تو جاده ای که دور تا دورش خط بود
تو فکر رفتنم همش تو شهر سر کردم
تو حذف بودم و نقاب هم رسواست
تموم که شد دیوار رو باهاش خر کردم
تو کف مونده بود با صابون این روزا
دلهوره بود رو بند، ترسامو پهن کردم
و بوی سرد سقف از این همه نگاه و استفراغ
و من که باز یک گوشه این مرزُ رد کردم
کلافه بود کتاب های کور های شهر
من تو لجن خیال رو دوباره سر کردم
دو ساعت و یه وقت که خسته شدم بازم
تو کافه ها یه بحثُ تا سحر کمی بغل کردم
کنار جاده بود خط کشی ها تا هر صبح
و من که هر قدم فقط تو رو گذر کردم
تلاطمی عجیبم از خطوت نا امید
ترانه رو فقط به اشتباه من بَر کردم
#گلیمر
@A_Reval_Dealer.