Mahdi Kazemi♦️مهدی کاظمی زمهریر


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


مدرس فلسفه سیاسی؛
پژوهشگر نظامهای فکری بویژه تفکر روشنفکری؛
محقق و مدرس اخلاق کاربردی؛
علاقمند به عدالت.آزادی.معنویت؛
آیدی👇
@kazemizamharir_ir
وب👇
https://kazemizamharir.ir
اینستاگرام👇
https://instagram.com/drkazemizamharir
لینک کانال👇

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


✔️ هنر فلسفه ورزی

🔹1- فلسفه و فسلفیدن در اذهان عمومی سرشتی اسطوره ای دارد؛ کاری سخت و شاق، و در عین حال بیحاصل.از این رو، هر سخن مبهم و کم ارتباط با عالم واقع با برچسب فلسفه بافی طرد می شود.اما، برخلاف این تصور، فلسفیدن می تواند هم روشی برای اندیشیدن به امور نظری؛ و هم دارای کاربرد عملی باشد. در این نوشتار کوتاه، قصد دارم عناصر اساسی سازنده روش تحلیل فلسفی را به اختصار توضیح دهم و سپس نشان دهم که چگونه حتی می توان در زندگی روزمره این روش را بکار برد.

🔹2- اگر بخواهیم عناصر اساسی روش تحلیل فلسفی را احصاء کنیم، می توان به 4 مولفه اصلی اشاره کرد. تعهد به این چهار فضیلت فکری مشخصه فلسفیدن است: 1) تعهد به کاربست عقل در فهم زندگی 2) پرسش گری 3) همپرسه 4) جستجوی بنیادها.

🔹3- اولین فضیلت ، تعهد به کاربست عقل در زندگی روزمره است. فیلسوفان در مواجه با حیات اجتماعی، مشتاق فراتر رفتن از باورهای جاافتاده درباره حقیقت امور هستند. این اشتیاق به نفی باورهای مشهور، بدون کاربست خرد ممکن نیست. به تعبیر کانت در کتاب « روشنفگری چیست؟» ، روشنگری خروج عقل است از صغارت؛ زمانی که فرد اراده لازم برای فهم عالم بر مبنای عقل مستقل را می یابد، گام در مسیر روشن اندیشی یا تفکر فلسفی می گذارد.

🔹4- تعهد ما به کاربرد عقل در زندگی نظری و عملی، تنها با طرح "پرسش" و ایجاد روحیه "پرسشگری" ظهور می یابد.فیلسوفان پرسشگر هستند و بیش از آنکه با پاسخ هایشان شناخته شوند، با پرسش های بدیعی که طرح کرده اند، در تاریخ فلسفه ماندگار شده اند.پرسشگری صرفا" به معنای نقد باورها نیست، بلکه بدان معناست که ما از پذیرش پاسخ ها و باورهای دم دستی گریزان هستیم.هر میزان که گریز ما از پذیرش این باورها بیشتر باشد، علاقه ما به پرسشگری، سنجش انتقادی باورها و جستجو برای یافتن پاسخ های بهتر بیشتر است.

🔹5- فلسفه با همپرسه آغاز شده است؛ همپرسه یا گفتگو با دیگری بدان معناست، که پاسخ های فلسفی نمی تواند، خصلتی شخصی داشته باشد.سقراط که مبدع همپرسه یا روشی گفتگویی در فلسفیدن است، از طریق گفتگو با دیگران راه رسیدن به حقیقت را می گشود.بدون چنین گفتگویی، گفتار فلسفی نمی تواند، مدعی نمایندگی حقیقت گردد. پرتوهای حقیقت همیشه از مرزهای ذهنیت شخصی افراد فراتر می رود، و همچون نوری در تاریکی همه را به سوی خود فرا می خواند.

🔹6- عنصر پایانی فلسفه ورزی، بنیان گرائیست. فیلسوف در جستجو باورهای بهتر هیچ محدودیتی را برای خود تصور نمی کند. از این رو، فیلسوف اشتهائی سیری ناپذیر برای یافتن دلائل عمیق برای اعتبار باورهای خود دارد؛ هر میزان که بنیان نگری بیشتر، صلابت اندیشه فیلسوف هم بیشتر است و از قدرت بالاتری برای واسازی انگاره های متعارف برخوردار است. شرط حرکت به سوی بنیادها، قانع نشدن به پاسخ ها، و به پرسش کشیدن پاسخ هایست که در نقطه آغاز حرکت فلسفی ظاهر می گردند.

🔹7- برای کاربست روش فلسفی در زندگی روزمره کافیست، اندکی پرسشگر باشیم و گفتگو با دیگران را برای یافتن پاسخ های معتبر نادیده نگیریم. یکی از تکنیک های کاربست این روش، فن « 5 چرا» است. در این تکنیک، شما زمانی که در زندگی روزمره خود با مشکلی مواجه می شوید، باید از خودتان بپرسید: «چرا این مساله یا مشکل پدیدار شده است؟» . اما، فرق شما با افراد دیگر این خواهد بود که پس از رسیدن به این پاسخ، به جواب بدست آمده قانع نمی شوید و مجدا" در برابر پاسخ یک "چرای " دیگر می نهید: « چرا این عامل خود پدیدار شده است؟ / این علت، خود "معلول" کدام علت بنیادی تر است؟». این فرآیند باید تا 5 بار تکرار شود، تا شما به علل عمیق یک بحران یا خطا و اشتباه پی ببرید. این روشی است که در شرکت "تویوتا" به اقتباس از تفکر فلسفی برای رفع عیوب خطوط تولید به کارگرانشان می آموزند. شما هم می توانید، روش فلسفی را در زندگی خود بکار گیرید، اگر تعهد جدی به نپذیرفتن جواب های "سرسری" به "پرسش ها" را کنار بگذارید و در جستجوی دلائل بنیادین مشکلات باشید.

