«تَطهيرُ الإعتِقاد»


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


"کانالی در جهت تطهیر عقیده و تصحیح مفاهیم"

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


📜 دلیل انتشار بعضی از عبارات شرکی - بالاخص در مدح پیامبر صلی الله علیه وسلم - در میان کتب و اشعار علما چه بوده است؟

🔹علامه شوکانی رحمه الله بعد از بیانی واضح و شفاف در مورد شرکیات موجود در قصیده بُرده (بوصيری)، به بیان عللی که منجر به انتشار شرک حتی در میان علما شده است، می‌پردازد و می‌فرماید:

بدان آن‌چه ما از افعال و اعتقادات معتقدین به اموات بیان نمودیم و اقرار به شرک بودن آن کردیم، گاها بر بسیاری از اهل علم پوشیده می‌ماند و این بدین خاطر نیست که چنین اموری در نفس خود پوشیده می‌باشد بلکه به سبب این است که اکثریت مردم بر این امور پایبندند و پیر و جوان بر آن خوی گرفته‌اند و آن‌را می‌بینند و می‌شنوند و کسی که آنان را نهی کند نه می‌بینند ونه (سخنانشان) را می‌شنوند. بلکه شاید افرادی را ببیند که این امور را می‌پسندد و مردم را به آن تشویق می‌کند.[1]

#منبع:
[1]. "الدر النضید في إخلاص کلمة التوحید" (ص93)


•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


🔘 دلیل انتشار بعضی عبارات شرکی در کتب و اشعار علماء از زبان امام شوکانی رحمه الله

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


📜 حفظ اعمال صالح

الله متعال می‌فرماید: {یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوۤا۟ أَطِیعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِیعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبۡطِلُوۤا۟ أَعۡمَـٰلَكُمۡ} [محمد:٣٣]

؛ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا و رسول را اطاعت کنید واعمالتان را باطل نکنید.

حسن بصری در مورد {وَلَا تُبۡطِلُوۤا۟ أَعۡمَـٰلَكُمۡ} گفته است: یعنی با معاصی اعمال خود را نابود نکنید.

همچنین؛ زُهری فرموده است؛ کبائر؛ اعمال انسان را از بین می‌برد.

قتاده میگوید: اعمال خیر؛ زائل کننده اعمال شر و اعمال شر، از بین برنده اعمال نیک هستند و همانا ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎست.

از عطاء نیز نقل است که فرمود: براستی که شخص از روی عصبانیت، کلمه ای بر زبان جاری می‌کند که عمل شصت سالش را از بین می‌برد! [1]

ابن القیم رحمه الله نیز در این مورد فرموده است:
آنچه که اعمال انسان را از بین میبرند و فاسد میکنند؛ بیشتر از آن است که به شماره آیند و کثرت اعمال اهمیت ندارد، آنچه مهم است حفظ این اعمال است از هر آنچه سبب فساد و نابودی آنها شود. [2]


اللهم نسألك عفوك ورضاك، وأن تجنبنا أسباب سخطك وغضبك.

#منابع:
[1]. "فتح الباری" ابن رجب (۱۹۹/۱-۲۰۰)
[2]. "الوابل الصیب" (ص ۱۸)

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2


📜دراسة نقدية لمنظومة جوهرة التوحید

🔴 مبحث سوم: نظریه کسب

#بخش_دوم

بغدادی –رحمه الله– زمانی که آن را برای یارانش تفسیر می کند، قدرت الله را با قدرت انسان تشبیه و کسب را به انسان منتسب می کند و می گوید: سنگی بزرگ که شخصی از حمل آن عاجز است اما شخص دیگر قادر به حمل آن است زمانی که شخص دوم آن را حمل می کند، شخص ضعیف نیز همراه اوست و او نیز حامل آن سنگ می باشد!
یعنی همان "اقتران" و کسب. [1]

اشاعره رابطه عادی میان اسباب و مسببات را نفی میکنند و بر اساس همین عقیده فاسد، اگر شخصی مخالف آنان قائل بر این باشد که "آتش علت و سبب سوزاندن است" چنین شخصی نزد آنان کافر و مشرک است!
آنان می گویند: فاعل سوزاندن الله است اما این امر همراه و مقترن با سوزاندن روی می‌دهد و در نتیجه هیچ ارتباطی میان سبب و مسبب وجود ندارد. بلکه ارتباط آنان فقط ارتباط نزدیکی و اقتران است مانند دو دوستی که با هم قدم می زنند و با هم نیز بر می گردند!
یعنی آتش سبب سوزاندن نیست بلکه سوزاندن، مقترن با آن انجام می شود.

در متون عقیدتی آنان آمده است:
وَالْفِعْل فِي التَّأْثِير لَيْسَ إِلَّا/للْوَاحِد القهار جلّ وَعلا
وَمن يقل بالطبع أَو بِالْعِلَّةِ/ فَذَاك كفر عِنْد أهل الْملَّة
وَمن يقل بِالْقُوَّةِ المودعة/ فَذَاك بدعي فَلَا تلْتَفت [2]
و اینگونه مخالفینشان را تکفیر و تبدیع می کنند!

پس چنانکه دیدیم نزد اشاعره تلازمی ضروری میان اسباب و مسببات (علت و معلول) وجود ندارد چنانکه غزالی رحمه الله می گوید: «الاقتران بين ما يعتقد في العادة سبباً وما يعتقد مسبباً ليس ضرورياً عندنا» [3]

و اگر شخصی به آنان بگوید: ما دائما می بینیم که آتش سبب سوزاندن است و خَمر سبب سکر و زوال عقل، می گویند: تلازمی میان اسباب طبیعی نیست بلکه آنها نتیجه هایی از روی عادت و رؤيت آنان کنار هم است نه اینکه یکی سبب دیگری باشد!

باقلانی رحمه الله می گوید: «إن ما هو مشاهد في الحس لا يوجد ضرورة ولا وجوبًا وإنما هو يجري مجرى العادة، بمعنى وجوده وتكراره على طريقة واحدة» [4]

؛ آنچه که به واسطه حس مشاهده می شود، ضرورتاً و لزوما قرار نیست در واقعیت هم چنین باشد. بلکه به عنوان یک امر عادی و روزمره اتفاق می افتد. به این معنا که همیشه به یک شکل و وضعیت به وجود می آید و تکرار میشود.

