cherry pie with whiskey.


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


https://telegram.me/BChatBot?start=sc-890517-PYjRSld

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


خدایی چقد قشنگ نوشتم.... ریدم


پسرکوچکتر لبخند به لب داشت.مثل همیشه مرموز بود و اگه شخصی که رو به روش بود نزدیکترین ادم زندگیش نبود قطع ب یقین تصور میکرد قراره روی اون تخت به قتل برسه اما با این حال مردی که رو به روی پسرش به تاج تخت تکیه داده بود و نیشخندش رفته رفته پررنگ تر میشد خوب میدونست پشت اون چهره ی شیطون چی قایم شده.
-نوبت منه دال فیس.
حرفشو قاطع بیان کرد و با حرکت دادن وزیرش بازی رو تموم و پسرشو کیش و مات کرد. کمی خودشو روی تخت بالا کشید و با قرار دادن دست هاش دو طرف پاهای لخت پسر روبه روش با یکی از دست هاش تخته ی شطرنجو گوشه ی اتاق پرت کرد اما صدای مهیبش حتی باعث کوچکترین لرزش پلکی از جانب فرد تخس رو به روش نمیشد. و جفتشون خوب میدونستن که هیچ یک قرار نیست عقب نشینی کنه.پس مرد ویسکی رو از میزکنار تخت کینگشون برداشت و بعد از جرعه ای که ازش نوشید باتلو سمت پسر رو به روش گرفت.
-قرارمون چیبود لوزر؟!نمیخوام حتی یه تیکه از بدنت ازم دریغ شه پس همشونو دربیار،کل باتلو خالی کن.
جفتشون گر گرفته بود،پسر از باختی که توی احساسات و بازیش داشت،مرد از حس خواستنی که نسبت به اون پوست کاراملی رنگ داشت...
https://t.me/apaintersoul
https://t.me/y3rDad


پارتی بازی دارم میکنم براتا


بزارید مارلو بزارم بعد برم بکپم


:)


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


چشمام قشنگ داره بسته میشه))
بقیتونو فردا میام میزارم حتما دیگه شرمنده اینایی هم که امشب گذاشتم میزارم تا فردا بمونه
Gn.


تو که عروس نازمی سناریوتو با مارل یکی میکنم.


خودش هم نمیدونست چرا اولین قرارشو توی اون هتل خارج از شهر پذیرفته بود اما تنها چیزی که ذهنشو درگیر کرده بود دیدن آدمی بود که مدت ها پیش با فاصله ی خیلی دور و در کمال تعجب بهش دلباخته بود،با پا گذاشتن توی هتل ناآشنا و رسیدن به اتاقی که پشت درش شخصی انتظارشو میکشید با بازشدن در تنها چیزی که تونست ببینه و یا حس کنه دست هایی بود که به دور کمرش پیچیده شد و لب هایی که بی قرار روی صورت و لب هاش به رقص در میومد پس اجازه داد....


دست بندارو با دقت از کشو بیرون میکشید و در همون حین سعی داشت با صدای خشدار شده‌ش به دخترش هشدار بده که اینبار قراره فرق داشته باشه،دستاش به مچ پاهاش بسته میشن و تنها کاری که میتونه بکنه رسوندن ناله هاش به گوش های نیازمند مردشه.پس بعد از اتمام مقدماتی که همیشه با ظرافت انجام میشد اجازه داد خوی سلطه‌گرش به خوبی توی تخت نمایان بشه و اولین قدم واسه شکوندن این حفاظ فرد آروم‌ پاره کردن لباس های نازک تن دختر بود پس.....