#فلسفه

@kazemizamharir


در مورد این نقد سه نکته باید در نظر گرفت:
اولا، بخش سرمایه در کشورهایی مانند ایران و چین از اشکال ابتدائی و بدوی تر سرمایه داری است که بر استخراج حداکثری ارزش ازکارگران بدون در نظرگیری کرامت و حداقل معیشت آنها استوار است. فقط به نرخ دلاری ، حداقل دستمزد تعیین شده برای امسال حدود 147 دلار از حداقل دستمزد سال 97 (سال افزایش نرخ دلار) کمتر است. یعنی کارگران نه تنها حقوق شان افزایش نیافته بلکه به نرخ ثابت کم شده و الان در حال دادن سوبسید به سرمایه هستند. این یعنی فقر بیشتر و بی ثباتی بیشتر. این را می توان در نرخ ضریب جینی دید که هر روز بدتر می شود.
ثانیا"، نقد این سرمایه داری با نظریه های پسامدرن و یا مدرن معاصر ممکن نیست و تنها با بهره گیری از نظریه کلاسیک مارکس در زمینه اقتصاد سیاسی ممکن است.
ثالثا"، بهره گیری از مارکس برای نقد سرمایه داری به معنای رویکرد مارکسیستی نیست. زیرا که بهره گیری از اقتصاد سیاسی مارکس تا آنجا که مبتنی بر فکت ها و داده های معتبر باشد بخشی از دانش جامعه شناسی و اقتصاد است و حتی افرادی که چپ گرا نیستند برای نقد بازار گرایی بی چارچوب می توانند از آن استفاده کنند. لذا، از ترس برچسب چپ گرا شدن نمی توان از بصیرت های مارکس در زمینه فهم نظم سرمایه دارانه استفاده نکرد.


سیاسیون ایران| siasiuniran@ dan repost
🔴 تحلیلی مارکسیستی از وضعیت دولت در ایران

✍بهمن زارعی*

🔸1. چند روز پیش دکتر کاظمی زمهریر استاد دانشگاه و مدرس فلسفه سیاسی متنی را به مناسبت روز کارگر با عنوان کارگران، دولت و خیر عمومی در «کانال سیاسیون ایران» منتشر کرد.
https://t.me/siasiuniran/12296
چیزی که نظر من را به آن جلب کرد فضای چپ گرایانه و مارکسیستی حاکم بر نوشتار بود.

🔸2. اثبات این ادعا که متن در چارچوب مارکسیسم نگاشته شده است کار سختی نیست. نویسنده محترم در پاراگراف دوم با این پیش فرض که میان دولت و طبقات اجتماعی پیوندی عمیق وجود دارد وارد چارچوب مارکسیسم می شود و با نگاهی ساخت گرایانه بیان می دارد "دولت بخاطر کارکردش ناچار از همراهی طبقات کارفرما و صاحبان صنایع است" (دقت کنید به جمله آلتوسر: دولت بطور کامل در منطق سرمایه داری گرفتار است و وظیفه اش بازتولید این شیوه است. نش ص 26) با چنین پیش فرضی نگارنده با تحلیلی چپ گرایانه که در سراسر متن موج می زند نتیجه می گیرد "چنین روندی منجر به تضعیف منافع طبقه فرودست به نفع طبقه فرا دست می گردد و این بی ثباتی و شکاف، دولت را درون شبکه ای از تعارضات طبقاتی نمایان می کند" (پولانزاس دیگر مارکسیست ساخت گرا اشاره دارد دولت عرصه منازعه طبقاتی یا تراکم نیروهای طبقاتی است. بطور کلی روابط و شکاف های طبقاتی در جامعه از نظر مارکس ذاتا متضمن تنش، تعارض و منازعه اند. بشیریه ص 28) جالب تر اینکه نگارنده در همان جا وارد مفهوم ارزش اضافی مارکس می شود و به صراحت بیان می دارد "بازدهی 100 درصد و 200 درصدی سرمایه اندکی باید به کارگر باز گردد."

🔸3. متن به دلیل قرار گرفتن در پارادایم چپ در تقلیل گرایی گرفتار است و بسیاری از عوامل مهم و موثر را در زمینه بررسی دولت نادیده می گیرد. چنین تحلیلی رابطه دولت و طبقه کارگر را نیز در اذهان عمومی زخمی می کند. نویسنده با تکیه بر چنین پیش فرض هایی ادعا می کند "دولت در ایران همسو با منافع کارگران عمل نمی کند و تمام توجه اش به سمت طبقه مسلط است". اینکه دولت در حال همراهی با صاحبان صنایع و برخی کارفرمایان بزرگ می باشد درست است ولی این همراهی به انتخاب خود دولت بوده که دلایل خارجی و داخلی دارد نه فشار طبقه مسلط یا نفوذ آن، و این همراهی لزوما منجر به بی توجهی به قشر کارگر نمی شود. حمایت های متعددی دولت از طبقه کارگر در مقابل کارفرما انجام داده که در قراردادهای قانونی که بین آنها بسته می شود به صراحت آمده است. حمایت های بیمه ای دولت از کارگر که کارفرما را ملزم به رعایت آن می کند و یا پاداش پایان سال کارگران که متفاوت از سایر اقشار است از جمله این موارد است.

*کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی

🆘🔺به کانال پایگاه تحلیلی - خبری #سیاسیون_ایران بپیوندید:
🆘 @siasiuniran
🆘 @siasiuniran_News
🆘 @siasiuniran_Bot
🆘 @siasiuniran_gap


@attachbot dan repost
🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش پنجم

در این قسمت به بررسی بحث " تفکیک قوا" پرداخته ام. این بحث از نظر مولف دارای ابعاد متنوعی می باشد: تعریف تفکیک قوا؛ رابطه تفکیک قوا با پدیدار شدن دولت و آزادی شهروندان؛ ماهیت تفکیک قوا؛ تفکیک قوا شاخص تمایز رژیم دموکراتیک از اقتدارگرا ؛ پیشینه بحث از تفکیک قوا؛ درک جدید از قدرت و نظم سیاسی مبنای تفکیک قوا؛ نحوه تفکیک قوا؛ تعریف قوه مجریه و قوه مقننه و رابطه آنها؛ دسایس محدود سازی قوه مقننه؛ مسائل مرتبط به رابطه قوه مجریه و قوه قضائیه؛ مساله محاکمه مقامات سیاسی و مخالفان سیاسی؛ جایگاه سیستم قضائی در دولت مبتنی بر قواعد؛ جایگاه قضات در یک دموکراسی .
♾ادامه دارد.#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر
@kazemizamharir