بنابراین؛ اشاعره منکر سببیت هستند و قائل به این می باشند که نباید گفته شود "آتش سبب سوزاندن است" بلکه باید گفته شود "نزد آن و همراه آن سوزاندن نیز اتفاق می افتد".
چنانکه غزالی رحمه الله صراحتاً می گوید: «فقد تبين أن الوجود عند الشيء لا يدل على أنه موجود به» [5]

؛ بدین شکل روشن میشود که وجود یک شیء نزد شیء دیگر( مثلا وجود گرما نزد آتش) دال بر وجود آن (گرما) به سبب دومی (آتش) نیست.

آنان با آیات قرآن نیز همین تعامل را دارند.

#ادامه_دارد....

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
[1]. بنگرید: "الْإِنْصَاف" (۴۵_۴۶)، "الْإِرْشَاد" (۱۸۷_۲۰۳)، "أصُول الدّين" (ص ۱۳۳)، "نِهَايَة الْإِقْدَام" (ص۷۷)، "المواقف" (ص۳۱۱)، "شِفَاء العليل" (۲۵۹_۲۶۱).
[2]. "منظومة الدردير" (ص ۲۴۰)
[3]. "تهافت الفلاسفة" (ص ۲۳۷)
[4]. "البيان عن الفرق بين المعجزات والكرامات" (ص ۳۵)
[5]. تهافت الفلاسفة" (ص ۲۳۹)
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2

#تکفیری_ها_را_بشناسیم


💠 گریه کنیم تا قلبمان زنده بماند...  

🔹 دراین گزیده صوت که صدای سرود یکی از برادران پس زمینه آن شده است ، ماموستا با آوردن مثال‌هایی از زندگی صحابه و بزرگان اسلام درباره گریه کردن ، تاکید می‌کنند که این شخصیت‌ها درزندگی قلبی محزون و چشمانی گریان داشته اند.

🔸برای نمونه در مجلس شیخ ناصرالدین آلبانی، یکی از حضار میگوید یا شیخ :پیامبر خدا - علیه الصلاه و السلام- را در خواب دیدم و از ایشان درمورد یک حدیث پرسیدم...پیامبر فرمودند:" از ناصر الدین آلبانی بپرس".دراین حال شیخ آلبانی آنچنان گریه کردند که کل مجلس به گریه افتادند.

🔹گریه کردن ، دلیل خاصی نمی‌خواهد، همینکه اسلام در غربت است و مسلمین در هرگوشه جهان به سلاخی کشیده می‌شوند، همینکه بارگناهانمان بر دوش ما سنگینی می‌کند، خود کافی است.

@m_krekar


Репост из: «تَطهيرُ الإعتِقاد»
📜 مفهوم عبادت نزد صحابه پیامبر

از سلمان فارسی رضی الله عنه به صورت صحیح نقل است که فرمود:

«دَخَلَ رَجُلٌ الْجَنَّةَ فِي ذُبَابٍ، وَدَخَلَ النَّارَ رَجُلٌ فِي ذُبَابٍ» قَالُوا: وَكَيْفَ ذَلِكَ؟ قَالَ: " مَرَّ رَجُلَانِ عَلَى قَوْمٍ لَهُمْ صَنَمٌ لَا يَجُوزُهُ أَحَدٌ حَتَّى يُقَرِّبَ لَهُ شَيْئًا، فَقَالُوا لِأَحَدِهِمَا: قَرِّبْ قَالَ: لَيْسَ عِنْدِي شَيْءٌ فَقَالُوا لَهُ: قَرِّبْ وَلَوْ ذُبَابًا فَقَرَّبَ ذُبَابًا، فَخَلَّوْا سَبِيلَهُ " قَالَ: " فَدَخَلَ النَّارَ، وَقَالُوا لِلْآخَرِ: قَرِّبْ وَلَوْ ذُبَابًا قَالَ: مَا كُنْتُ لِأُقَرِّبَ لِأَحَدٍ شَيْئًا دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ " قَالَ: «فَضَرَبُوا عُنُقَهُ» قَالَ: «فَدَخَلَ الْجَنَّةَ» [1].

ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﮕﺴﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪ، ﻭ ﻣﺮﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﮕﺴﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺑﺮ ﻗﻮﻣﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻣﮕﺮ ﯾﮏ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﺖ ﺑﺪﻫﺪ. ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺖ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ. ﮔﻔﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻢ، ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ ﮔﺮ ﭼﻪ ﻣﮕﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻣﮕﺴﯽ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ، و ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ گرچه مگسی باشد، ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ. ﭘﺲ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪ.

🔹در بعضی از الفاظ تصریح شده که این دو شخص مسلمان بوده اند. چنانکه بیهقی اینگونه آورده است: «مَرَّ رَجُلَانِ مُسْلِمَانِ عَلَى قَوْمٍ يَعْكِفُونَ عَلَى صَنَمٍ لَهُمْ، فَقَالُوا لَهُمَا: قَرِّبَا لِصَنَمِنَا قُرْبَانًا قَالَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا، قَالُوا: قَرِّبَا مَا شِئْتُمَا وَلَوْ ذُبَابًا، فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: مَا تَرَى؟، قَالَ أَحَدُهُمَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا، فَقُتِلَ فَدَخَلَ الْجَنَّةَ، فَقَالَ الْآخَرُ: بِيَدِهِ عَلَى وَجْهِهِ فَأَخَذَ ذُبَابًا فَأَلْقَاهُ عَلَى الصَّنَمِ فَدَخَلَ النَّارَ»[2]

علماء در مورد حال کسی که مگس را در حالت اکراه برای بُت قربانی کرد، اختلاف نظر دارند. چرا که می دانیم اکراه مانع از حکم به شرک و دخول جهنم است. بعضی از علماء فرموده اند عذر متعلق به قول است نه فعل، بعضی نیز گفته اند این شخص مکرَه نبوده است بلكه این امر را سبک و سهل دیده و اهمیتی به آن نداده است! [3]