یا عیسی مسیح واقعی ای؟


مرسی که سناریو هامو پرایوت شیر میکنید درحالی که من اینجا کونم پاره میشه😀👍🏻❤️


میدونست که داره توی نوشیدن زیاده روی میکنه اما با اون حال بعد از آخرین شاتی که تقریبا حسابش از دستش خالی شده بود به خودش اومد و با دیدن دختری که با تاب دادن کمرش بهش نزدیک و نزدیک تر میشد قصد کرد تا تلوتلو خوران خودش رو به گوشه ی خلوتی از اون بار شلوغ برسونه اما با کمال تعجب وقتی به خودش اومد تنها جسم نیمه برهنشو درحال لمس کردن پوست تیره ی شخصی کرد که رفته رفته زیر لمسای سنگینش بیشتروبیشتر اغوا میشد و در همون حین با پایین تر بردن لمس هاش قصد گرفتن بکارت دوست دختر مستشو توی دستشویی بار گرفت و‌....


حواسش به جاده بود.فرمونو با دقت بین مشت هاش گرفته بود و با اینکه عصبانی به نظر میرسید باز هم سعی داشت تمرکزش رو کامل روی مسیرش حفظ کنه که در لحظه‌‌ با لمس شدن حساس ترین عضو بدنش نگاه نیمه بازشو به پسرکنارش که بدون حتی تک نگاهی بهش مشغول بازکردن زیپ شلوارش بود داد اما درسا در لحظه ای که برای مقاومت میخواست تلاشی بکنه لب های پسرش از هم بازشدن و با قوس دادن به کمرش.....


شایدم ی چند نفر که موردعلاقم بود سناریو و فوتوشونو بزارم تا فردا شب بمونه


پسرکوچکتر همونطور که پاهاشو با ظرافت به دو طرف بدن مردش قرار میداد پایین تنشو در موازات پای مرد شروع به حرکت دادن کرد و در همون حین با چنگ زدن به پیرهن تیره ی شخص رو به روش بی قرار شروع به نفس نفس زدن کرد و با همون حال لب هاشو به نرمی روی پوست خوش رنگ پسر بزرگتر کشید،مرد رو به روش بدون مکثی دست هاشو دو طرف پارچه ی تیشرت سفید رنگ پسرش قرار داد و با پاره کردنش در ثانیه هجوم احساساتی که توی لب هاش جمع شده بود رو سمت پوست شیری رنگش برد و....


همونطور که برای کنترل روی اشک هاش برای بازنگه داشتن چشم هاش تلاش میکرد قوسی به کمر خوش تراشش داد و با تکیه دادن سرش تاج تخت پاهای لختشو به دور کمر مرد حلقه کرد و برای پرت کردن حواسش از دردی که کم کم آغاز می‌شد مشغول کشیدن نوازش وار نرمیه پشت دست هاش به روی قفسه ی سینه ی فرد رو به روش شد و با لبخندی که همواره از روی لب هاش جمع نمیشد قسمتی از موهای مردو که حریصانه مشغول بوسیدن تنش بود از روی صورتش کنار زد و...


دختر با بازدم پرصدایی که خارج کرد تکیه‌شو به صندلی ای که رو به روی پارتنرش قرار داده بود داد و با متمایل کردن لب پایینش به سمت جلو چشم های تر شده‌ش رو بدون پلکی رو به شخص روبه‌روش دوخت و تنها خودش میدونست پشت اون نگاه معصوم چه ذهن پرتنشی قرار گرفته پس همونطور با لمس ترقوه ی شکلاتی رنگ و پس از اون قفسه ی سینه‌ش لمس هاش رو پایین تر برد و در مقابل نگاه حریص مردی که رو به روش به صندلی بسته شده بود لمس هاش رو عمیق و عمیق تر میکرد و....


مثل همیشه با چهره ی خنثی ای که سعی در حفظ کردنش داشت همونطور که چندقدمی رو به سمت شخص رو به روش برمیداشت با حرکات حساب شده‌ش دست هاش رو سمت تک کراپی که به تن داشت برد و حالا با بالاتنه ی برهنه همونطور که جسم در حال نفس نفس زدنشو روی مردش بالا تر میکشید بلخره نیشخند کمرنگی روی لب هاش نشوند و شروع به کاشتن بوسه های خیسی از استخون ترقوه‌ش کرد و....


تا جایی که تونستم امشب مینویسم بقیش اگه نشد فردا همه رو میزارم.

Показано 20 последних публикаций.

26

подписчиков
Статистика канала