پاسخ
سلام. بله. ولی چرا نرخ بازده سرمایه کم نشود. حقوقی که یک کارگر تعیین شده حداقل معاشش را نیز تامین نمی کند. به جای بازده های 100 درصدی و 200 درصدی خوب اندکی از آن باید به کارگر برگردد. هیچ کجای دنیا چنین نرخی از بازده سرمایه وجود ندارد.
ضمنا" مساله اساسی تر از اینهاست و صرف افزایش حقوق باعث تعطیلی نمی شود. بلکه برعکس می توان نشان داد که همین عدم افزایش خود باعث کاهش بهره وری صنایع، خروج متخصصان از صنعت و ناتوانی آنها در رقابت با شرکت های خارجی، و در نتیجه ورشکستگی است
در نهایت مساله من فراتر از این حرفهاست؛ اساسا" باید بحث اساسی در مورد مالکیت ، ارزش وسهم مناسب توزیع منافع میان نهادهای تولید از جمله کار و سرمایه صورت گیرد.
@kazemizamharir


نظر یکی از دوستان درباره متن بالا:
باسلام تحلیل خوبی است.اما نگاه تک ساحتی به دولت ما را از خیلی واقعیت ها دور می کنداز جمله نگاه عاطفی به گارگران .باعث می شود امکانات موجود برای فعال ماندن کارخانه ها و صنایع و مراکز خدماتی را نادیده بگیریم.اگر حقوق کارگران افزایش یابد در عوض مراکز برشکسته شوند،وهمه بیکار بشوند،نتیجه برعکس می شود.
از جمله پارسال برای حمایت از تولید ملی ،واردات لاستیک ماشین را متوقف کردند.قیمت لاستیک ده برابر شد.

@kazemizamharir


✔️ کارگران، دولت و خیر عمومی

🔹1- امروز 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر است. شاید برای اولین بار است که این روز را بیاد می آورم و برایش مطلبی می نویسم. قاعدتا" افرادی که خود را جزء طبقات متوسط شهری می بینند و شیوه ارتزاقشان با منطق کارگری سازگار نیست نه دلیلی برای بیاد آوردن این روز دارند و نه انگیزه ای. بویژه اینکه، نگرش بازاری در حوزه اقتصاد هدایت گر ایشان باشد. اما، بعضی رخدادهای اخیر – به ویژه شیوه تعیین دستمزد کارگران - مرا به صرافت انداخت تا اندکی در زمینه رابطه میان دولت با طبقه کارفرما و کارگر؛ و منطق نظری آن بنویسم.

🔹2- برداشت از "دولت" یکی از نقاط تمایز میان فلسفه سیاسی و جامعه شناسی سیاسی است. در حالی که مساله اصلی در فلسفه سیاسی پرسش از "سرشت دولت به مثابه نهادی معطوف به خیر عمومی " است، اما جامعه شناسی سیاسی با این پیش فرض شروع می شود که "میان دولت و طبقات اجتماعی" پیوند وجود دارد و این پیوند از یک جنس و الگو مشابه متابعت نمی کند؛ دولت مدرن رابطه تنیده ای با "سرمایه" و طبقه "بورژوا" دارد و سیاست های عمومی و شیوه توزیع منابع تحت تاثیر این رابطه قرار می گیرد.

🔹3- در کشورهای در حال توسعه – همانند ایران – دولت هم به خاطر کارکرد عمومیش و هم بخاطر شیوه سازماندهی اش ناچار از همراهی با طبقات کارفرما و صاحبان صنایع است؛ دولت در ایران هم برای اینکه بتواند خود را به مثابه یک نهاد بازتولید کند، نیازمند اتکاء به طبقات بورژوا و کارفرماست؛ و هم بخاطر اینکه خود کارفرمایی بزرگ است و با دارا بودن چند میلیون کارمند و دهها شرکت، عملا ناچار است از منظری کارفرمایانه به کارگران و مطالبات آن بنگرد، ناچار از این پیوند است. از این رو، اساسا بطور مضاعفی نه یک ناظر بیطرف بلکه یکی از ذینفعان کلیدی است که منافعش ضرورتا" با منافع کارگران همسو نیست.

🔹4- این رابطه متعارض به خوبی در شیوه کنش متقابل ایشان عیان است. کارفرمایان تحت حمایت نهاد دولت از نهادهای صنفی مختص به خود برخوردار شده اند؛ آنها نه تنها از حق سازمان یابی برخوردارند، بلکه در جلسات رسمی اقتصادی دولت حضور مستقیم یا غیررسمی دارند و مدیران دولتی بطور مستمر در قالب صبحانه های کاری در اتاق های بازرگانی از تحولات و سیاست های دولت به ایشان گزارش می دهند و یا از ایشان در زمینه نحوه سیاست گذاری مشورت می گیرند.اما، در مقابل کارگران نه تنها از حق تشکل یابی تثبیت شده ای برخوردار نیستند، بلکه کمتر مقامات حکومتی رابطه مستمر و نهادینه شده ای با ایشان دارند و آنها برای رساندن پیام خود ناچار از تحصن و اعتراض هستند.

🔹5- یک مثال عینی تر؛ در حالی که تورم و افزایش قیمت دلار باعث کاهش قیمت "ارزشهای" تولیدی کارگران و دارایی کارفرمایان شده است، دولت در مواجهه با این مساله به یکسان برخورد نمی کند؛ برای حفاظت از ارزش های مرتبط با صاحبان سرمایه، به سادگی اجازه تجدید ارزیابی این دارایی های را می دهد. رشد قیمت بی مهابای دارایی ها در بورس، مسکن و سایر بازارها نمودی از این رخداد است که بیشترین بهره را برای صاحبان دارایی های کلان فراهم می سازد.اما، زمانی که به طرف دیگر معادله نگاه می کنیم، شاهد کم توجهی دولت به "ارزشهای " تولیدی کارگران هستیم. گوئی هیچ ضرورتی برای متابعت قیمت کار به مثابه دارایی کارگر از منطق بازار و تجدید ارزیابی آن متناسب با تورم و تحولات قیمت دلار نیست.اگر فقط به شکاف قیمت دلاری ارزش کار یک کارگر ایرانی در سال 97 و قیمت دستمزد تعیین شده برای کارگران در سال 99 نگاهی بیاندازید، این اختلاف آشکار می شود.

