زنان و مسائل اجتماعی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


نوشته های یک جامعه‌شناسی خوانده
در حوزه مسائل اجتماعی و مطالعات زنان.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


معرفی کتاب

افسانه نجم‌آبادی استاد تاریخ و مطالعات جنسیت دانشگاه هاروارد در کتاب «زنان سبیلو و مردان بدون‌ریش: نگرانی‌های جنسیتی در مدرنیته ایرانی» نشان می‌دهد چگونه جنسیت و تمایلات جنسی همپای مدرنیته در ایران دچار تغییر و تحول شده است. این کتاب پژوهشی دقیق در باب امرجنسی است که بواسطه مواجهه ایران با غرب در قالب مفاهیمی چون ملت، جنسیت، وطن و علم صورت‌بندی جدیدی به خود گرفته است. نجم‌آبادی در مطالعه خود به ردیابی آثار و بقایای به جای مانده از دوره قاجار می‌پردازد تا بلکه نشانی از جنسیت و امر جنسی بیابد. بدین منظور او علاوه برسفرنامه، رمان و شعر دوران قاجار، دست به دامان نقاشی‌ها، پارچه نوشته‌ها و تصاویر ضرب‌شده بر روی مسکوکات می‌شود.
ژرف‌نگری نجم‌آبادی و قوت نظری او این کتاب را به یکی از متون جریان‌ساز در حوزه‌‌ی تاریخ مدرن ایران، علوم سیاسی و مطالعات جنسیتی تبدیل کرده است. پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم اثر هنرمندانه‌ی نجم‌آبادی با برهم‌زدن تصویر غالب از دوران قاجار، ادبیات مرتبط با این موضوع را گامی به پیشبرده است.
به نقل از معرفی پشت جلد کتاب از انتشارات تیسا.

@women_socialproblems


مسائل اجتماعی در ایران

فاطمه موسوی ویایه

مسائل اجتماعی ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان وﺿـﻌﻴﺖﻫـﺎﻳﻲ تعریف می شود ﻛـﻪ ﺑـﺎ ارزشﻫﺎ و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎي ﺗﻌﺪاد ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﻲ از اﻓﺮاد جامعه در تعارض هستند، احساسات عمومی را جریحه دار می کنند و بخشی از نخبگان در رسانه های عمومی ﺧﻮاﺳﺘﺎر اﺻـﻼح آﻧﻬـﺎ می شوند. به نظر نگارنده عمده ترین مسائل اجتماعی کشور عبارتند از:

حاشیه نشینی: در سی سال گذشته، جمعیت حاشیه نشین کشور، چند برابر شده اند و از ۱۰ میلیون نفر تا ۱۸ میلیون نفر از جمعیت ۵۵ میلیونی شهرنشینان در ایران برآورد می شوند .اکنون شهرهای تهران، کرج، مشهد، تبریز، همدان و زاهدان عمده ترین جمعیت حاشیه نشین را دارا هستند. حاشیه نشینی در شهرها با گسترش آسیب های اجتماعی و کجروی همراه است. اعتیاد، فروش مواد مخدر، روسپیگری، سرقت و ... در مناطق حاشیه شهر متمرکز شده اند.

فقر: بر اساس آخرین آمار (سال ۹۲) یک پنجم جمعیت کشور یعنی پانزده میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند که از این میان دو میلیون نفر تحت پوشش بهزیستی و همین تعداد زیر پوشش کمیته امداد هستند. البته پوشش بهزیستی و کمیته امداد به معنای برآوردن تمام نیازهای این افراد نیست و معمولا کمک هزینه و مستمری اندکی دریافت می کنند. ﺑﺴﻴﺎري از ﺻﺎﺣﺐﻧﻈﺮان ﻣﻴﺎن ﻓﻘﺮ و بسیاری از کجروی های اجتماعی مانند جنایت، سرقت، فحشا و... ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﻣﻌﻨﺎداري ﻣﻲﺑﻴﻨﻨﺪ .

اعتیاد: در مورد تعداد معتادان آمار متغیر است و بین یک و نیم تا سه میلیون نفر برآورد می شوند که ده درصد آنان را زنان تشکیل می دهند. آمارهای پزشکی قانونی کشور در سال‌های اخیر نشان می‌دهد از سال ۱۳۸۳ تا سال ۱۳۹۲ (۱۰ سال) حدود ۳۹ هزار و ۴۰۶ نفر به علت سوء مصرف مواد مخدر جان خود را از دست داده‌اند که به معنی به طور میانگین مرگ روزانه ۱۰ نفر است. اعتیاد عامل نیمی از سرقت ها، و دلیل طلاق و فروپاشی خانواده است. موادمخدر، علت حضور ۷۵ درصد زندانیان در زندان‌های ایران و ۸۰ درصد از محکومان به اعدام  است.

افزایش خانواده های آسیب دیده: ﺧﺎﻧﻮاده ﻧﺎﻛﺎرآﻣﺪ ﺧﺎﻧﻮاده اي اﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﺳﻄﺢ ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ از ﺳـﻼﻣﺖ، رﻓـﺎه و ﺷـﺎدی ﺑﺮاي اﻋﻀﺎﻳﺶ ﻧﻴﺴﺖ. ناکارآمدی ﺧﺎﻧﻮاده ﻣـﻲﺗﻮاﻧـﺪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻃﻼق و ﺟﺪاﻳﻲ ﺑﻪوﺟﻮد آﻳﺪ؛ اﻣﺎ آسیب دیدگی خانواده در واﻗﻊ ﻳﻚ ﻃﻴﻒ اﺳﺖ و ﻣﻮاردي ﻣﺜﻞ ﺑﺪﺳﺮﭘﺮﺳـﺘﻲ، ﻛﻤﺒﻮد ﻋﺎﻃﻔﻲ، ﺑﻲﺗﻮﺟﻬﻲ ﺑﻪ ﻓﺮزﻧﺪان را نیز شامل می شود. ﻓﻘﺮ، اﻋﺘﻴﺎد، زندانی شدن یکی از والدین، ﻋﺪم آموزش مهارتهای زندگی ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ از ﺟﻤﻠـﻪ ﻋﻠـﻞ آسیب دیدگی ﺧـﺎﻧﻮاده ﺑﺎﺷﺪ که با مشکلاتی چون خشونت خانگی، کودک آزاری، فرار دختران، کودکان خیابانی و .. . نیز همراه است.

 روابط جنسی نابسامان: در سال های اخیر شاهد تغییر الگوی خانواده از خانواده گسترده به خانواده هسته ای و تغییر مناسبات جنسیتی هستیم. سن ازدواج افزایش یافته و بر تعداد طلاق ها و زنان مجرد و سرپرست خانوار افزوده شده است. افزایش خیانت افراد متاهل و روسپیگری در طبقه متوسط نگران کننده ترین بخش این تغییرات است.

