گزارش یک سقوط | توس تهماسبی*
@Taghato_Newsمحمدرضا نیکفر [سردبیر رادیوزمانه] روند فرو رفتنش در لجنزار را تکمیل کرده و دیگر چندان متفاوت با حسین درخشان و آسترکی سخن نمیگوید. او هم به کمپ آلوده ضد تحریم و مجمع دلواپسان سوریهای شدن ایران پیوسته است. میگوید اگر از اپوزیسیون ایران حکومتی بیرون آید منفورترین حکومت تاریخ ایران و جهان خواهد شد. معنای سیاسی و برایند عملی این سخن کاملا مشخص است. حتی اگر صریحا گفته نشود، در بزنگاهها خود را نشان خواهد داد. او به روی مردمی شمشیر میکشد که میخواهند براساس الگوی کشورهایی جامعهشان را بسازند که حتی به خود نیکفر کمک مالی کلان میکنند تا رادیو تاسیس کند و علاوه بر برخورداری از زندگی مرفه، آزادانه عقایدش را در سطح گسترده منتشر سازد.
عبارت "حزب نفرت" و هشدار درباره آن کلیدواژهای مهم در نوشتههای نیکفر و یک سیگنال است. سیگنالی که براساس روانشناسی مخاطبانش یعنی لایههایی از ملیمذهبیها و اصلاحطلبان طراحی شده تا با عمیقترین ترسهای آنها رابطه برقرار کند. او چند ماه قبل، کمی پیش از آنکه کارزارش علیه اپوزیسیون را آغاز کند، تغییر رویکردش نسبت به روشنفکری دینی را نشان داد اما نه خیلی پر سر و صدا. نیکفر میداند که چپ غیرمذهبی در شرایط فعلی جامعه ایران نیروی قابل توجهی نیست و نمیتواند برای مسر جدیدی که او برگزیده متحد قابل اتکایی باشد. به نظر من موضوع علاوه بر جنبه سیاسی و گفتمانی، جنبه شخصی هم دارد. نیکفر که در این سالها با لفت و لیس در پولهای آمریکا و ناتو به زندگی مرفه عادت کرده از هماکنون باید به فکر آیندهای باشد که ممکن است در آن خبری از رادیو زمانه نباشد.
نیکفر با بهرهگیری از چماق پنجاهو هفتی "ابتذال" مخالفان را تحقیر میکند که از شجاعت و همدلی با مردم بهرهای نبردهاند. اما این ترفند در جامعهای که شجاعت و خوی مردمی قهرمانان مورد ستایش او را در نعش خونین عبدالله پنجهشاهی، زندگیتباه شده برادران خردسال شایگان، مشی تقی شهرام و آرمانشهر شکل گرفته در قرارگاه اشرف و روستای گاپیلون به خوبی لمس کرده، تاثیری نخواهد داشت.
نیکفر تنها از توقف و تردید میگوید و در مورد تغییر و حرکت، هیچ چیز برای گفتن ندارد. نقد او حتی از موضع چپ رادیکال هم نیست و به همین سبب است که متحدان آینده خود را در میان روشنفکران دینی و دوستداران شریعتی میجوید. او برای تخریب مخالفان دست به پیشگویی میزند که آنها در آینده قیام محرومان را سرکوب خواهند کرد در حالیکه همین امروز او و معدود همفکرانش در خواب و رویا هم قادر به نمایندگی سیاسی همین محرومان که در ایران به خیابان میآیند، نیستند و حتی تاب شنیدن و تحمل شعارهایشان را هم ندارند. گذشته از آن که نیکفر از آن خمیرهای است که به سان پیشوایش آدورنو اگر در عالم واقع با قیام محرومان مواجه شود، قالب تهی کرده و به مراقبتهای پزشکی فوری نیاز خواهد داشت.
پیشرانهی نیکفر در نوشتههای اخیرش ترقیخواهی و رفع موانع از سرراه تحول اجتماعی در ایران نیست. پیشرانهی او ترس و خشمی است که از برانگیختگی ایستارهای روانی و ذهنی کهنهاش ریشه میگیرد.
——————————-
* این یادداشت، پیشتر در صفحه فیسبوک آقای تهماسبی
منتشر شده است.