🔹6- به گمانم؛ اولا"،در سطح عملی، بی توجهی به این تاثیر پذیری سیاست گذاری دولت از طبقات باعث می شود، که عملا" منافع طبقات فرودست، به نفع منافع طبقات مسلط یا در ارتباط قوی با نهادهای حکومتی تضعیف گردد. این وضعیت خود به رشد شکاف ها و تعارض های اجتماعی، و بی ثباتی خواهد انجامید. ثانیا"، از حیث نظری، هر گونه تحلیل فلسفی از دولت ناچار از درنظری گیری این واقعیت تاریخی و هم اجتماعی است که دولت در شرائط عینی درون شبکه ای از تعارضات پدیدار می شود و پرسش اصلی این نیست که سرشت دولت به مثابه نهادی معطوف به خیر عمومی چیست؟ بلکه باید از خود پرسید، با توجه به منطق منازعات اجتماعی و اقتصادی، "الگوی درست سازمان حکومت چیست که امکان موازنه منافع متعارض را فراهم می سازد؟" ثالثا"، هرگونه پرسش از دولت با پرسش از ماهیت "ارزش" و فرآیند "تولید، توزیع و انباشت " آن پیوند دارد و بدون داشتن نظریه ای در این زمینه، هرگونه نظریه پردازی درباره دولت و پاسخگویی به پرسش از "عدالت" امری عبث و نافرجام است.

@kazemizamharir


@attachbot dan repost
🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش چهارم

در این پادکست به موضوعات زیر خواهیم پرداخت:

خطرات نفرت از غیرخودی و سانسور/ رابطه نفرت از غیرخودی (نژادی، دینی، جنسیتی و ...)  و دولت های ملی / یهودی ستیزی ، سیاه ستیزی و اسلام هراسی از نمونه های غیرت سازی سخت/ محدودیت های نظری و عملی برخورد با نفرت پراکنی های قومی و نژادی و دینی .

 ابعاد مختلف پیوند بحث هویت گرایی قومی با دولت در  ایران/ انعکاس بحث های هویت گرایانه در مجادلات نظری دکتر سید جواد طباطبایی و دکتر داود فیرحی/ تبعات تلاش برای ساخت دولت ملی بر مبنای هویت های سخت در ایران/ ابعاد خطرناک  هویت گرایی بر حقوق شهروندی در منطقه خاورمیانه.

♾ادامه دارد.#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر
@kazemizamharir


@attachbot dan repost
‍ 🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش سوم

در این پادکست به موضوعات زیر خواهیم پرداخت:

تعریف تساهل/ رابطه تساهل با آزادی بیان / پرسشهای کلیدی مرتبط با آزادی/ تعریف مساله رابطه دین و سیاست / موضع جان لاک و جفرسون درباره رابطه دین و سیاست / اهمیت مساله برای دنیا معاصر.



♾ادامه دارد.#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر

@kazemizamharir


@attachbot dan repost
✔️ گونه شناسی فکری-سیاسی تفکر حوزوی

🔹1- یکی از پرسش های دائمی دانشجویان از اساتید اندیشه سیاسی، میزان اهمیت و کاربرد پذیری بررسی های فلسفی و فکری جریان های سیاسی است؛ علاقه به عمل سیاسی و مشارکت در هیاهوها و هیجانات سیاسی، اهمیت این پژوهش های را دو چندان کاهش داده است.اما، همانطور که فیلسوفان تاریخ به درستی بدان اشاره کرده اند، تاریخ چیزی جز افعال آدمیان نیست، و افعال آدمیان نیز تحت هدایت اندیشه و ذهنیت کنش گران شکل می گیرد. بنابراین، پیوند مهمی میان عمل سیاسی و ادراکات کنش گران از پدیده های سیاسی دارد، و برای تحلیل و فهم چرایی شیوه کنش آنها ناچار از ادراک اندیشه های سازنده ذهنیت ایشان هستیم.

🔹2- روحانیت یکی از طبقات اجتماعی است که در دهه های اخیر در حوزه عمومی و سیاست، فعال بوده و تاثیرات مهمی هم بر دستگاه های رسمی سیاسی و هم حوزه عمومی داشته است.بنابراین، شناخت ادراکات ایشان از امرسیاسی، تاثیر مهمی در فهم شیوه کنشگری روحانیون در حوزه عمومی دارد.یکی از آثاری که در این زمینه منتشر شده،کتاب «گونه شناسی فکری سیاسی حوزه های علمیه قم (عبدالوهاب فراتی/پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی» است؛ این اثر با وجود بعضی محدودیت ها، تا حد زیادی توانسته تنوعات فکری موجود در حوزه های علمیه را از حیث فکری به امرسیاسی بازنمایی کند.

🔹3- نویسنده کتاب، جریان های فکری حوزوی را به دو دسته کلی "جریان های بی توجه به امر سیاسی " و طرفداران "نظریه پردازی درباره امرسیاسی " تقسیم کرده است. حوزویان علاقمند به نظریه پردازی سیاسی خود به دو گروه "نظریه پردازان سنتی" و "نظریه پردازان غیرسنتی" تقسیم شده اند.نظریه پردازان سنتی به بازتولید "الگوی سلطانی" درباره امرسیاسی مساعدت کرده اند. از نظر مولف کتاب، شخصیت هایی مانند آیت الله مومن، آیت الله مصباح یزدی و فرهنگستان علوم اسلامی قم در این دسته قرار می گیرند. در مقابل، نظریه پردازان غیرسنتی، درصدد پیوند میان ایده حکومت با "نظم مردمی" هستند. دراین دسته شخصیت هایی مانند آیت الله نائینی؛ امام خمینی و شاگردان ایشان، تا طرفداران اسلام مدنی قرار دارند.

