رنگ موهاش بود خیره شد.
امشب هوا حسابی صاف بود و ماه، بزرگتر از همیشه نمایان بود، جوری که انگار اومده بود تا شادی صد سالگیشو باهاش تقسیم کنه.
دسته ای از موهای سیاهشو پشت گوش زد و با لذت شروع به خوندن کرد، کاری که هرگز ازش خسته نمیشد.
@i_halfmoon
🫧🥀📜


غمگین،خسته ،سردرگم، پر از حسای مختلف بود.
سعی میکرد امیدو شادیشو نگهداره، چون با تمام وجودش نمیخواست تبدیل به اون آدم سرد و بی حالی بشه که توی تصورش بود.
پس شروع کرد به تجزیه ی احساسش،تا دیو غمو از قصر قلبش بیرون کنه، تا بد نشه تا آدمارو از دست نده.
ولی هرچی میگذشت اون بیشتر به سمتی که نمیخواست میرفت، درداش گاهی انقدر بزرگ بودن که به جای تجزیه ی احساسش ترجیح میداد از شادیش بگذره.
اون یه قلب بزرگ داشت، با یه قصر از جنس جواهرزیبا توی قلبش،منتها، آدما اونو نمیدیدن،انگار که از دید همه پنهان شده باشه.
@lhiddenpainl
🍷✨👑


به خودش که اومد، دید بازم سر همون میز همیشگی گوشه ی کافه نشسته ، فنجون قهوه ی داغ روی میز بهش میگفت که این بار قبل اینکه به خودش زحمت سفارش دادن بده، پسرک کافه چی براش همون سفارش هميشگی رو اورده بود .
دستاشو دور فنجون حلقه کرد و دم عمیقی گرفت و به منظره ی برفی بیرون خیره شد، و با چشماش گوشه گوشه رو کاوید، البته شایدم منظره بهونه بود .
بهونه ای برای نگاه کردن انعکاس حرکات پسرک که روی شیشه ی بخار گرفته ی کافه نمایان بود،عاشق شده بود؟لبخند گسی که روی لبش اومد خودش گویای همه چیز بود.
درحالیکه فنجون رو به لباش نزدیک میکرد جوابشو توی ذهنش مرور کرد.
اره، عاشق شده بود؛‌ به کسی مبتلا شده بود که بقیه ممنوعه میخوندنش، ولی برای اون که مرد شکستن ممنوعه ها بود این چالش بزرگی نبود. بود؟
@Shadowmemories
✨☕️ ❄️


دستاش ماهرانه روی کلاویه ها به حرکت در میومدن و اون،نه تنها با سازش، بلکه‌با تمام وجودش مینواخت.
طنین موسیقیش طوری بود که انگار، میتونستی نت هارو لمس کنی، هارمونی ای که به وجود اورده بود به آدم حسی شبیه رهایی و لذت پرواز میدادو من محوش شده بودم .
محو موهایی که میون دستای سرکش باد پریشون میشدن،محو اون منظره ی بکر وسط یک جنگل سرسبز، محو اون عطر سبزی که به مشام میرسید، محو اون رقص زیبای دستاش روی کلاویه ها...
@Sinsaidbye
✨🌿 🎹


blue side🦋🫧🪷 dan repost
این پیامو فور کنید تا بهتون یه تیکه نوشته بر اساس وایب دیلیتون هدیه بدم 🪷🫧☁️


end✨🦋










blue side🦋🫧🪷 dan repost
اینو فور کنید تا بهتون یه پیام توی QR کد هدیه بدم 🩰✨🍷


blue side🦋🫧🪷 dan repost
END☁️🫧🍿


🧚🏻‍♀🌨✨


https://t.me/GoldenCaptain
🧚🏻‍♀🌨✨




https://t.me/baraye_ou_N
‌🌙🌊✨

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

1

obunachilar
Kanal statistikasi