قول صحیح این است که این شخص چنین امری را کوچک و بی اهمیت دانسته است و مؤید این قول؛ روایت ابن ابی شیبه رحمه الله مي باشد که در آن آمده است: «فَقَالُوا: قَدِّمْ وَلَوْ ذُبَابًا، فَقَالَ: وَأَيْشٍ ذُبَابٌ!» و این عبارت او؛ به معنی خوار و سبک شمردن این فعل است. [4]

🔸وجه استدلال:
این صحابی بزرگوار (سلمان) بر کسی که برای غیر الله ذبح انجام داد؛ حکم شرک را صادر نموده و در این ماجرا اشاره ای به این نیست که آن قوم از این دو شخص طلب کرده باشند که شما باید این بت ها را دارای صفات ربوبیت (مستقل یا غیر مستقل) و موثر بر کَون بدانید!
بلکه غایت آنچه که از این دو خواستند؛ خضوع نسبت به آن بت به وسیله خون ریختن (ذبح) بود.

بر همین اساس؛ بر این کار آنها چنین حکم نمود که عبادتی برای غیر الله بوده و مستحق عذاب الهی است.
اگر سلمان رضی الله عنه معتقد بود، عبادت تنها زمانی معنا می پذیرد که صفات ربوبیت به غیر الله داده شود و او را مؤثر بر عالم دانست؛ بر چنین فعلی که عاری از این شروط است؛ حکم شرک نمی داد.

پس اگر مناط موثر در حکم نزد این صحابی، فقط اعتقاد قلبی می بود؛ آن را "شرک" نمی دانست. و چنانکه از روایت بیهقی مشخص است؛ سلمان در واقع از حقیقت شرک سخن می گوید به همین دلیل فرمود: «قَالَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا» ایشان به این نکته اشاره دارد که طلب آنها از این دو شخص، داخل در مفهوم عبادت بوده و صرف کردن آن برای غیر الله شرک می باشد.

از فوائد دیگر این ماجرا این است که هر عملی هر چند بسیار ناچیز و اندک باشد؛ اما اگر برای غیر الله انجام پذیرد؛ خطری عظیم در پی دارد!

#نکته: هیچ تفاوتی ندارد که سلمان این داستان را از بنی اسرائیل نقل نموده یا کلام خود او باشد؛ چرا که اعتبار به اقرار او به مضمون و مدلول آن است و چنانکه امام احمد، ابن ابی شیبه و بیهقی آن را روایت کرده اند؛ ( بر اساس سخن مخالفین) این خود دال بر عقیده این علماء بوده که به آن اقرار کرده اند.

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
#منابع:
[1]. روایت امام احمد در زهد رقم (۸۴)، مصنف ابن ابی شیبه رقم (۳۳۷۰۹).
[2]. "شعب الإیمان" (۴۸۵/۵)
[3]. "فتح الحمید"، ابن منصور (٥٩٠/٢)
[4]."القول المفید"، ابن عثیمین (٢٩٣/١)
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


Репост из: «تَطهيرُ الإعتِقاد»
صَلَّى عَليكَ اللَّهُ يَا بَدرَ الدُّجَى
مَا قَالَ عَبدٌ فِي التَشَهُدِ أَشهَدُ

ﻓﺨﺮﻱ ﻣﻦ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ ﺑﺄﻧِّﻲ ﻣُﺴﻠِﻢٌ
ﻭﺍﻟﻮﺣﻲُ ﺷﺮﻋﻲ ﻭﺍﻟﻨَّﺒِﻲُّ ﻣُﺤﻤَّﺪُ

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


🎙سلسله ردودی بر کتاب "الرؤية الوهابية"
🔶 ماموستا صلاح الدّين مهدوی

======================
📍مقطع: شانزدهم
⏱زمان: ۶۱ دقیقه
💢 زبان: کوردی
🔹 موضوع: مفهوم إله و عبادت که شامل پنج فایل صوتی می‌باشد.

======================


@Tathir_aleteqad2


📜 إن كنت ناقلاً فالصحة، أو مدعياً فالدليل

هر ادعایی محتاج اقامه دلیل است و در غیر این صورت ادعایی بی دلیل و اساس است که هیچ اعتباری نخواهد داشت. دلیل نیز باید نقلی یا عقلی باشد. اگر دلیل مذکور نقلی باشد، لازم است صحت آن بیان شود و اگر عقلی بود، صراحت و حجت آن باید اظهار گردد.
این قاعده برای هر ادعایی عمومیت داشته که باید مورد توجه قرار گیرد.

الله متعال می فرماید: «قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِي بِكِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» [الأحقاف: 4]
؛بگو: آيا نگريسته ايد به آنچه که به جای خداوند (به نيايش) می خوانيد؟ به من نشان دهيد چه چيزی از زمين را آفريده اند؟ يا اينکه در آفرينش آسمان ها مشارکتی داشته اند؟ اگر راستگوييد کتابی پيش از اين يا بازمنده ای از دانش (گذشتگان) را برای من بياوريد.

الله متعال ابتدا از مخاطب دلیل عقلی را مطالبه نموده و سپس طریقه سمعی را در خواست کرده است. [1]

ابن تیمیه رحمه الله فرموده است: منظور از کتاب، کتب سماوی منزّل است و "أَثَارَةٍ" چنانکه سلف فرموده اند روایت و إسناد است.[2]
علمایی که در باب بحث و مناظره سخن رانده اند فرموده اند: "إن كنت ناقلاً فالصحة، أو مدعياً فالدليل" [3]
یعنی: اگر ناقل سخنی هستی باید صحت آن را اثبات کنی و اگر مدعی هستی باید دلیل برای آن اقامه نمایی.