🔹4- با نگاهی به محتوای کتاب و تطبیق آن با تجربه تاریخی چنددهه اخیر چند نکته قابل فهم است.1) در سال های پس از انقلاب شاهد افزایش تنوع در رویکردهای فکری حوزویان به امرسیاسی هستیم. 2) با تطبیق ادراکات موجود در میان بعضی جریان های حوزوی و عملکردهای نهادهای حکومتی، می توان به دلایل نظری بحران ها و ناکارآمدی های موجود در نهادهای حکمرانی پی برد. 3) در دهه های اخیر شاهد حضور بیشتر نظریه پردازان الگوی سلطانی و شاگردان ایشان در حوزه عمومی و سطح نهادهای حکومتی هستیم، که عامل مهمی در ایجاد شکاف فزآینده میان ساختار حقوقی مبتنی بر اصل جمهوریت و نظم مردمی، و رویه های عملی حکومتی گردیده است.

#حوزه_علمیه
#گونه_شناسی_فکری_سیاسی_حوزه_علمیه_قم
#معرفی_کتاب

@kazemizamharir


@attachbot dan repost
🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش دوم

در بخش دوم، پادکست به معرفی 8 مبحث کلیدی می پردازد که نویسنده کتاب "فلسفه سیاست در جهان معاصر (کریستیان دلاکامپانی) " آن را برای دوران معاصر حیاتی می دانند.
این هشت مبحث در ذیل 3 مفهوم "آزادی"، "عدالت" و "نظم بین الملل جدید" طرح شده اند.

♾ادامه دارد.#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر

@kazemizamharir


#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر


🔻پادکست " کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر" : بخش اول

در این بخش، پادکست به معرفی کتاب "فلسفه سیاست در جهان معاصر (کریستیان دلاکامپانی) " و چرایی ضرورت تعمق فلسفی در مورد "نظم سیاسی" و "دموکراسی" در دوران پساجنگ سرد می پردازد.

#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

@kazemizamharir


✔️ بعثت و سرشت رسالت نبوی

🔹1- امروز، روز بعثت پیامبرگرامی اسلام (ص) است؛ همیشه نوشتن مناسبتی، بی هیج ایده ای که برآمده از احساس و باورهای نویسنده نباشد، برای من سخت بوده است. بنابراین، قصدی برای نوشتن متنی تکراری از باب انجام وظیفه یا یادآوری این روز را نداشتم، اما در حین خواندن قرآن، به نکته ای رسیدم که ارزش های متن قرآن را برای کسانی که بخواهند، از سر تفهم به حادثه بعثت نگاه نمایند، آشکار می سازد. قصدم از نوشتن این چند خط بیان این ایده قابل استفاده برای دوره معاصر است.

🔹2- در مواجه میان فرعون و حضرت موسی(ع)، در سوره غافر، شاهد مدعای عجیب و جالبی از طرف فرعون هستیم. او خطاب به عقلای قوم خود که خواهان مدارا با موسی هستند، می گوید: « جز آنچه می بینم، به شما نمی نمایم، و شما را جز به راه راست راهبر نیستم».(غافر، 29) زمانی که این آیه را در پیوند با آیه پیشین می خوانیم، می توان به نکات جالبی درباره ماهیت رسالت و سرشت درست حکمرانی از منظر قرآنی دست یافت.

🔹3- اولین نکته، با اندیشیدن به کلام فرعون آشکار می شود. فرعون که در قرآن حکمرانیش به مثابه رویکردی غیرالهی وغیرانسانی بازنمایی می شود، سخت گیری خود علیه موسی را نه عملی از سر هوا و هوس بلکه برمبنای مصلحت و حرکت در مسیر راه راست یا همان "سبیل الرشاد" توجیه می کند. این بدان معناست، که حتی در حکومت های فرعونی که انسان ها به بندگی کشیده شده اند، حاکمان مدعی هدایت و رشد انسان ها ؛ و رعایت مصلحت آنها هستند.

🔹3- نکته دوم، متکی بودن حکمرانی فرعون بر باورها و پنداشته های شخصی خود است. این ایده با رجوع به آیه قبلی آن مشخص می شود، زمانی که قرآن از زبان یکی از مصلحان قوم می گوید که موسی صرفا" شما را به راه راست دعوت می کند، «اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسيد، چرا كه خدا كسى را كه افراط كار دروغزن باشد هدايت نمى‌كند.»(غافر،آیه 28) اما، فرعون در آیه بعدی بر رای خود پا می فشارد، و تصمیم خود را بر مبنای پنداشته هایش سبیل الرشاد می نامد.

🔹4- وقتی این دو آیه 28 و29 غافر، را با آیات 21 و 22 سوره غاشیه پیوند می دهیم، آنوقت به درک بهتری از رسالت نبوی و سرشت دعوت دینی دست می یابیم.در این آیات خداوند خطاب به پیامبرش می گوید: « پس تذکر ده که تو تنها تذکر دهنده ای (21) بر آنان تسلطی نداری(22) ». این آیات در پیوند با آیات سوره غافر به ما این نکته را رهنمون می کند که ارشاد و هدایتگری مردم رابطه اندکی با سلطه، تحمیل و افراط کاری دارد.

🔹5- در جمع بندی می توان گفت: اولا"، صرف ادعای دسترسی به حقیقت، مشروعیتی به راهنمایان برای اجبار کردن دیگران برای پیروی از راهشان را نمی دهد، زیرا که فرعون – که الگوی حکمرانی اش سمبل ستمگری و انانیت است- نیز مدعی چنین هدفی بود.ثانیا"، تنها روش درست هدایت گری، تذکر دادن است.زیرا، هدف از رسالت نبوی دعوت به توحید و آماده سازی مردم به لقای الهی است.اگر آنها این پیام را بپذیرند، خود سود خواهند برد و اگر انکار کنند، زیانش بیش از هر چیز گریبان غافلان و منکران را خواهد گرفت. ثالثا"، در "حکومت خداپسندانه" ، حکمرانی نسبتی با خودرایی؛ افراط کاری و دروغ ندارد.

✔️در ترجمه آیات از ترجمه قرآن محمد مهدی فولادوند، ناشر دارالقرآن کریم(چاپ 1391)، بهره برده ام.