روندهای آتی مسائل اجتماعی: با ادامه روند مهاجرت به شهرها و حاشیه نشینی جمعیت باید انتظار داشت که مسائل اجتماعی همراه با حاشیه نشینی چون اعتیاد، سرقت، باندهای خلافکاری، روسپیگری و ... افزایش یابد. در صورت ادامه فقر و مشکلات اقتصادی بر تعداد کودکان خیابانی نیز افزوده خواهد شد. افزایش آمار طلاق نیز نشان دهنده خانواده های آسیب دیده یا در معرض آسیب بیشتری است. از سن قربانیان مسائل اجتماعی کاسته شده و درصد بیشتری از زنان درگیر آن می شوند. با گسترش فرهنگ مدرن (فردگرایی و لذتخواهی) معاشرت و داشتن روابط جنسی خارج از ازدواج معمول می شود، نه تنها جوانان مجرد به تجربه روابط جنسی در قالب دوستی، همخانگی و ... جذب می شوند، بلکه در بین زنان متاهل، از قبح خیانت کاسته می شود و درصد بیشتری از زنان متاهل، درگیر روابط عاطفی و جنسی با مردان دیگر می شوند. در کنار آن الگوی روسپیگری نیز تغییر کرده و در طبقه متوسط، زنان بیشتری با وجود تحصیلات و امکان اشتغال، تن فروشی را انتخاب می کنند. سر آخر، باندهای خلافکاری نیز تخصصی تر و خطرناک تر می شوند. مخلص کلام، در سالهای آتی شاهد سونامی جرایم خواهیم بود و تا دیرنشده چاره ای بیاندیشیم.
@women_socialproblems


تجرد، یک انتخاب است

فاطمه موسوی ویایه

روابط اجتماعی و نقش های اجتماعی بخشی از فرهنگ جامعه است که از بدو تولد کودک در خانواده آشکار و ضمنی آموخته می شوند، نحوه ایفای نقش های جنسیتی مانند سایر نقش های اجتماعی توسط ارزش ها و هنجارهای اجتماعی تعیین می شوند. براساس هنجارهای جنسیتی مردسالارانه زن تنها با ازدواج و پذیرفتن نقش مادری کامل می شود، رضایت شخصی و کمال انسانی زن تنها در ایفای مطلوب نقش مادری است. در هنجارهای مدرنیته متاخر، ارزش های ایدئولوژی مردسالارانه زیر سوال رفته اند و بر انتخاب فردی و تفاوت ها و استعدادهای متفاوت تاکید می شود، زنان می توانند نقش های اجتماعی مختلفی به عهده بگیرند که مادر شدن فقط یکی از این نقش هاست.
درباره مناسبت نام گذاری روز دختر بچه ها توسط سازمان ملل و توجه به نابرابری جنسیتی در حوزه سلامت و آموزش دختران و نحوه نام گذاری روز دختر در جمهوری اسلامی و تاکید نظام ارزشی مردسالار بر باکرگی بسیار گفته اند، من می خواهم به این نکته توجه دهم که می توانیم تفسیر متفاوت خود را داشته باشیم و اشاعه دهیم. روز دختر، روز ولادت حضرت معصومه است که تا پایان عمر کوتاهش و تا 28 سالگی مجرد ماند. درباره دلایل تجرد ایشان گمانه زنی بسیار است، اینکه فردی در شان خود نیافتند یا به دلیل مشغول بودن به عبادت، علاقه ای به ازدواج و ایفای نقش های سنتی همسری و مادری نداشتند و ... می توانیم از این بانوی بزرگوار الگو بگیریم که تجرد یک انتخاب است. بیایید روز دختر را به همه دختران بالای سی سالی که ازدواج نکردند چون باور داشتند ازدواج نکردن بهتر از ازدواج با فردی نامناسب است و شجاعت داشتند تا مستقل باشند و زیر بار کلیشه های جنسیتی نروند، تبریک بگوییم و تقدیر کنیم.

@women_socialproblems




ستیز فرهنگی درباره زنان

فاطمه موسوی ویایه

یکی از رویکردهای عمده به مسائل اجتماعی، رویکرد بی سازمانی اجتماعی است که حدود یکصدسال پیش در شهر شیکاگو و در کنار مطالعه مسائل شهری به وجود آمد. مفهوم بی‌سازمانی اجتماعی مترادف با از میان رفتن هنجارها و ارزش‌های اجتماعی معنی می‌شد، پدیده‌ای که تصور می‌رفت به عللی چون مهاجرت گسترده، شهرنشینی، صنعتی‌شدن و به طور کلی دگرگونی‌های اجتماعی به وجود آمده باشد. کسانی که از چارچوب مفهومی این رویکرد استفاده می کنند، جامعه را نظامی اجتماعی و بهم پیوسته می بینند که اجزای آن در تعادلی پویا هستند. هرگاه رویدادهای اقتصادی و تکنولوژیک، جزیی از این نظام را تغییر دهند، سایر اجزا باید با آن سازگار شوند. «بی سازمانی اجتماعی» به فقدان این سازگاری یا سازگاری ضعیف بین اجزای یک نظام اشاره دارد.

رویکرد بی سازمانی اجتماعی پیش بینی کننده پیامدهای تغییر برای نظام و افراد داخل نظام است. وضعیت بی سازمانی اجتماعی افراد را تحت فشار روانی می گذارد که خود موجب بی سازمانی شخصیتی (به عنوان مثال بیماری روانی و الکلسیم) می شود. شرایط بی سازمانی اجتماعی می تواند برای نظام پیامدهای سه گانه ای داشته باشد: نخست، ممکن است تغییر در نظام روی دهد (یعنی برخی بازتاب ها یا همسازی ها ممکن است اجزای نظام را مجددا به حالت تعادل بازگرداند). دوم، نظام می تواند در وضعیتی پایدار به کار خود ادامه دهد (یعنی بی سازمانی وجود دارد، ولی کماکان به فعالیت های خود ادامه می دهد). سوم، نظام ممکن است مختل شود (یعنی بی سازمانی چنان مخرب است که نظام را ناکارامد و در آستانه فروپاشی قرار می دهد).

یکی از حالت های بی سازمانی اجتماعی، وضعیت ستیز فرهنگی است، در چنین شرایطی، حداقل دو نظام ارزشی وجود دارد که چگونگی رفتار بهنجار را معین می کند. در چنین وضعیتی، کنش گران با عمل کردن به یک مجموعه از هنجارها، از دیگر مجموعه های هنجاری تخلف می کنند و با واکنش منفی بخشی از جامعه روبرو می شوند. تغییرات اجتماعی در سال های اخیر مانند شهرنشینی گسترده و شکل گیری خانواده هسته ای و تغییر موقعیت و نقش زنان، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی سنتی و نیز نظام نظارت اجتماعی برآمده از آن را تضعیف و ناکارآمد کرده است. این عدم تعادل ها هم چنین تضادهای اجتماعی و فرهنگی موجود را فعال کرده و به ستیز فرهنگی میان دو نظام ارزشی سنتی- دینی و ملی- مدرن رسیده است، زنان و نقش های جنسیتی موضوع اصلی ستیز فرهنگی در ایران امروز است.
ماجرای پخش بازجویی دختران جوان رقصنده اینستاگرامی در تلویزیون را باید بخشی از این ستیز فرهنگی دید که شدت و حدت می یابد. رویکرد ایدئولوژیک حکومت در جانبداری از نظام ارزشی سنتی - دینی و سیاسی دیدن مسائل زنان از یکسو و عدم شکل گیری فرهنگ گفتگو و رسیدن به وفاق جمعی درباره تضادهای جنسیتی از سوی دیگر بر شدت ستیز فرهنگی می افزاید. چه باید کرد؟ جز گفتگو و تلاش برای رسیدن به وفاق جمعی چاره ای نیست اما چگونه؟

@women_socialproblems


بازنمایی سنگسار در آثار هنری

فاطمه موسوی ویایه

رمان فرانسوي خانواده تيبو را مي خوانم که يکي از برجسته‌ترين رمان‌هاي قرن بيستم است و کل رمان بهانه ایی است برای وقايع نگاري تابستان 1914 و شرايطي که به جنگ جهانی اول منجر شد، اما يک جايي يکي از شخصيت‌هاي فرعي، عکس‌هايش از آفريقا را نشان مي‌دهد و مي رسد به عکسي از سنگسار که حکایتش برايم تکان دهنده بود و عينا مي‌آورمش:

« اينجا اين توده سنگ. زير اين سنگ‌ها يک زن هست. سنگسارش کرده‌اند! وحشتناک است. يک زن بدبخت را در نظر بگير که شوهرش سه سال است بي دليل ولش کرده و رفته و هيچ خبري ازش نيست. زن خيال مي‌کند او مرده است و دوباره شوهر مي‌کند. دو سال بعد از ازدواج، شوهر اول برمي‌گردد. داشتن دو شوهر، در ميان اين قبايل، جنايت نابخشودني است. آن وقت زن را سنگسار مي کنند. هيرش مرا به زور با خودش به تماشا برد. اما من فرار کردم و پانصد متر دورتر ايستادم. صبح آن روز، زن بدبخت را ديده بودم که توي دهکده روي زمين مي‌کشيدند و مي‌بردنش.