به همین دلیل؛ بسیاری از اهل بدعت را می بینیم که برای بدعت خود، به منقولات و دلالات ضعیف یا به الزامات فاسد عقلی استناد می کنند چنانکه این نوع استدلال ها را از طرف متصوفه و اهل فلسفه و کلام مشاهده می کنیم. [4]
به عنوان مثال؛ شخص معترض به روایتی باطل در کتاب تاریخ بغداد استناد می کند تا بدین وسیله عقیده فاسد خود را اثبات نماید در حالی که محققین هرگز به مجرد وجود روایات و اقوال، اصلی را بر آنها پایه گذاری نکرده اند بلکه باید از فیلترهایی گذر کند که یکی از آنها همین قاعده ای است که بیان شد.
از جمله فاسد ترین اقوالی که مشاهده نموده ایم این است که می گویند: چون فلان عالم در فلان کتاب، چنین روایتی را ذکر کرده پس دلیل بر اعتقاد آن عالم بر مفاد آن روایت است!
در حالی که اهل سنت چنین سخن باطلی را نپذیرفته و آن را جزو مهلکات دانسته اند چرا که طبق این سخن لازم است همه اعتقادات باطل و فاسد را به علما و مورخین تاریخ اسلام نسبت دهیم و همچنین؛ زحمات همه محدثین و محققین تاریخ اسلام را نادیده بگیریم!
به عنوان مثال؛ خطیب بغدادی رحمه الله در تاریخش از پیامبر ﷺ نقل می کند که گویا فرموده است: «مَنْ لَمْ يَقُلْ عَلِيَّ خَيْرُ النَّاسِ فَقَدْ كَفَرَ»
ترجمه: "هر کس نگوید: علی افضل مردم است؛ کافر شده است."
حال آیا میتوان گفت این عقیده خود خطیب بغدادی است؟!

امام شوکانی در " الفوائد المجموعة في الأحاديث الموضوعة " می گوید: "خطیب بغدادی آن را روایت کرده اما در سند آن محمد بن كثير الكوفي وجود دارد که متهم به جعل آن است."
همچنین؛ در تاریخ بغداد آمده است که گویا پیامبر فرموده است: "مَنْ عَشِقَ وَكَتَمَ وَعَفَّ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ شَهِيدًا"
؛کسی که عشق بورزد و آن عشق را پنهان کند و در آن عشق بمیرد، همانند یک شهید از دنیا رفته است.
در حالی که محققین فرموده اند این حدیث جزو موضوعات است.
🔹اگر قرار باشد در هر کتابی اقوالی را یافتیم و بدون بررسی سند و متنِ آن و همچنین؛ عدم شناخت از منهج مؤلف در نقل، چنین روایاتی را جزو عقاید آن مؤلف بدانیم؛ لازم است این علمای بزرگ را افرادی فاسد العقیده، هتاک و بی ادب نسبت به سایر علماء دانست در حالی که آنها از چنین اتهاماتی مبرا هستند.

در تاریخ بغداد آمده است که گویا ابوحنیفه فرموده است: اگر پیامبر زنده بود بسیاری از آراء من را اخذ می کرد و سخنان خود را پس می گرفت! [5]

و هزاران نقل و روایت باطل دیگری که در این کتب وجود دارند که شخص متعهد و مؤمن هرگز به خود اجازه نخواهد داد این سخنان را جزو عقیده صاحب کتاب معرفی نماید.

به امید تفکر و بیداری.

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
#منابع:
۱- "درء تعارض العقل والنقل" (۳۹۵/۷)
۲- همان (۵۸،۵۷/۱) و "تفسير ابن كثير" (۲۵۹،۲۵۸/۷) طبعة الشعب.
۳- "ضوابط المعرفة وأصول الاستدلال والمناظرة" لعبد الرحمن حسن حبنكة الميداني (ص: ۳۶۸، ۳۸۱) دار القلم.
۴- "درء تعارض العقل والنقل" (۲۹،۱۲/۱)
و "تحريم النظر" لابن قدامة (ص: ۳۱،۳۰) و "شرف أصحاب الحديث" للبغدادي (ص: ۵۵) رقم: ۱۱۰، (ص: ۷۸) رقم: ۱۶۷.
۵- تاریخ بغداد (۵۳۰/۱۵)
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


#فوائدي_اصولي

"صحابی نزد اصولیین و محدثین"

____
#کتاب: أصول الفقه الذي لا يسع الفقيه جهله
#مؤلف: عياض السلمي


•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


نقلة_في_الإشتقاق_وعلاقته_بالأسماء.pdf
845.2Кб
📚#معرفی_کتاب:

"مقاله "نقلة في الإشتقاق" نوشته ای علمی و مستدل در نقد حازمی و همفکرانش‌

#نویسنده: عبدالله التواتی
🔸 زبان: عربی
🔹 تعداد صفحات: ۲۷

#تقدیم_به_اهل_تحقیق

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2


Репост из: «تَطهيرُ الإعتِقاد»
جوابیه بهروز عزیزی.pdf
1.1Мб
#مهم

🔸موضوع مقاله: جوابیه ای به "بهروز عزیزی" در مورد انتقادی که بر سلسله ردودِ کتاب "الرؤیه الوهابیه" داشته است.

#نوشته: ماموستا صلاح الدین مهدوی

🔹 تعداد صفحات: ۵۵

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


#فوائد

حازمی و همفکران او می‌گویند: هر فعلی، اسم از آن مشتق خواهد شد چنانکه هر کس سرقت کند اسم "سارق" خواهد گرفت یا کسی که فعل زنا انجام داد، اسم " زانی" بر او اطلاق می‌شود و همچنین؛ کسی که مرتکب شرک شد؛ پس او "مشرک" است!

او این تفکر را از شیخ ابابطین اخذ کرده است چنانکه می‌گوید: "لا مانع من تكفير من اتصف بذلك, كما أن من زنى قيل: فلان زان, ومن رابى قيل: فلان مُرابٍ"!

اما باید دانست که این قاعده لغوی مطلق نیست چنانکه با قواعد اسماء و صفات الله نیز در تعارض است. الله متعال می‌فرماید: "یُضِلُّ ٱللَّه " و "ٱللَّهُ یَسۡتَهۡزِئُ"
ولی نمی‌توان گفت: "مضل" و "مستهزء" از اسماء الله هستند!

همچنین؛ اطلاق اسم مشرک بر شخص، باید متوقف بر کتاب و سنت باشد و نمی‌توان بر چنین قاعده لغوی اعتماد نمود چنانکه گمراهی فرقه مرجئه نیز اعتماد بر تفسیر "ایمان" بر اساس لغت بود!