@kazemizamharir


✔️ مردم را سرزنش نکنیم.

🔹1- دیروز به اجبار برای خرید به فروشگاه رفتم؛ دیدن مردمی که برای خرید میوه ارزان قیمت دولتی در صفوفی نسبتا" فشرده ایستاده اند، مرا به حیرت افکند.ذهن قضاوتگرم سریع به کار افتاد: مردم چگونه برای کسب اندکی سود، ایستادن در این صف ها و خطر بیماری را به جان خریده اند؟ لحظاتی بعد خود در میوه فروشی بودم؛اندکی چرخیدن در میوه فروشی به من این پیام را داد که قیمت ها در این هفته افزایش یافته است و سریع به ذهنم خطور کرد که در فرصت مناسب من نیز "سیب" و "پرتغال" تعطیلات عید را از این غرفه ها تهیه کنم؛در این لحظه، به قضاوت سریع خود در دقائق قبل می اندیشیدم.

🔹2- واقعیت اینست که قضاوت کردن و حکم صادر کردن در مورد رفتار مردم راحت ترین کار است؛ اما با نگاهی دقیق به زیست توده های مردم ، می توان به دلائلی رسید که آنها برخلاف انتظار ما رفتار می کنند.آنها چنان گرفتار در پیچیدگی و معضلات زیست روزمره خود هستند که کمتر با افقی بلندمدت تر، همگانی تر و بلندنظرانه تر به مسائل بنگرند.

🔹3- یکی از آوردههای مصطفی ملکیان به فضای فکری ما، برجسته کردن ابعاد روانشناختی کردار افراد است.از نظر وی ، هر انسانی از صورت خاصی از روان برخوردار است، و متناسب با این سنخ روانی، پدیدارهای دینی را می فهمد و تجربه می کند.به این ایده می توان این نکته را نیز افزود که افراد علاوه بر تنوع در سنخ "روانی" از جایگاه های متمایز "اقتصادی-اجتماعی" برخوردار هستند که کنش آنها را متاثر می کند؛ برخلاف روایت مونیستی و روان بنیاد، این ایده بدان معناست که آگاهی ها ما از منطق موقعیت محصول موازنه میان ادراکات ذهنی و واقعیت های عینیست که ما در درون آن قرار گرفته ایم. از این رو، با توجه به با تنوعات برآمده از مولفه های ذهنی و عینی سازنده کردار انسان ها، انتظار از واکنش همگون آنها در موقعیت های مختلف چندان معقول نیست.تنها زمانی می توان چنین انتظاری را معقول دانست که مولفه های سازنده تفاوت، تلطیف یا ثانویه گردند.امری که در کوتاه مدت عملی کردن آن ممکن نیست.

🔹4- پرسشی که در این وضعیت پیش می آید اینست که پس چه باید کرد؟ چگونه می توان این تنوعات و کردارهای ناهمگون را همراستا نمود؟ در دو سطح می توان به این پرسش پاسخ داد؛ در سطح فردی، ما نیازمند متوقف کردن قضاوت در مورد رفتارهای مردم و سعی در فهم علل رفتار آنها از منظر روانشناختی؛ و اقتصادی-اجتماعی هستیم. پاسخ های کلیشه ای تنها ما را از فهمیدن پیچیدگی ها و دشواریهایی که افراد در آن گرفتار هستند، و مانع همسویی آنها با جریان های اصلی اجتماعی می گردد، می شود.در سطح نهادی نیز بایست به سرشت دولت و جایگاه نهادهای عمومی بازگشت.همگون سازی رفتارهای جمعی یکی از وظایف کلیدی حکومت هاست.اما، آنها برای رسیدن به این هدف نیازمند دو چیز هستند: فهم تنوعات اجتماعی و در نظرگرفتن نیازهای طبقات مختلف در سیاست گذاری و برنامه های خود؛ دوم، داشتن مشروعیت کافی برای کاربست زور برای همگرا کردن بخش هایی از جامعه که در چنین بحرانهایی حاضر به پذیرش قواعد عمومی نیستند.

🔹5- وقتی به عملکرد سازمانهای حکومتی می نگریم، این دو مولفه در رفتارهای حکومت در ایران در مواجه با "بحران کرونا" وجود ندارد؛ نه در مدیریت بحران به نیازهای طبقات مختلف توجه شده و نه منابع لازم را برای رفع دغدغه های آنها از بودجه های عمومی – به عوض همسویی با سیاست های حکومت - اختصاص یافته است. ثانیا"، به علت تضعیف مستمر مشروعیت سیاسی حکومت در سال گذشته که اوج آن در کاهش مشارکت انتخابات مجلس نمایان گردید، امکان کاربست ابزارهای "نرم" و "سخت" برای کنترل رفتارهای اقلیت های هنجار ستیز وجود ندارد.

@kazemizamharir


✔️ کرونای ایدئولوژی : تلفیق ناسیونالیسم و مذهب

🔹1- دهشت از کرونا چنان ما و جهان را دربرگرفته، که گوئی هیولایی نادر پدیدار شده است؛ ملت ها، دولت ها و سازمانهای جهانی در تکاپو برای مهار آن هستند.اما، وقتی به آمار مرگ و میر کرونا نظر می کنیم، این حقیقت عیان می گردد که اشکال دیگری از کژکاری در سیستم های فکری، سیاسی و اجتماعی، مخاطراتی بیش از کرونا دارد.