کم مانده بود بيهوش شوم. اما او رفت و در صف اول ايستاد و همه چيز را تماشا کرد... گوش کن: گمانم يک سوراخ، يک گودال خيلي عميق کنده بودند و بعد زن را آوردند خودش به پاي خودش، بدون اين که يک کلمه بگويد، رفت و آن تو دراز کشيد. باورت مي شود؟ او هيچ چيز نمي‌گفت، ولي جمعيت نعره مي‌کشيد. با اين که دور بودم، صداي آن‌ها را مي شنيدم که فرياد «مهدورالدم» مي‌کشيدند... ملا شروع کرد. بعد از اين که حکم را با صداي بلند خواند خودش اول دست به سنگ برد: يک قلوه سنگ بزرگ برداشت و با همه زورش پرت کرد توي سوراخ. هيرش برايم تعريف کرد که زن جيغ نکشيد. ولي جمعيت از جا کنده شد. قبلا يک پشته سنگ آنجا آماده کرده بودند. همه از آن برداشتند و پرتاب مي‌کردند. هيرش قسم خورد که خودش سنگ نينداخته است. وقتي گودال پر شد و همان‌طور که مي‌بيني از کف زمين بالاتر آمد، مردم ريختند و روي سنگ‌ها پا کوبيدند و نعره کشيدند و بعد همه رفتند. هيرش مجبورم کرد که برگردم و اين عکس را بگيرم، چون دوربين دست من بود. ناچار همراهش رفتم... ببين همين قدر که فکرش را مي کنم قلبم از جا کنده مي شود. زن آن زير بود... مرده، ولي شايد هم که...» (خانواده تيبو، روژه مارتن دوگار، ترجمه ابوالحسن نجفي، تهران: نيلوفر، 1368، ص 520 و 519)

بسیاری در رد سنگسار می‌گویند و می‌نویسند ولی چند بار این مخالفت‌ها شکل بیان هنری پیدا کرده و در داستان با فیلمی به تصویر کشیده شده؟ از نمونه‌هایش در داستان فارسی چیزی به ذهنم نرسید، در فیلم‌ها هم فقط دو صحنه یادم هست یکی کابوس هانیه توسلی از سنگسار مادرش در فیلم «شام آخر» که زیادی تئاتری بود و دیگری در فیلم «قدمگاه» که نامی از سنگسار نمیآید و تنها چند صحنه‌ فلاش بک دارد از ضرب و شتم زنی بیوه و حامله توسط زنهای دیگر که به زایمان زودرس و مرگ زن می‌انجامد. همین.
البته سالهاست که از ترس رسانه های غربی، مجازات سنگسار اجرا نمی شود اما این به معنای غیرقانونی شدن این مجازات نیست، هر روزی ممکن است یک قاضی هوس کند به زعم خود دوباره حکم خدا را اجرا کند، گیرم در ملاعام نباشد. آن وفاق اجتماعی که مجازاتهای زاجره را زشت و غیراخلاقی بداند و از سیستم قضایی کنار بگذارد هنوز شکل نگرفته و هنرمندان می توانند نقش مهمی در شکل گیری این وفاق داشته باشند.

@women_socialproblems


🔺 لکه‌ی ننگ تجاوز بر دامن کیست؟ 🔻

🔘 زار-زار گریه می‌کرد و می‌گفت «کاش زمین دهان باز می کرد، من و بچه‌هام و خانواده‌ام می‌رفتیم ولی لکه‌ی این ننگ به دامن ما نمی‌افتاد». این واکنش پدر یکی از ۴۱ قربانی تجاوز در ایرانشهر است.

🔘 این لکه‌ی ننگ را چه کسی بر دامن قربانی و بستگان او می‌اندازد؟ روشن است که این جامعه است که با انگ «لکه‌ی ننگ»، سرزنش و مجازات اجتماعی را متوجه قربانی و بستگانش می‌کند. و جامعه در این جا یعنی ما مردم، آن دسته از ما مردمی که این طور فکر می‌کنیم و این طور قربانی تجاوز را دوباره قربانی می‌کنیم.

🔘 اگر درد جسمی تجاوز کوتاه مدت است، اما درد روحی و روانی آن سال‌ها با قربانیان می‌ماند. این درد روحی وقتی بیشتر می‌شود که قربانی ناچار باشد زیر بار نگاه‌‌های شماتت بار اجتماعی، با آن درد جانکاه فردی سر کند.

🔘 مردمی که به صورت فرهنگی یاد گرفته‌اند که فرد تجاوز شده را «لکه‌ی ننگ» خود و خانواده‌اش قلمداد کنند، قربانی یا خانوده‌اش را در برابر یک دو راهی قرار می‌دهند:
سکوت و پرده‌پوشی، یعنی که از ترس مجازات این مردم دم برنیاورند و با درد خود در خلوت خویش بمیرند؛ یا
اعلام موضوع، و رفتن به زیر ضرب شماتت و طرد نافذی که این بار همان مردم در حق قربانی روا می‌کنند.

🔘 در برابر این دو راهی است که می‌بینیم بسیاری از قربانیان تجاوز دم برنمی‌آورند و به همان سر کردن با درد فردی یا خانوادگی در خفا خو می‌کنند و پی شکایت هم نمی‌روند. به این ترتیب است که متجاوز می‌تواند به صورت زنجیره‌ای مرتکب جنایت شود.

🔘 خوب که بنگریم می‌بینیم انگار نوعی همدستی پنهان و اعلام نشده وجود دارد بین حکومتی که سعی در پنهان کردن موارد تجاوز می‌کند، خانواده‌‌هایی که ناگزیر رو به سوی پرده‌پوشی می‌آورند و مردمی که با انداختن لکه‌ی ننگ به دامن قربانی و خانواده‌اش به دو همدست قبلی می‌پیوندند.

⚪️ بخشی از مصاحبه‌ی کوتاه حسین قاضیان با برنامه چشم‌انداز بامدادی بی‌بی‌سی در مورد ۴۱ مورد تجاوز در ایرانشهر.
@women_socialproblems


Репост из: زنان امروز
#ويژه_زنان_امروز

پرونده آسيب شناختي و آموزشي آزار جنسي كودكان


🔺غفلت فصل مشترك كودك آزاري ها ( آنچه در تابستان ٩٦ براي كودكانمان رقم زديم): سينا قنبر پور
🔺 سكوت خانواده ها بر آزار جنسي مي افزايد(گفت و گو با دكتر كتايون خوشابي): سينا قنبرپور
🔺 در ٩٠ درصد موارد آزارگر جنسي كودك غريبه نيست!( گفت و گو با دكتر نازي اكبري، روان شناس):طاهره نوري
🔺كودك آزارديده جنسي را چگونه شناسايي كنيم؟: مينا اورنگ
🔺مرزهاي بدني و رواني كودك محترم است: كوروش ساساني
🔺موانع فرهنگي آموزش جنسي به كودكان: فرشته بهرامي
🔺پيشگيري از آزار جنسي در آمريكا، از تحول قوانين تا برنامه هاي آموزشي: عطيه ستاري
🔺 روان زخمي پس از حادثه: سم ديلان فينچ، ترجمه زهره پورثاني
🔺چرا به نفس خود اعتماد نداريم؟ (آن سوي ديگرت): كوروش ساساني
🔺در كودكي پير مي شوند: مينا اورونگ
🔺وقتي كه مردهاي بزرگ زندگي ات ناامن از آب در مي آيند( گفت و گو با يكي از زنان قرباني سوءاستفاده در كودكي): محبوبه حسين زاده
🔺 براي پيشگيري از سوءاستفاده جنسي چگونه كودكان را آموزش بدهيم؟: غزاله مسعودى