اگر این قاعده را مطلق در نظر بگیریم؛ لازم می‌آید حقیقت شرعی را بر حقیقت لغوی تفسیر کنیم به عنوان مثال اگر شخصی نماز بخواند اما هیچ یک از ارکان و واجبات آن طبق شرع نباشد؛ باید به او "مُصَل" (نمازگزار) گفت در حالی که سخن پیامبر ﷺ این را نمی‌پذیرد زمانی که به شخصی که ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺤﯿﺢ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ فرمود: "ﺇﺭﺟﻊ ﻓﺼﻞ ﻓﺈﻧﮏ ﻟﻢ ﺗﺼﻞ" [متفق علیه]

؛ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩﺍی.

🔹در این رابطه "عبدالله التواتی" بحثی زیبا و علمی دارد در نقد و رد "حازمی" و همفکرانش به اسم "نُقلة في الإشتقاق" که مطالعه آن را پیشنهاد می‌کنیم.


•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


🎙سلسله ردودی بر کتاب "الرؤية الوهابية"
🔶 ماموستا صلاح الدّين مهدوی

======================
📍مقطع: پانزدهم
⏱زمان: ۳۲ دقیقه
💢 زبان: کوردی
🔹 موضوع: مفهوم إله و عبادت که شامل پنج فایل صوتی می‌باشد.

======================


@Tathir_aleteqad2


هم‌چنین از سخنان مفیدشان در این زمینه نظرشان در مورد استعاذه به غیر خداوند است که از جمع کثیری از علمای سلف نقل شده که استعاذه به مخلوق جایز نیست و گروهی از آنان به صراحت شرک بودن آن را بیان نموده‌اند. ابن‌خزیمه بیان نموده است که احدی از علمای مسلمان را نمی‌شناسد که استعاذه به مخلوق را جایز دانسته باشد و همان‌گونه که پر واضح است استعاذه و استغاثه در حقیقت تفاوتی باهم ندارند چرا که هر دو از جنس دعا هستند اما فقط در سبب انجام آنان تفاوت وجود دارد کما اینکه پیشتر بیان شد.

امام بهوتی از علمای حنابله نیز اجماع نقل شده توسط ابن‌تیمیه را بیان کرده و بر اساس آن به بیان توجیه وتفسیر حکم وعلت شرک مشرکین می پردازد و می‌گوید:
(...أَوْ جَعَلَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللَّهِ وَسَائِطَ يَتَوَكَّلُ عَلَيْهِمْ وَيَدْعُوهُمْ وَيَسْأَلُهُمْ إجْمَاعًا انْتَهَى) أَيْ كَفَرَ لِأَنَّ ذَلِكَ كَفِعْلِ عَابِدِي الْأَصْنَامِ قَائِلِينَ: {مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى} [الزمر: 3] .
"..یا اینکه بین خود و خداوند واسطه‌هایی قرار دهد و بر آنان توکل کند و از آنان درخواست کند، به اجماع کافر می‌شود. چرا که این کارش همانند بت‌پرستانی است که می‌گفتند: ما آنان را نمی‌پرستیم مگر این‌که ما را به خدا نزدیک کنند." [4]

علاوه بر این گروهی از علمای قبل از ابن‌تیمیه نیز حکم استغاثه به قبور را بیان نموده‌اند و از مشهورترین آنان ابن ‌عقیل حنبلی است که می‌فرماید:

"لما صعُبت التكاليف على الجهال والطغام عدلوا عن أوضاع الشرع إلى تعظيم أوضاع وضعوها لأنفسهم ، فسهلت عليهم ، إذ لم يدخلوا بها تحت أمر غيرهم . قال: وهم عندي كفار بهذه الأوضاع ، مثل تعظيم القبور وإكرامها بما نهى عنه الشرع، من إيقاد النيران وتقبيلها وتخليقها، وخطاب الموتى بالحوائج، وكَتْب الرّقاع فيها: يا مولاي! افعل بي كذا وكذا، وأخذ تربتها تبرُّكًا، وإفاضة الطِّيب على القبور، وشد الرحال إليها، وإلقاء الخِرَق على الشجر، اقتداءً بمن عبد اللّات والعزّى .
ولا تجد في هؤلاء من يحقق مسألة في زكاة , فيسأل عن حكم يلزمه , والويل عندهم لمن لم يقبل مشهد الكف، ولم يتمسح بآجرة مسجد الملموسة يوم الأربعاء، ولم يقل الحمالون على جنازته: الصديق أبو بكر أو محمد أو علي، أو لم يعقد على قبر أبيه أزجا بالجص والآجر، ولم يخرق ثيابه إلى الذيل، ولم يرق ماء الورد على القبر". [5]

یعنی: هنگامی که امور شرعی نزد افراد جاهل و ابله، دشوار شد از دستورات شرعی عدول کرده و عبادات و بدعت‌هایی را از سوی خودشان اختراع کردند تا تکالیف را برای خودشان آسان کنند چراکه دیگر زیر سلطه وامر و نهی کسی نمی‌بودند...‌ ابن‌عقیل می‌فرماید: این افراد نزد من با این عبادات اختراعی، کافر هستند. بدعت‌هایی مانند: بزرگداشت قبور، ادای احترام به قبر به وسیله‌ی چیزهایی که شریعت از آن نهی کرده مانند: افروختن آتش، بوسیدن و ساخت و ساز بر آن، مخاطب قرار دادن مردگان با نوشتن درخواست در برگه‌ها و اورقاتی با این مضامین و نوشته‌ها: ای مولای من فلان وفلان کاررا برایم انجام ده. هم‌چنین تبرک کردن به خاک این قبور، پاشیدن عطر بر روی قبور و بار سفر را بستن برای زیارتشان وبستن پارچه بر روی درختان شبیه به کسانی که لات و عزّی را پرستش می‌کردند. حال آن‌که در میانشان کسی را نخواهی یافت که بتواند مسئله‌ای از مسائل زکات را پاسخ دهد یا از مسئله‌ای مهم که برای دینش لازم است سؤالی بپرسد ولی وای به حال کسی که در مجلس کف ( یادبود ماجرایی که درتاریخ روی داده است) شرکت نکند که صحن را نبوسد و یا چهارشنبه ها آجر لمس شده ( اعتقادی خرافی که شخصی از اولیاء وبزرگان آن آجر را مسح کرده است) مسجد را مسح نکند و یا این‌که حاملان جنازه‌اش نگویند: ابوبکر صدیق، محمد، علی و یا این‌که شخصی بر قبر پدرش گنبدی کمانی با گچ و آجر درست نکند و یا این‌که لباس را پاره نکند و گلاب بر قبر نپاشد.