🔹2- در میانمار، کرونای ایدئولوژی در یک ماه باعث مرگ 6700 نفر مسلمان گردید.[1] اندکی به سمت خاورمیانه نزدیک تر شویم، در هند ، همین هفته، مواجه هندوها و مسلمانان، 46 نفر را به کام مرگ کشید.[2] در افغانستان در همسایگی ما فقط در سال 2018، 3804 نفر توسط گروههای تروریستی مانند طالبان و داعش کشته شده اند.[3] در سوریه طبق گزارش سازمان ملل تلفات جنگ داخلی به بیش از 400 هزار نفر رسیده است.[4] این آمار به غیر از 6 میلیون پناهنده سوری است که در اثر جنگ به کشورهای همجوار فرار کرده اند.[5] در یمن از سال 2015، بیش از 100 هزار نفر در اثر جنگ کشته شده اند.[6]

🔹3- آمارهای بالا بخشی از مرگ و میر انسانهای بی گناهیست که گرفتار "کرونای ایدئولوژی" شده اند.ماهیت سازنده این پدیده ترکیبی از "ناسیونالیسم گذشته گرا" و "فرقه گرایی مذهبی" است.در خاورمیانه ناسیونالیسم "نوعثمانی گری"، "عرب گرایی" و "ایران گرایی" ، در پیوند با فرقه گرایی مذهبی-سیاسی، زمینه ستیزه جویی در منطقه را فراهم ساخته اند. در پس این پدیدار ایدئولوژیک، شاهد نوعی اراده معطوف به قدرت هستیم که توسط نخبگان حاکم بر این کشورها حمایت می گردد؛ هدف حراست از نظام های اقتدارگرا در برابر تغییرات مسالمت آمیز سیاسی و اجتماعیست که با بهار عربی آغاز شد. در واقع، برخلاف ویروس کرونا که هم در سطح دولت ها و هم در سطح ملت ها شاهد رویکردی مشترک برای مباره با آن هستیم، در کرونای ایدئولوژی، هم دولت ها و هم جریان های اجتماعی از آن برای کسب یا بسط قدرت سیاسی استفاده می کنند. در این میان، بهره گیری دولت های فرامنطقه ای از این پدیده برای توسعه نفوذ فراملی، به تشدید این مجادلات کمک کرده اند.

🔹4- تبعات رشد این رویکرد ایدئولوژیک، توسعه منازعات در خاورمیانه و شکل گیری مداخلات فراملی دولت هاست. در این میان، نه نخبگان و نه مردم عادی چندان دلنگران هزینه های آن نیستند.دیدن جوانانی که در پس اندیشه های خام ناسیونالیستی از توسعه نفوذ کشورشان در فراسوی مرزها شادانند، تا جنگ سالارانی که رهبری این توسعه طلبی را برعهده دارند، دیگر چندان شگفت انگیز نیست.رهبران و مردم این کشورها، مداخلات خود در سایر کشورها را با تعابیر دینی و ایدئولوژیک توجیه می کنند، اما، رفتارهای مشابه توسط سایر دولت ها یا فرقه های مذهبی را نقد کرده، خواهان رعایت حقوق شهروندی می گردند.

🔹5- گذار از این وضعیت جزء با تغییر در افکار و تحول در زیست عملی ما موثر نیست.همانگونه که ، برای زدودن کرونا هر روز باید دست ها را شست، به گمانم، ما نیازمند بازاندیشی اساسی در افکار و الگوهای حکمرانی در این منطقه هستیم: بدون هیچ استثنائی. قرنطینه کردن افکار ستیزه جو و پذیرش مسئوولیت مشترک شرط دیگر موفقیت در کنترل این روند کشتار انسانی است. همانگونه که خطر کرونا برای ما امری ملموس و عینیست، می بایست جنگ و تاثیرات مخرب آن را نیز همانند کرونا دید.اگرچه جنگ در بعضی لحظات از ما دور است و ما می توانیم، فارغ از خطرات آن از منافع و پیروزی هایش سود بریم، اما باید دانست که تاثیرات مخرب بلندمدت جنگ دامن همه ملت های منطقه را خواهد گرفت: چه پیروز باشیم، چه شکست خورده.


🔹6- منابع
1. https://www.bbc.com/persian/world-42337262
2. https://www.bbc.com/persian/world-51706040
3. https://www.bbc.com/persian/afghanistan-47347873
4. https://bit.ly/3aEncg4
5. https://bit.ly/2wHp4pK
6. https://bit.ly/2IusOgP


@kazemizamharir


Mahdi kazemi zamharir dan repost
✔️ در باب فلسفه و فلسفیدن حوزویان؛


🔹1- جمعی از اساتید محترم حوزه در نامه ای به ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی، خواهان گنجاندن «پاسخ های "علمی و فلسفی" » در منابع درسی دانشکده های فلسفه غرب شده اند، تا به زعم خود ، «تهاجم بخشی از متون فلسفه غرب» به «وحی» و «خدا» گرفته شود؛ و نظریه هایی در این مراکز « بدون هیچ پاسخی تدریس» نشود که «قطعا" باطل" است» و «استاد و دانشجو» را دچار سردرگمی می کند؛ وقتی این متن را می خواندم، در حیرت فرو رفتم که آیا نسبتی میان فلسفه، فیلسوف، فلسفه ورزی، و این نامه وجود دارد؟

🔹2- فلسفه یعنی آزادی؛و فلسفیدن از آزاد ترین و در عین حال آرامش بخش ترین فعالیت هایی است که بشر آن را ابداع کرده است. آرامش برآمده از فلسفیدن نه محصول رسیدن به جزم ها و یقین های سترگ، بلکه آگاهی از این نکته است که در برابر بیکرانگی حقیقت، هستی و آگاهی ما ذره ای بیش نیست؛ و تنها باید همچون نور در فضای لایتناهی غرق شد: بی هیچ ایستایی و قراری؛ آگاهی فلسفی همانقدر که سازنده است، واژگون ساز است و فیلسوف می داند که با توجه به بیکرانگی حقیقت و محدودیتهای وی ، هیچ پاسخ «قطعا" نهائی» به پرسش های بنیادین فلسفه وجود ندارد.بخاطر این احساس کرانمندی و اشراق بیکرانگیست که فیلسوفان همیشه گرفتار سه چیز هستند: حیرت، پرسش و گشودگی به امکان های مختلف؛ و از درون این سه ویژگیست که آزادی هم زایش می یابد و هم ممکن می شود.