اين مقالات در شماره هاي ١٣ و ٢٥ منتشر شده است و شما اكنون مي توانيد آنها را در سايت مجله#زنان_امروز بخوانيد.
بر روي لينك زير كليك كنيد:
‏http://zananemrooz.com/2018/05/koodakazari/


🔴 آموزش خودمراقبتی به کودکان

تعرض جنسي به كودكان نابالغ عموما از سوي دو قسم از افراد اتفاق ميوفته: افراد مبتلا به پِدوفيليا و متعرضان جنسي غير پدوفيليك. افراد مبتلا به پدوفيليا، تمايل به رابطه جنسي با كودكان "نابالغ" دارن. پدوفيليا در آقايون خيلي شايع تره اما به اين معنا نيست كه در خانم ها وجود نداره. علاوه بر افراد مبتلا به پدوفيليا، افراد ديگه اي هم هستن كه به خاطر تمايلات جنسي شديد، بيماري هاي رواني و يا سومصرف الكل و مواد، كودكان رو مورد تعرض قرار ميدن. متوجه باشين كه هركسي، چه مرد و چه زن، با هر نژاد، باور مذهبي و هر جايگاه اجتماعي و شغلي، مي تونه براي فرزندتون آسيب جنسي ايجاد كنه به طوري كه شما هيچ وقت نمي تونيد از روي ظاهر افراد قضاوت كنيد. سي درصد از بچه ها، توسط اعضاي خانواده و فاميل نزديك، شصت درصد توسط دوستان و آشنايان (مثل معلم، سرايدار، همسايه، مربي و پرستار و راننده) و ده درصد مابقي توسط افراد كاملا غريبه مورد سواستفاده جنسي قرار مي گيرن. اما آموزشهاي لازم كه بايد جدي بگيرينش:
١) به فرزندتون از سه سالگي به بعد، صراحتا ياد بدين كه فقط خودش صاحب بدنشه و هيچ كسي حق نداره نواحي خصوصيش رو لمس كنه. 
٢) "سه نوع لمس" رو يادشون بديد: لمس خوب، لمس بد و لمس قايمكي. لمس "خوب" يعني زدن به شونه ها به معني تحسين، زدن دو دست بهم👊🏻✋🏻؛ لمس "بد" يعني پرخاشگري و كتك زدن مثل لگد يا مشت زدن؛ لمس "قايمكي" هم لمس نواحي خصوصي تعريف ميشه.
٣) رازداري، مهمترين تاكتيك افراد متعرض جنسيه. در مورد راز "خوب" و راز "بد" آموزش بدين. به فرزندتون بگيد كه هر رازي كه اونها رو مضطرب، نگران يا افسرده مي كنه راز خوبي نيست و بهتره با شما درميونش بذاره.
٤) هرگز از كنار صحبتهاي فرزندتون در اين خصوص نگذريد و نگيد كه لابد خيالاتي شده. لازمه بسيار مهربانانه با فرزندتون صحبت كنيد، ازش بخوايد تا هر رفتاري كه ناخوشايندش بوده رو با شما درميون بذاره.
٥) در قالب بازي، با بچه تون تمرين كنيد كه از خودش دفاع كنه، مثلا بگيد كه من ميخوام به ناحيه تناسليت يا پشتت دست بزنم، به محض اينكه اين كار رو كردم تو بلند "نه" بگو، بلند داد بزن و فرار كن.
٦) آموزش بدين كه از كسي كه نمي شناسه هديه يا خوراكي قبول نكنه، دعوت رفتن به جاي رو بدون هماهنگي با شما نپذيره، و در صورت سماجت، بلند فرياد بزنه و خودش رو به يه آدم اَمن، مثلا يه خانم تو خيابون، برسونه و ازش بخواد كه به شما زنگ بزنن.

لطفا این متن رو برای پدرومادرهايي كه مي شناسين، فوروارد کنید، هيچ چيزي مثل آموزش نمي تونه از نسل آينده مون مراقبت كنه.

منبع: در اینستاگرام
#مهشيد_ابارشي


بزه دیدگان تقصیرکار

فاطمه موسوی ویایه

«مقوله‌هاي معيني از جرايم وجود دارند که در آن‌ها غالبا مردان متجاوز و مهاجم و زنان قرباني جرم‌اند. خشونت خانگي، آزار و اذيت جنسي و تجاوز به عنف جرايمي هستند که در آن مردان از قدرت برتر اجتماعي يا جسماني خود عليه زنان استفاده مي‌کنند. حتي امروز هم پيگرد قانوني جرايمي که عليه زنان صورت مي‌گيرد به سرعت و سهولت ساير جرايم نيست.

بنا به دلايل متعددي ممکن است زني تصميم بگيرد وقوع خشونت جنسی عليه خويش را به پليس گزارش نکند. اکثر زناني که مورد تجاوز قرار مي‌گيرند يا مي‌خواهند اين حادثه را از ياد ببرند يا نمي‌خواهند گرفتار رشته‌اي از معاينه‌هاي پزشکي تحقير آميز، بازجويي‌هاي پليس و استنطاق‌‌هاي مفصل در جلسه‌هاي محاکمه شوند. اين فرايند قانوني اغلب بسيار طولاني و دلسردکننده است... اثبات وقوع کامل تجاوز به عنف، هويت تجاوزگر و اين‌که عمل موردنظر بدون رضايت زن انجام گرفته همه بايد محرز شود. ممکن است زن حس کند اين او است که به محاکمه کشيده شده، مخصوصا اگر تاريخچه روابط جنسی او به طور علني مورد بررسي قرار گيرد؛ که غالبا چنين است.

طي چند سال اخير، گروه‌هاي زنان فشار زيادي براي تغيير طرز تفکر حقوقي و عمومي درباره تجاوز وارد آورده‌اند. واضح است که تجاوز عمدتا نتيجه ميل جنصي مهارناپذير نيست بلکه ارتباط مستقيمي با پيوند ميان مردانگي و قدرت، سلطه و نيرومندي دارد. فمينيست‌ها خاطرنشان کرده‌اند که نحوه درک خشونت ماهيتي به غايت جنسيتي دارد و تحت تاثير تصورات «عقل سليمي» درباره خطر و مسئوليت‌پذيري است. از آن‌جا که عموما چنين تصور مي‌شود که زنان کمتر مي‌توانند در برابر حمله‌هاي خشونت‌آميز از خويش دفاع کنند، عقل سليم حکم مي‌کند که آنها بايد رفتار خودشان را اصلاح کنند تا خطر قرباني شدن به دست خشونت را کاهش دهند. براي مثال، زنان نه فقط بايد شب‌ها از تنها قدم زدن در محله‌هاي ناامن پرهيز کنند، بلکه بايد دقت کنند که لباس تحريک کننده نپوشند يا به شيوه‌اي رفتار نکنند که امکان سوء‌تعبير وجود داشته باشد. زناني که در اين زمينه کوتاهي کنند ممکن است متهم شوند که «دنبال دردسر مي‌گردند». در يک جلسه دادگاه، به هنگام قضاوت درباره عمل خشونت آميز مجرم، ممکن است رفتار اين زنان به عنوان يک عامل تحريک کننده به حساب آيد.‌»
(منبع: جامعه شناسي، آنتوني گيدنز با همکاري کارن بردسال، ترجمه حسن چاووشيان، تهران، نشر ني، 1386، ص 333-331)
@women_socialproblems