🔹در نتیجه این سخن که: انکار استغاثه به قبور قبل از ابن‌تیمیه از هیچ کسی نقل نشده است؛ اشتباهی واضح و آشکار است.

به قلم: دکتر سلطان عمیری حفظه الله.
ترجمه شده توسط کانال "تطهیرُ الإعتقاد"

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
#منابع:
[1]. "شفاء السقام" (ص ۱۶۰)
[2]. "مجموع الفتاوی" (۱۲۱/۱)
[3]. "الملل والنحل" (۱۰۴/۳)
[4]."كشاف القناع" (۱۶۸/۶)
[5]. "تلبیس ابلیس" (ص ۳۰۵)

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


📜حکم استغاثه به مخلوق در آن‌چه که جز خداوند متعال بر آن قادر نیست و اختلاف در روایت دو اجماع

#بازنشر

تقی الدین سبکی اجماعی را نقل میکند مبنی بر جواز استغاثه به مخلوق در چیزی که فقط در حیطه قدرت خداوند است. ایشان در سیاق سخن در مورد استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:
" اعلم أنه يجوز ويحسن التوسل والاستعانة والتشفع بالنبي صلى الله عليه وسلم إلى ربه سبحانه وتعالى ، وجواز ذلك وحسنه من الأمور المعلومة لكل ذي دين المعروفة من فعل الأنبياء والمرسلين وسير السلف الصالحين والعلماء والعوام من المسلمين ، ولم ينكر أحد ذلك من أهل الأديان ولا سمع به في زمن من الأزمان حتى جاء ابن تيمية فتكلم في ذلك بكلام يلبس فيه على الضعفاء الأغمار، وابتدع ما لم يسبق إليه في سائر الأعصار". [1]

{ بدان که توسل، استغاثه و تشفع به پیامبر صلی الله علیه وسلم جایز و امری نیکوست که حکم جواز آن و پسندیده بودنش از امور واضح بر هر صاحب دینی است و چنین کاری در افعال انبیاء و رسل، سیره سلف صالح، علما و عوام مسلمانان مشهور است. و هیچ یک از اهل ادیان آن‌را انکار نکرده اند و در هیچ دوره‌ای از ادوار چنین انکاری مشاهده نشده است تا این‌که ابن‌تیمیه آمد و در این مسئله سخن گفت و باعث شد این مسئله بر عوام وافراد جاهل ملتبس شود و بدعتی را بنیان نهاد که کسی قبل از او در هیچ عصری چنین نگفته بود }.

از سوی دیگر ابن‌تیمیه اجماعی را بر خلاف اجماع سُبْکی، در تحریم استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان می‌کند و می‌فرماید:

"فَمَنْ جَعَلَ الْمَلَائِكَةَ وَالْأَنْبِيَاءَ وَسَائِطَ يَدْعُوهُمْ وَيَتَوَكَّلُ عَلَيْهِمْ وَيَسْأَلُهُمْ جَلْبَ الْمَنَافِعِ وَدَفْعَ الْمَضَارِّ مِثْلَ أَنْ يَسْأَلَهُمْ غُفْرَانَ الذَّنْبِ وَهِدَايَةَ الْقُلُوبِ وَتَفْرِيجَ الْكُرُوبِ وَسَدَّ الفاقات: فَهُوَ كَافِرٌ بِإِجْمَاعِ الْمُسْلِمِينَ". [2]

{ هر كسی ملائکه و انبیاء را واسطه‌هایی بین خود و الله متعال قرار دهد، آنان را به فریاد بخواند و بر آنان توکل کرده و از آنان طلب جلب منفعت و دفع مضرت نماید مثل اینکه: بخشودگی گناهان و هدایت قلب‌ها و ازاله‌ی سختی‌ها وبرطرف کردن حاجات را از آنان بخواهد، به اجماع مسلمانان کافر است}.

می‌بینیم که این دو اجماع در تعارض باهم هستند. نخست: اجماعی که نقل می‌کند استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم مشروع است.
دوم: اجماعی که بیان می‌کند استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم در آن‌چه که در حیطه‌ی قدرت او نیست - وفقط در حیطه‌ی قدرت الهی است - حرام است و بلکه شرک است.

حال سوالی که پیش می‌آید این است که: کدام اجماع صحیح است؟

با کمی تامل در این دو اجماع خواهیم فهمید اجماعی که ابن‌تیمیه آن‌را نقل کرده است شواهد ثابت و روشنی دارد که بر صحت مقتضايش دلالت می‌کند. اما اجماع نقل شده توسط سبکی، شواهد صحیحی که دال بر صحت آن باشد وجود ندارد و تمامی آن‌چه نقل کرده در تأییدش، یا خارج از بحث مربوطه است و متعلق به مبحث توسل است که مبحث توسل و استغاثه دو مبحث جدای از هم هستند و یا این‌که ادله‌ای ضعیف الدلاله و ضعیف السند هستند.

چیزی که معلوم است از علمای متقدم، سخنی تفصیلی در حکم استغاثه به مخلوق وجود ندارد چرا که در آن زمان چنین امری منتشر نبوده است اما با این وجود علما سخنان فراوانی در این مورد دارند که بیانگر حرمت و بلکه شرک بودن استغاثه است.

از این تقریرات مفید می‌توان به موقف علما در بیان حقیقت شرک مشرکین عرب و موجبات تکفیر آنان اشاره نمود، که در این باب از علما سخنان فراوانی موجود است دال بر این‌که عرب‌ها، هیچ وقت معتقد نبودند معبودانشان ضرر و نفع می‌رسانند بلکه باور داشتند اینان نزد خداوند قَدْر و منزلتی دارند و خداوند است که به آنان قدرت ضرر رساندن و نفع رساندن را داده است. و هم‌چنین سخنانی از آنان وجود دارد که بیان می‌کند از موجبات شرکی که عرب‌ها به آن مبتلا بودند استغاثه و دعا بوده است‌ که پیشتر مواردی از آن را بیان کردیم(منظورشان مقالات گذشته خودشان در کانال است).