🔹3- حال چه نسبتی میان این گشودگی به آزادی و امکان؛ و تحمیل گری و تعبدورزی درباب پرسش های اساسی هستی وجود دارد؟ وقتی به متن نامه مراجعه می کنیم، احساس می شود که نویسندگان بیش از آنکه به مسائل فلسفی، فیلسوفانه بنگرند، نگاهی متلکمانه و فقیهانه به آنها دارند.از آن روست که به سهولت از ضرورت الحاق "پاسخ های علمی و فلسفی " یا به تعبیردیگر "استفتائات علمی و فلسفی" به منابع درسی سخن می گویند. به گمانم، علت بزرگ شکست فلسفه خوانان حوزوی در پاسخ گویی به پرسش های جدید، ریشه در همین نگاه غیرفلسفی آنها به این موضوعات دارد.

🔹4- برخلاف علوم اجتماعی، سنت فلسفی بخشی از دانش سنتی و مقبول حوزویان است و حوزه از پشتوانه تاریخی و منابع کافی برای ورود و بسط این دانش برخوردار است.اما، ایشان به علت وابستگی مزمن به کاربست ابزارهای حکومتی برای ترویج ایده های خود از دیدن این ظرفیت و بکاربستن آن ناتوان هستند.

🔹5- اما نکته مهم تر اینست که با فرض تحقق این پیشنهاد آیا مشکل حل می شود؟ با اندکی تعمق در روندهای فکری، علمی و تکنولوژیکی، می توان به این نکته متفتن شد که رشد خداناباوری و تضعیف جایگاه ادیان سنتی، نه یک رخداد محلی، بلکه بخشی از یک روند بزرگ جهانی است؛ و پاسخ به آن با افزوده شدن چند جزوه و کتاب به منابع درسی حل و فصل نمی شود. مدعیان مقابله و عرضه نهج بدیل، بایستی بتوانند ایدههای خود را در نسبت با روندهای جهانی عرضه کنند. بنابراین، برای موفقیت در سطح محلی بایستی، وارد گفتگو و مفاهمه با متفکران و فیلسوفان جهانی شوند. رسیدن به این موفقیت نیازمند آنست که این عزیزان، «مشکل را اساسی تر ببینند».

🔹6- اما، در انتها شاید لازم است که متذکر شوم، این فرض که مساله صرفا" « عدم آگاهی » فیلسوفان دانشگاهی به «میراث فلسفه سنتی» است، خطاست؛ معضل، «عدم اتقان و کفایت» پاسخ هاست. از این روست که متفکری همانند مصطفی ملکیان که شناخت وی از فلسفه اسلامی و غربی مورد تایید همگانیست، در یکی از مقالات[2] خود درباره میزان حجیت عقائد الهیاتی می گوید که: « مهم ترین و کلانترین عقائد ما، در باب "ازکجا آمده ایم؟"، "به کجا خواهیم رفت؟"، "برای چه آمده ایم؟"،...، هیچیک حاصل یک استدلال خدشه ناپذیر و قاطع نیست».(راهی به رهایی،ص 125) و « جز ریاضیات، منطق، بخشهایی از علوم تجربی، بخشهای اندک از علوم تجربی انسانی، و بخشهایی اندک از علوم تاریخی با باروها و گزاره های آفاقی بالفعل سروکار نداریم».(همان، ص 126)

✔️ پانوشت:
1. خبر نگارش نامه در لینک زیر؛ منبع خبرگزاری حوزه:
https://bit.ly/3bm3Ugz

2. مقاله "مبانی نظری مدارا"، در کتاب: راهی به رهایی:جستارهایی در باب عقلانیت و معنویت، مصطفی ملکیان،تهران، موسسه نگاه معاصر، 1380.

@kazemizamharir


✔سه نکته درباره نظر دکتر طباطبایی درباره "فراکسیون ترک"

1_ به گمانم این مدعای دکتر طباطبایی از منظر فلسفه سیاسی و جامعه شناسی سیاسی فاقد اعتبار است زیرا که در هر دو حوزه درباره مفهوم دولت_ملت؛و نمایندگی سیاسی روایت های مختلفی وجود دارد که ضرورتا با رویکرد طباطبایی سازگار نیست.

2_ فیلسوف سیاسی پدیده‌ها را از منظری فلسفی مورد دقت نظر قرار میدهد و نمی تواند با ارجاع به متون حقوقی که خود گرفتار آشفتگی زبانی و نظری هستند و خود موضوع تحلیل انتقادی فلسفی می باشند، حکمی در مورد موضوعی چنین حساس صادر کند و مدعی حل مسئله شود.

3_ اساسا نظر طباطبایی بیشتر سیاسی و ریشه در ناسیونالیسم ایران گرایانه و افراطی   وی دارد؛ و گرنه اصول زیادی در قانون اساسی است که با این مفهوم ملی ناسازگار است. مثل شیعه بودن رئیس جمهور و الزام وی به پاسداری از مذهب؛ یا تفکیک نمایندگی  اقلیت ها و ...که در تقابل با نگاه ملی به نهادهای سیاسی و شهروندی ملی است. مثالها زیادند و متاسفانه دکتر طباطبایی برای پیش برد دیدگاه سیاسی خود به بخشی از متن حقوقی ارجاع داده و مابقی را رها کرده است.

@kazemizamharir


جواد طباطبايي dan repost
🖇آل‌احمد و فراکسیون تورک مجلس دهم

📋 اينكه در مخالفت با نص صريح قانون اساسی مشروطه (اصل سی‌ام از متمم قانون اساسی) و جمهوری اسلامی (اصل هشتاد و چهارم) در مجلس دهم، گروهی از نمایندگان اقدام به ایجاد فراکسیون «تورک» کردند از تبعات سخنان بی‌ربط کسانی مانند آل‌احمد است. نمایندگی، برابر مُرّ قانون اساسی یا ملّی است یا نمایندگی نیست! برابر هر دو قانون اساسی، از زمانی که نماینده‌ای از «ملّت تورک» یا «کورد» سخن بگوید، نمایندگی او از درجه اعتبار ساقط است. 🖊

🔸 ملت، دولت و حکومت قانون،. انتشارت مینوی خرد. اسفند۱۳۹۸. صفحه آخر

💡كانال اختصاصي نشر آثار و آراء جواد طباطبايي
@javadtabatabai


Mahdi kazemi zamharir dan repost
20180416101012-10134-17.pdf
807.6Kb

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

238

obunachilar
Kanal statistikasi