تلگرام فيلتر شده و يك هفته ديگر هم احتمالا ترامپ از برجام خارج می‌شود. برای کسی كه مخالف دولت روحانی باشد چه لذتی بالاتر از اين دو اتفاق می‌تواند متصوّر باشد؟
در طول كمتر از يك ماه می‌تواند نظاره‌گر كج شدن و افتادن اين دو دستاورد باشد. می‌تواند کناری بنشيند و ببيند چطور آنها كه به دولت روحانی رأی دادند يا ٣٠ بر صفر انتخابات مجلس تهران را بردند یکی‌یکی مثل برگ خزان از درخت می‌افتند و به راهی می‌روند كه آنها در خواب هم نمی‌دیدند.
حالا دولتی كه به حمايت از شبکه‌های اطلاع‌رسانی و مقاومت در مقابل فيلتر شدن آنها و قدرت ديپلمات‌هايش برای اقناع قدرت‌هاي بزرگ افتخار مي‌كرد الان بی‌سنگر و سپر شده و همه آن کسانی كه روزی بی‌دلیل و بی‌بهانه فرياد روحانی مچكريم سرمی‌دادند، در هشتگ‌های انتقاد از دولت از هم سبقت می‌گیرند.
صورت مساله اين است كه روحانی تلگرام را فيلتر نكرده در مقابل فيلتر آن هم سكوت نكرده، خرد سیاسی حكم می‌کند آنها كه به او رأی داده‌اند الان پشت سر او بايستند و اگر مطالبه خود را بحق می‌دانند آن را پیگیری كنند. آنچه اتفاق می‌افتد اما چيز دیگری است.
اكنون بازار انتقاد گرم‌تر از هميشه است. يك جمله درباره ناکارآمدی دولت بنويسيد، حداقل ٢٤ ساعت در فضای مجازی معروف می‌شوید.
يكي نوشته بود اگر قرار است كه رييس‌جمهور هم مثل ما به فيلتر تلگرام معترض باشد ديگر چه فرق است ميان ما، بنشيند در خانه و همين چيزها را بگويد. یکی ديگر هم گفته بزرگترين عيب تلگرام اين بود كه باعث پیروزی روحانی شد. "لايك خوردن" الان در گفتن اين حرف‌هاست.
البته ناگفته نماند كه پيش از اين خارج شدن سريع‌السير جهانگیری از تلگرام مثل يك پيت بنزين آتش دل طرفدارانش را شعله‌ور كرد. به نظر طرفداران دولت تلگرام مثل يك نردبان بود كه دولت از آن بالا رفت، انتخابات را برد و بعد در بالای پشت‌بام ايستاد و اوراق شدنش را نظاره كرد.
اما آنچه امروز روحانی در صفحه اينستاگرامش نوشته نشان می‌دهد كه نمی‌خواهد در سكوت به فيلتر تلگرام رضايت بدهد بلكه می‌خواهد مطالبه مردم را پیگیری كند. اما الان كوتاه‌ترين ديوار، ديوار روحاني است.
وضعيت او الان مثل آن کسی است كه مالش را ربوده‌اند اما همه اطرافيان به جای رباينده، او را سرزنش می‌کنند كه چرا مالت را سفت نگرفتی يا چرا در را باز گذاشتی؟!
ترامپ در آمریکا نشسته و هم در حال رتق‌وفتق پرونده همخوابگيش با يك پورن‌استار است و هم در فكر از بين بردن برجام.
سران فرانسه و آلمان هم یکی‌یکی سوار هواپيما می‌شوند تا ناز او را بخرند و دست خالی برگردند. ظريف هم كه روزگاری مصدق معاصر ناميده می‌شد، الان در صفت زمينگير شدن بيشتر شبيه مصدق است اين زمينگير شدن نه حق او بود نه به دليل ناتوانيش. دكمه فيلتر تلگرام هم فشار داده شد توسط كی؟ خیلی برای كاربرش مهم نيست. شواهد برای مايوس شدن مهيا است اما هرکسی كه به جای غريزه همرنگ جماعت بودنش به حافظه‌اش مجال جولان بدهد، خوب می‌فهمد كه يك اتفاق در حال تكرار شدن است
می‌تواند به ياد بياورد كه در دوره دوم اصلاحات هم رييس‌جمهور بودن مترادف با تداركاتچی شدن بود و اين حرف آنقدر تكرار شد كه مثل يك اصل غيرقابل انكار در افكار عمومی نقش بست. همه آنها كه الان با يك "تَكرار" می‌کنم ذوق می‌کنند و می‌روند رأی می‌دهند آن زمان رييس اصلاحات را تنها گذاشتند تا تك‌وتنها و شكست‌خورده قدرت را به #احمدی‌نژاد تحويل دهد. سيد محبوبِ اين روزها، آن موقع هدف بدترين طعن‌ها و تيزترين حرف‌ها بود. اين عده قليل می‌دانند كه در پس چنين سرخوردگی چه اتفاق سهمگینی می‌تواند در انتظار همه باشد. الان اگر می‌خواهید در فضاهای مجازی مثل مور و ملخ بر سر شما بريزند کافیست بگوييد روحانی را تنها نگذاريم كافيست بگوييد كنار او بايستيد. او سه سال ديگر رييس‌جمهور است تداركاتچی بودنش را نبايد به يك باور عمومی تبديل كرد. البته كه اين كار تبديل به يك هنر ملی شده كه رييس‌جمهور را هيچكاره بدانند اما بايد در مقابل اين مساله مقاومت كرد.
موجی درست شده كه اگر حواسمان نباشد، ما را با خود خواهد برد؛ به كجا؟ کسی نمی‌داند. اگر ٣ ساعت در صف رأی ايستادن آنقدر بر ما گران آمده كه هر روز به يادش می‌افتیم و آن را به رخ روحانی، می‌کشیم لازم است تا قبل از روحانی، خودمان آن را باور كنيم.
سياست سوپرماركت نيست كه هر چه دلمان خواست از قفسه‌ها ‌برداريم؛ سياست حل كردن همين مسائل و مواجهه با همين مشكلات است. مطالبات ما را کسی كادوپيچ شده به در خانه‌هامان پست نمی‌کند. نااميد شدن و پشت كردن به دولت اگر شما را به هدفتان نزديكتر می‌کند در انتخابش تعلل نكنيد؛ اما اگر يك‌بار از اين سوراخ گزيده شده‌ايد دگرباره آن را امتحان نكنيد.