واز واضح وصریحترین سخنان در این زمینه کلام شهرستانی است که بیان میدارد: مشرکین معبودان خود را فقط به این سبب که معتقد بودند نزد خداوند جاه و مقامی دارند عبادت می‌کردند. میفرماید:
"لكن القوم لما عكفوا على التوجه إليها؛ كان عكوفهم ذلك عبادة، وطلبهم الحوائج منها إثبات إلهية لها. وعن هذا كانوا يقولون: ما نعبدهم إلا ليقربونا إلى الله زلفی". [3]

{ چون مشرکین کاملا رو به سوی این بت ها کردند، این توجه و روی کردن به آنان، عبادت کردنشان بود و این‌که از معبودان خود نیازهای خود را درخواست می‌کردند نیز اثبات مقام الوهیتی بود که آنان برای این بتها قائل بودند و به‌همین سبب می‌گفتند: ما آنان را عبادت نمی‌کنیم مگر این‌که ما را به خدا نزدیک کنند}.

▪️ادامه‌ی مطلب در متن بعدی...


بسم الله الحمدلله والصلاة والسلام علي رسول الله و علي آله و صحبه و من والاه

در خصوص طلب مباحثه! و مناظره آقای بهروز عزیزی از بنده و نیز برادر بزرگوار ماموستا خالد عزیزی


در خصوص این مسئله و گفته های آقای بهروز عزیزی در متنی که در آن طلب مباحثه و مناظره شده است تذکر موارد زیر را لازم می دانم:

🔹آقای بهروز عزیزی مباحثه و مناظره، دو مقوله جداگانه هستند، که شما آن دو را با هم جمع بسته اید ولی بنده به عنوان دو مسئله جدا از هم در مورد آن صحبت می کنم...

🔹اما برای مباحثه که بنده عقیده ام بر این است که (نوش دارو پس از مرگ سهراب است) و علت آن را در اثنای متن خواهید یافت.

کاک بهروز ما برای تمام سخنانمان مخصوصاً در باب دین و مخصوصاً آنکه در مورد عقیده است و بالاخص آن که مربوط به توحید و شرك باری تعالی است مؤاخذه می شویم اما متاسفانه شما خیلی ساده در این موارد سخن می رانید و عملکرد شما بهترین شاهد و گواه بر این مسئله است...
مباحثه می بایست قاعدتاً قبل از طرح این مسائل در فضای مجازی باشد، قبل از آن که جمعی به افکار شما متأثر شوند.
در نتیجه بنده تبیین این شبهات پیش آمده حول عقیده اهل سنت و جماعت در مهمترین ابواب عقيده و رد تفصيلي بر آنها را فرض کفایه می دانم ،هر کسی بر اساس وسعتي که دارد ولايكلف الله نفساً إلا وسعها-والله ولي التوفيق-
و نیز اگر حقیقتا خواهان مباحثه بودید احتیاجی به انتشار آن در فضای مجازی نبود، بلکه شخصا باماموستاخالد و یابنده تماس می گرفتید و مقدمات آن را فراهم می کردید.
🔹 اما در مورد مناظره باید دانست که حکم آن_ آنگاه که بین اهل اسلام باشد_ مختلف فيه میباشد، اما بدون درنظر گرفتن این اختلافات باز بنده با اصل موضوعِ مناظره در این موردِ به خصوص و نیز این موقعیتِ به خصوص، موافق هستم، اما نظرم این است که نه بین من و تو، بلکه بین ماموستایان و اهل علم منطقه، یعنی اگر بین ماموستایان و اهل علم منطقه کسی پیدا شد که کاملاً هم فکر شما باشد از طرف فکر شما و نیز یکی از ماموستایان و اهل علم نیز از طرف منهج ما، دو طرف مناظره باشند و بر فرض اینکه این مورد عملی نشود باز بنده حاضر به مناظره با شما میباشم اما با دو شرط:

۱_ اینکه از این جلسه فیلمبرداری شود.
۲_ هیئتی متشکل از سه یا پنج نفر از اهل علم منطقه به عنوان حَكَم و داور و و فیصل باشند که مورد توافق دو طرف باشند، تا در پایان مناظره رأی خود را در انظار عموم اعلام نمایند و نیز نظر اکثریت این هیئت برای هر دو طرف ملزِم باشد.
🔹اما اینکه بنده را منتسب به دعوت شیخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله دانسته اید‌ و گفته اید که از افکار آنها دفاع می کنم، جواب این ادعا را در ردیه و در سلسله ردود کتاب الرؤية الوهابية داده‌ام و عملکرد بنده برای هر منصفی واضح‌ترین شاهد و گواه می باشد. متأسفانه این را آنقدر تکرار کرده اید که ظاهرا خودتان نیز باورتان شده که هرآنکه مخالف شماباشد نجدی و خوارج است.
🔹 اما اینکه پیام هایی را در کانالتان بازنشر ميکنید که شما را مشرک یا... خوانده‌اند، مستقیم یا غیرمستقیم به بنده ربطی ندارد زیرا که از قواعد واضح و روشن فقه آن است که هر کسی مسئول عملکرد و گفته خود است.
🔹و اما آن که کلماتی را نسبت به شما به کار برده‌اند که به مزاجتان خوش نیامده توصیه می کنم که به آن طومار بلندبالای تهمت ها و کلمات رکیک و ناشایست خودتان برگردید، دیگر علت آن برایتان مشخص می شود، مثلاً در مورد مطالب ارائه شده‌ی بنده در جوابیه ای که به انتقادات شما داشته ام میگویید (عبارتی کردی است)
🔹و اما آنجا که گفته اید بنده 👈صراحتاً👉 شما را مورد خطاب قرار می دهم... بنده در جواب می گویم:

اولاً: هر کس که کتابی ابتدایی را در اصول فقه خوانده باشد و با دلالات مختلف کلام آشنا باشد، نیک می داند عبارت بنده در مقطع اول سلسله ردود ابداً صريح نیست.

ثانیاً: در آن مقطع منظور بنده شما نبوديد، بلکه منظور ماموستای دیگری در شهر خودم بوده والله علی ما أقول شهيد.

🔹 و اما آن جا که گفته اید نظرات شما در ابواب توحید و شرک و توسل همان رأي جمهور امت است، این ادعایی تو خالی بوده و خلاف واقعیت است و بنده این سلسله ردود را در تبیین همین ادعای نابلسی نشر کرده ام.

🔹 و آنجا که گفته اید کسانی عِرض شما را برای خود حلال کرده‌اند باید بگویم شما بدون اینکه از بنده در فضای مجازی حتی یک کلمه درخصوص خود و عقیده تان سراغ داشته باشید آن همه توهین و مسخره را به من روا داشتید باز به هر علتی مظلوم‌نمایی می کنید که عِرض شمارا مباح کرده‌اند!!!

و صلی الله علی محمد و علی ءاله و صحبه و من اتبعه
صلاح الدین مهدوی 1398/7/5


•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


Репост из: کانال شخصی « خالد عزیزی »
جدیدا مد شده که بعضی افراد چون دچار افلاس دلیل و استدلال و نقد علمی میشوند فورا درخواست مناظره و مباهله میکنند.
قطعا مناظره یکی از وسایل و ابزار مهم برای تعلیم و تبیین حق از باطل و کشف استدلالات آبکی و بیان ضعف تأصیل و بنیه علمی اشخاص متعالم و طفیلی است و در بهترین و خوشبینانه ترین حالتش بیان وجه خطای اجتهاد مجتهدینی است که اصولشان سنی و سلیم است ولی در جزئیات و آحاد مسائلی دچار خطا شده اند.
ولی مناظره اصول و آدابی دارد و فضای خاص به خودش را می طلبد.
ما قبلا هم بیان کرده ایم که در هر موضوعی از موضوعات فکری و اعتقادی اهل سنت و جماعت حاضر به دیالوگ و گفتگوی علمی هستیم اگر بسترش فراهم شود و معتقدیم برای رشد و تعالی فضای علمی جامعه نیازمند چنین اقداماتی هستیم ولی نه به قیمت مبتذل کردن ساحت علم و تراث طلایی اهل سنت و جماعت و علمای کرام اسلام. چرا که به تعبیر شافعی کبیر علیه الرحمة سکوت در برابر انسان لئیم خود جوابی مفحم و کوبنده است.
ادعای مناظره کردن حیثیتی میخواهد که خیلی افراد از ان محرومند و شبیه مباهله عدنانی داعشی است که علیه من الله ما یستحق.
با این وجود ما - تعبدا و تواضعا لله - برای توضیح واضحات و تکرار مکررات و تبیین حقایق و ازاله و کشف غطاء از ساحت مقدس دین و عقیده اهل سنت و جماعت حاضر با گفتگو و بحث حضوری و مصور و مسجل با هر شخصی هستیم که ادنی شرایط مناظره و نقاش علمی را دارا باشد و قطعا کسی که هدفش اصابه حق نباشد و عناد و لجبازی کرده و از اصول بحث علمی پیروی نکند خودش را رسوا میکند و نامش در تاریخ این امت به عنوان لکه ننگی در مسیر اشاعه شبهات و زیغ و ضلالت و پا در رکاب شیطان گذاشتن، ثبت شده و باقی خواهند ماند و لا کرامة....


جوابیه بهروز عزیزی.pdf
1.1Мб
#مهم

🔸موضوع مقاله: جوابیه ای به "بهروز عزیزی" در مورد انتقادی که بر سلسله ردودِ کتاب "الرؤیه الوهابیه" داشته است.

#نوشته: ماموستا صلاح الدین مهدوی

🔹 تعداد صفحات: ۵۵

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2


📜 اهتمام به عبادت قلوب در دعوت، علم و عمل

از صفات ابراهیم خلیل علیه السلام خاشع و توّاب بودن اوست که نشان از یقینی دارد که در قلب او رسوخ کرده بود. آنجا که به قومش می فرماید: «أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ» [‌‌ابراهیم: 80]

؛آيا درباره خدا با من مجادله می کنيد، حال آنکه مرا هدايت کرده است؟!

آنها از درون او آگاهی نداشتند و نمی دانستند چه معرفت، نور و یقینی را در سینه دارد!
غیر ممکن است او ایمان و نعمات چنین ایمانی را با هیچ چیز دیگری تبدیل و تعویض کند. چگونه می تواند امن و آرامش و طمأنینه نهفته در ایمان را با خوف و هراس[ی که در شرک است] تعویض کند؟!

به همین دلیل در آیه بعد می خوانیم که: «فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» [‌‌ابراهیم: 81]

؛كدام يك از دو گروه به امن [و امنيت] سزاوارتر است؟!

در این زمینه عبارتی مشهور از عابدانِ سلف نقل است که فرموده اند: اگر پادشاهان و شاهزادگان می دانستند که ما در چه ناز و نعمتی هستیم، برای مطالبه آن، با شمشیر به جدال با ما بر میخواستند!

و معادله ایمانی زیبایی که هرقل حین سوال از ابوسفیان ذکر می کند نیز به همین نکته اشاره دارد. او می پرسد: كسی كه به دين او (محمد ﷺ) گرویده دوباره، بخاطر ناپسند شمردن دينش، منحرف گشته است؟ جواب، منفی بود. گفت: يقيناً اصل ايمان چنين است، وقتی كه نور آن كامل شد، ديگر از بين نمی رود. [1]

🔹آری کسی که لذت ایمان را چشیده و همواره با پروردگارش در ارتباط باشد؛ از شبهات شرک و الحاد بسیار بدور است.

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
#منبع:
"سابغات" با اندکی تصرف (ص۶۰-۶۱)
[1]. "صحيح بخاري" (51) مختصرا.

•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•

@Tathir_aleteqad2

Показано 20 последних публикаций.

1 327

подписчиков
Статистика канала