ثمینا رستگاری


بررسی سیاست افزایش جمعیت در ایران

فاطمه موسوی ویایه

ایران در صد سال اخیر، مانند سایر کشورهای جهان تغییرات جمعیتی شدیدی را تجربه کرده است. در جامعه سنتی عصر قاجار، نرخ زاد و ولد بالا (8 کودک به ازای هر زن) بود اما نرخ مرگ و میر نیز به دلیل قحطی و بیماری های واگیردار بالا بود ( مثلا پانصد در هزار در بین کودکان زیر 5 سال). در دوره پهلوی شاهد رشد شتابان جمعیت بودیم زیرا با پیشرفت بهداشت عمومی، واکسیناسیون و دسترسی به آب آشامیدنی از مرگ کودکان کاسته شد، نرخ زاد و ولد همچنان بالا بود اما نرخ مرگ و میر کاهش یافت و در نتیجه جمعیت کشور از ده میلیون نفر در سال 1304 به 40 میلیون نفر در سال 1355 رسید.
در مرحله سوم گذار جمعیت، نرخ مرگ و میر همچنان کم است و با کنترل باروری خودخواسته در خانواده ها و اکتفا به دو فرزند، نرخ زاد و ولد نیز کاهش یافت. اکنون بیشتر کشورهای در حال توسعه به استثنای آفریقا در این مرحله هستند. در مرحله چهارم که اکنون کشورهای پیشرفته تجربه می کنند، نرخ زاد ولد کمتر از نرخ مرگ و میر است و جمعیت با رشد منفی روبرو می شود و در بلندمدت کاهش می یابد.
کاهش نرخ رشد جمعیت در سال های اخیر، موجب شده تا مسئولان نظام خواستار چرخش سیاستها از سیاست "فرزند کمتر، زندگی بهتر" به تشویق فرزندآوری در خانواده ها شوند که با تصویب قانون در مجلس تبدیل به خط مشی رسمی کشور شد. اما موافقان سیاست افزایش جمعیت تمامی پیامدهای اقتصادی و اجتماعی چنین سیاستی را سنجیده اند؟

استدلال حامیان سیاست افزایش جمعیت شامل سه محور اصلی است: ظرفیت سرزمینی، حفاظت از نهاد خانواده و کاهش تغییرات آن، و سالخوردگی جمعیت. بررسی علمی هر سه محور نشان می دهد که دلایل فوق برای در پیش گرفتن سیاست افزایش جمعیت دلایل مناسبی نیستند و بر هر کدام نقدهای جدی وارد است. حد بهینه جمعیت در ایران با توجه به کم ابی و مشکلات محیط زیستی، حدود پنجاه میلیون نفر است، یعنی بسیار کمتر از جمعیت فعلی کشور.
تغییرات خانواده و گسترش خانواده هسته ای و مطلوبیت تک فرزندی در کلانشهرها حاصل مدرن شدن جامعه ایران و تغییر نقش زنان است. با افزایش تحصیلات زنان و توسعه فرهنگ مدرنیته (انتخاب عقلانی، مادیگرایی، لذتخواهی)، مدیریت موالید در خانواده های استان های کمتر توسعه یافته نیز تغییر خواهد کرد و وارد مرحله کاهش ارادی موالید می شوند. تغییر هرم جمعیت به سمت سالخوردگی نیز بخشی از تغییرات حاصل از مدرنیته است و افزایش درصد سالمندی جمعیت بین سال ۱۴۲۵ تا ۱۴۴۰ ه.ش موقتی و به دلیل سالمند شدن متولدین دهه شصت است که با مرگ و پایان عمر طبیعی آنان، درصد سالمندی جمعیت در سال ۱۴۴۵ کاهش می یابد.

دوره پنجره جمعیتی ایران تا سال  ۱۴۲۰ ادامه پیدا خواهد کرد و پس از آن، با افزایش سالمندان نسبت وابستگی افزایش خواهد یافت. تعدادی از محققان، سیاست افزایش موالید را برای جبران این تغییر، پیشنهاد می دهند اما افزایش سطح باروری در کوتاه مدت و میان مدت اثرات منفی بیشتری بر بار وابستگی وارد می سازد. با ثابت ماندن تعداد سالمندان و جمعیت فعال، افزایش تعداد جمعیت زیر 15 سال، شاخص نسبت وابستگی را در دوره زمانی کوتاه تری افزایش می دهد. در مجموع، سیاست افزایش جمعیت نه تنها هیچ ضرورتی ندارد بلکه به دلیل تاثیرپذیری طبقه پایین و مناطق محروم و کمتر توسعه یافته کشور، پیامدهای منفی کوتاه مدتی چون افزایش فقر، افزایش مطالبات قومی، افزایش مهاجرت به شهرهای بزرگ و حاشیه نشینی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
@women_socialproblems


مستند انقلاب جنسی 2 و دروغ هایش

فاطمه موسوی ویایه

مستند انقلاب جنسی 2 به کارگردانی حسین شمقدری در ادامه قسمت اول این مستند، تصویری از زیست جنسی کشورهای هلند و سوئیس نشان می دهد. در این یادداشت چند ادعای مطرح شده در این مستند، مورد پرسش و بررسی قرار می گیرند:

1- سخن اصلی مستند این است که حقوق برابر جنسیتی به زوال خانواده و لجام گسیختگی جنسی منجر می شود که اکنون در کشورهای هلند و سوئیس وجود دارد، این کشورها در پایان راهی هستند که زنان ایرانی آغاز کرده اند، پس بهوش باشید. این، ادعا مغالطه تعمیم بیجا (جزء به کل) است، آیا تمام کشورهای توسعه یافته دچار لجام گسیختگی جنسی هستند؟ ژاپن شبیه هلند است؟ ایتالیا شبیه سوئیس است؟ زیست جنسی کشورهای آمریکای لاتین حاصل برابری جنسیتی است؟ در چین چطور؟ آنجا هم با اشتغال بالای زنان، بنیاد خانواده در معرض خطر است و مردمان در حال بی بند و باری جنسی؟ این مسیر مستقیم و محتوم برابری جنسیتی است، هیچ عامل فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و دینی در این خط سیر دخالت ندارد؟

2- سازندگان مستند کلوپ های خاص و محدود امور جنسی را نشان می دهند تا نشان دهند تعدادی از زوجها و افراد برای رسیدن به لذت جنسی، هیچ حد و مرز اخلاقی برای خود قائل نیستند، بگذریم که خود اذعان دارند این رفتار بخش کوچکی از جمعیت است اما از خود نمی پرسند آیا عدم وجود آزادی قانونی در پاسخ به تمایلات متنوع جنسی به معنای عدم وجود آنها در جامعه است؟ اینکه آمار و توصیف دقیقی درباره زیست جنسی ایرانیان و سایر کشورهای مسلمان موجود نیست به معنای زیست جنسی سالم این کشورهاست؟ سازندگان مستند اطلاعی از موج خیانت زنان متاهل، کلوپ های زیرزمینی خاص انحرافات جنسی و حتی گروه های تلگرامی تبادل پارتنر و تری سام و ... ایرانی ندارند؟ ایا می توان رفتار این بخش کوچک از جمعیت را به کل جامعه تعمیم داد؟

3- سازندگان مستند ادعا می کنند در کشورهای غربی موج چهارم فمینیسم آغاز شده و خانواده و مادری در مرکز توجه قرار گرفته و زنان خسته از کار سخت و برابر با مردان، به دنبال بازگشت به خانه و واگذاری نان آوری به مردان هستند و آنچه آنها آرزومندش هستند همان الگوی اسلام برای خانواده است. سوال اینجاست که بازگشت زنان به خانه در حالی که حقوق مدنی انها در طلاق، حضانت، ارث و ... با مردان برابر است چه شباهتی دارد به وضعیت جامعه ما که در نظام حقوقی آن، مرد نان آور، ریاست خانواده را دارد و زن خانه دار، فرودست است؟

4- حقیقت موج چهارم فمینیسم ربطی به مباحث گفته شده در مستند ندارد، صفحه ویکی پدیای انگلیسی موج چهارم فمنیسم را باز کنید (لینک انتهای مطلب)، اصل بحث موج چهارم فمنیسم، استفاده از تکنولوژی های جدید ارتباطی و شبکه های مجازی برای بیان تجربه زنان عادی و خاموش جامعه بخصوص در زمینه هتک حرمت و آزار جنسی است و جنبش me too مثال بارز آن.

مستند انقلاب جنسی 2 از جمله آثاری است که می کوشد برای ادعاهای ایدئولوژیک گفتمان انقلاب اسلامی، سندی تصویری فراهم آورد و مخاطب را به این نتیجه برساند که وضعیت زنان در جامعه ایران بهتر از کشورهای غربی است و نباید به برابری جنسیتی بیاندیشند. این مستند مانند سایر آثار هنری ایدئولوژیک، مغرضانه و پر از تحریف و مغالطه است و ارزشی ندارد.

https://en.m.wikipedia.org/wiki/Fourth-wave_feminism

@women_socialproblems


بی حجابی اجباری

فاطمه موسوی ویایه

اوايل قرن بيستم دو کشور ايران و ترکيه دوره اي از اوضاع نامناسب اقتصادي همراه با آشفتگي‌هاي سياسي را طي کردند که پس از جنگ جهاني اول، زمينه ساز ظهور رهبران مقتدر شد. رضاشاه در ايران و آتاتورک در ترکيه نظم سياسي جديدي بوجود آوردند و تلاش کردند با شتاب دادن به اصلاحات اجتماعي، کشور خود را مدرن کنند. اين فرايند تجدد آمرانه تا آن‌جا گسترش يافت که پوشش زنان و مردان را که از سنت‌هاي ديني تبعيت مي‌کرد، تغيير داد. اروپايي کردن لباس مردان و کشف حجاب زنان، خشم علما را برانگيخت و با مخالفت‌هاي بسياري روبرو شد اما اين مخالفت‌ها به وسيله دولت مقتدر مرکزي که نظام اداری و ارتش نوین را در خدمت داشت با خشونت سرکوب شد.

ميزان مخالفت‌ها با تغییر پوشش زنان و پاسخ دولت به این اعتراض ها در دو کشور، تفاوت داشتند. رضا شاه حجاب اسلامي را به طور کامل ممنوع کرد، او به ممنوعیت چادر و چاقچور و روبنده اکتفا نکرد بلکه راه حل زنان در استفاده از مقنعه را نیز نپذیرفت و فقط کلاه‌هاي غربي را براي زنان مجاز دانست. آتاتورک انعطاف بیشتری داشت و سیاست تغییر لباس را به عنوان يک سياست عمومي و قابل اجرا در خصوص همه زنان به کار نگرفت، زنان در محیط های آموزشی و اداری موظف به پوشیدن لباس فرم رسمی بودند نه بیشتر. از سوي ديگر رضاخان روش مستبدانه تر و خشن تري براي اعمال سياست تغيير پوشش به کار برد و از پلیس و گشت های خیابانی و برخوردهای فیزیکی استفاده کرد.

در نهایت می بینیم که پيامدهاي سياست‌هاي فرهنگي اعمال شده در دو کشور متفاوت شدند. در ترکیه آزادی پوشش زنان به عنوان یک سیاست باقی ماند، با انکه نیمی از زنان به پوشش اسلامی مقید ماندند، حجاب هرگز به چالش فرهنگی تبدیل نشد. اما پس از سقوط رضاخان به جز اندکی از زنان طبقه متوسط شهری بقيه گروههاي اجتماعي زنان بار ديگر به حجاب و استفاده از چادر چرخی روي آوردند. سوال اینجاست که اگر شیوه رضاخان نیز کمتر مستبدانه بود، موفق آمیزتر نبود؟ پاسخ من آری است، اما تاریخ را نمی توان تغییر داد. فقط می توان درس هایش را آموخت: اجبار هیچ گاه بهترین استراتژی نیست.
@women_socialproblems


برابری جنسیتی برای زنان ایرانی

فاطمه موسوی ویایه

با بهم خوردن نظم جامعه سنتی و تغییر نهادهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی متناسب با آن، نظم جنسیتی مردسالارانه نیز زیر سوال رفت، زنان که اکنون تحصیل می کنند، به دانشگاه می روند و شاغل می شوند و به انتخاب خود و در سن بالاتر ازدواج می کنند، حاضر نیستند ریاست مرد (پدر، شوهر) را بر خانواده و جنس دوم بودن در جامعه را بپذیرند و تبعیض جنسیتی را زیر سوال می برند، در پاسخ، اندیمشندان مسلمان در برابر مساله برابری جنسیتی، سه رویکرد متفاوت اتخاذ کرده اند:

۱- اکثریت آنها رویکرد سنت گرا دارند. سنت‌گرایان مسلمان به مکتب فکری «تفاوت های طبیعی زن و مرد» بسیار نزدیک هستند و  مناسبات جنسیتی سنتی را عادلانه و متناسب با طبیعت زن و مرد می دانند و هرگونه تلاش برای تغییر الگوی خانواده سنتی (مرد نان آور/ زن خانه دار) را موجب سست شدن نهاد خانواده می بینند. آنها تلاش دارند جوهره ارزش های سنتی را با قالبی جدید مطرح کنند و از استناد به نتاج تحقیقات علمی و سخن اندیشمندان غربی هم ابایی ندارند. عمدتاً به سه عرصة خانواده، آموزش و اقتصاد و ترسيم جايگاه زن در آن‌ها براي پاسخ‌گويي به شبهاتي كه از سوي روشنفكران ديني و ديگران مطرح شده‌ است مي‌پردازند. اين مواضع عمدتاً برآمده ‌از مفهوم ‌پردازي ‌هاي فلسفي و کلامی مخلوط با رویکرد فقهی است که راهکاری برای بهبود شرایط زنان و رفع ستم جنسیتی ارائه نمی دهد.

۲- روشنفکران دینی و فمنیستهای اسلامی در عین پای‌بندی به قرآن، اندیشۀ حقوق بشر در حوزۀ زنان را به دلیل عادلانه بودنش می‌پذیرد و احکام معارض با آن در متن دین را احکامی می‌داند که اگرچه در عصر نزول، عادلانه و برتر از راه‌حل‌های رقیب بوده‌اند اما امروزه با تغییر شرایط اجتماعی، عادلانه محسوب نمی شوند و در زمرۀ احکام منسوخ به حساب می‌آیند. اجتهاد واقعی یعنی تمییز احکامی که مطابق مقتضای زمان و مکان و شرایط عصر نزول تشریع شده‌اند از احکام ثابت و دائمی شرعی. معضل حقوق زنان در اسلام معاصر تنها با اجتهاد در مبانی و اصول و تحول در مبانی معرفت شناختی، دین‌شناختی، انسان‌شناختی و جهان‌شناختی این احکام قابل حل است.

۳- فمینیست‌های مسلمان با جرأت بیشتری نسبت به حذف بخش‌های اساسی‌تر از جوهرۀ دین سنتی اقدام کردند تا پاسخ‌های روشن‌تر و عملیاتی‌تری به مسائل زنان بدهند. آنها رویکردی سکولار دارند و دین را در حوزۀ خصوصی نگاه می‌دارند و اصرار ندارند که همانند فمینیسم اسلامی تلاش کنند که نشان دهند نابرابری‌های موجود بین زنان و مردان در طول تاریخ تجلی ارادۀ الهی و خواست انبیاء و امامان نبوده بلکه حاصل اقتضائات زندگی سنتی با شیوه کشاورزی است. رویکرد این جریان، رو به آینده با اتکا به ظرفیت‌های کنونی است و کاری با گذشته (زشت و زیبا) ندارند. عبور فمينيست‌هاي مسلمان از باور‌هاي ديني، عبوري سريع، تند و مبتني بر جنبه‌هاي ذهني‌ است.

اکنون و در جمهوری اسلامی، سیاست های کلی نظام در حوزه خانواده و قوانین خانواده از جمله قانون تشکیل خانواده و تحکیم آن بر اساس رویکرد سنت گرایی نوشته شده است و قوانین مدنی ما نیز بر همین اساس است. روشنفکران دینی با اتخاذ رویکرد فمنیسم اسلامی به دنبال بازاندیشی در جایگاه زن در اسلام و ارائه الگوی متناسب با شرایط فعلی جامعه هستند، اگر فمنیست های اسلامی موفق نشوند، برنده میدان نه سنت گرایان که فمنیست های مسلمان خواهند بود که دین را به عرصه خصوصی می رانند. باید ببینیم ظرفیت فقه پویای شیعی می تواند بر نظام معرفتی مردسالارانه در ذهن فقها غالب آید یا نه!
@women_socialproblems


خشکه مقدسی و پوشش زنان

فاطمه موسوی ویایه

بار دیگر بحث بر سر حجاب اجباری و گشت ارشاد بالا گرفته است، متدینین به نحوی از حجاب زنان دفاع می کنند که گویا از مسلمات دین است، اصرار بی جایی که آنها را شایسته عنوان خشکه مقدسی و مناسک گرایی می کند، خشکه مقدسی زمانی است که فردی ظاهر دین را به جای اصل دین بگیرد و در تحمیل آن بکوشد. به عنوان مثال رعایت حجاب از اصول دین نیست بلکه دستوری اخلاقی است که زنان و مردان مسلمان، جذابیت جنسی خود را بپوشانند، عفت پیشه کنند و خود را از لغزش های جنسی دور نگه دارند. برای عدم رعایت حجاب هم حد یا مجازاتی در فقه تعیین نشده. اما متشرعین رعایت حجاب کامل را از اصول دین می دانند تا آنجا که اگر کسی در این زمینه مسامحه کار باشد به او گمان فسق و حتی کفر می برند. آنها به راحتی فراموش می کنند که شکل پوشش و مصداق حیا و بیحیایی در رفتار زنانه را فرهنگ و عرف زمانه تعیین می کند، حجاب عشایر و روستائیان با زنان شهری تفاوت داشته و دارد، در عصر قاجار زنان شهری روبنده داشتند که بیش از میزان حجاب شرعی بوده اما هیچ روحانی قاجاری با روبنده و چادر و چاقچور مخالفت نکرده و آن را زیاده روی در دین ندانسته، حالا که حجاب عرفی زنان شهری کمتر از حجاب شرعی مانوس متدینین است، فریاد واسلاما بلند شده.

کار تا آنجا خراب است که مدتی پیش یک روزنامه (ایران) را به خاطر بیان این مساله که رنگ مشکی چادر را ناصرالدین شاه پس از سفرش به فرنگ معمول کرد، به انکار مسلمات دین متهم کردند. بگذریم که از نظر تاریخی در زمان قاجار رنگ غالب چادرها نیلی بوده نه مشکی. از آن جالب تر که اعراب مسلمان چادر را از ایرانیان زرتشتی آموختند و استفاده کردند. در زمان پیامبر، به دلیل فقر مردم لباس و پوشش زنان و مردان اندک و با معیارهای امروزی ناکافی بوده، چیزی شبیه لباس احرام. و آیات قرآن مبنی بر پوشاندن خود را باید در زمینه محیط عصر پیامبر درک و تفسیر کرد (کتاب حجاب شرعی در اثر پیامبر نوشته امیرحسین ترکاشوند به طور مفصل به این بحث پرداخته است). با این اوصاف، تبلیغ پوشیدن چادر به عنوان مسلمات دین، مصداق جمود فکری و خشکه مقدسی است زیرا مفهوم حیا و عفت را رها کرده و به رنگ فلان پارچه رسیده اند.

یکی دیگر از مصادیق خشکه مقدسی که در راستای تفکیک جنسیتی است، اصرار بر خانه نشینی زنان است تا آنجا که متدینین عقیده دارند زن نباید بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود. فکر پنهان پشت این رفتار این است که زن ضعیفه است، درک و فهم زمان و شرایط تردد در خارج از خانه و مهارت برخورد با شرایط غیرعادی و گاه خطرناک بخصوص آزارجنسی توسط سایر مردان را ندارد. متاسفانه در مورد بخشی از جامعه نسوان مذهبی و خانواده های سنتی این مساله صدق می کند اما نه به دلیل ضعف ذاتی قوای عقلی و جسمی زنان، بلکه به دلیل این که آنها بیشتر در شرایط اکواریومی زندگی می کنند و مهارت شناخت آدمها و رفتار اجتماعی درست را کسب نمی کنند. راه حل این نیست که آکواریوم بزرگتری بیابیم بلکه راه حل این است که در نوجوانی و جوانی، مهارتهای رفتاری یک بزرگسال را بیاموزند، یاد بگیرند چگونه با دیگران اعم از جنس مخالف سخن بگویند، کار کنند و مردان را مجبور سازند انها را به چشم یک انسان ببینند نه تن جذاب آماده تمتع جنسی.
@women_socialproblems


بررسی جامعه شناختی پرونده قتل ریحانه جباری- بخش سوم: دستگاه قضایی ناکارآمد

فاطمه موسوی ویایه

مجازات امری اجتماعی است، دورکیم در کتاب تقسیم کار اجتماعی شرح می دهد، دو قاعده کلی حقوقی داریم که رویکردشان در مجازات متفاوت است، در جامعه سنتی، نظام حقوقی تعزیری است و مجازاتهای ان عمدتا حاوی زجر جسمانی مجرم است، زیرا جرم عملی است که وجدان جمعی را جریحه دار می کند و آنچه جامعه از آن انتقام می گیرد، و گناهکار را وادار می کند تا عقوبتش را پس بدهد، لطمه ای است که به اخلاق وارد شده است. اما در نظام حقوقی ترمیمی که مختص جوامع مدرن است، مجازات ها، الزاماً دربردارندۀ محرومیت متخلف نیست، بلکه عبارت است از ترمیم دوبارۀ امور، برگرداندن مجدد روابط برهم خورده و برگرداندن به حالت عادی، پس قواعد حقوقی را باید به دو نوع کلی برگرداند که یا با مجازات های تنبیهیِ سازمان یافته همراه اند، یا با مجازات های فقط ترمیمی. نوع نخست دربردارندۀ تمامی قلمرو حقوق جزایی است؛ دومی دربرگیرندۀ حقوق مدنی، حقوق تجاری، حقوق اداری و اساسی، منهای برخی از قواعد جزایی موجود در آنها.

می پرسیم نظام قضایی در ایران چگونه پرونده های قتل را مدیریت می کند و می‌بینیم متاسفانه و برخلاف انتظار، نظام قضایی ما از نوع ترمیمی نیست و در حیطه مجازات قتل دایره عمل محدودی دارد. شواهد را می بیند و بر اساس تعریف موسعی از قتل، حکم می دهد متهم، قاتل است یا نه. بعد از صدور حکم، نقشی ندارد، واسط و مانع بین طرفین دعوی نیست. بنا بر سنت اجتماعی، قاتل باید یا قصاص شود، یا بخشیده. نظام حقوقی فعلی مانند نظام حقوقی تعزیری جامعه سنتی، همه چیز را به روابط شخصی و عاطفی وامی گذارد که اولیای دم تصمیم بگیرند. اما مگر آنها می توانند به دور از احساس تصمیم بگیرند؟

خانواده قاتل و خانواده مقتول با هم برخورد می کنند. خانواده قاتل، بعد از اثبات جرم و صدورحکم در شرایطی قرار می گیرد که دست پایین را دارد، باید با ذلت و بیچارگی سعی کند که هر جور شده رضایت خانواده مقتول رو به دست بیاورد. با پرداخت دیه که شاید سنگین‌تر از آنی است که باید باشد، شرایط اولیای دم، هر چه هست را بپذیرد، برای این که بتواند حکم اعدام را متوقف کند. خانواده قاتل، مزاحم خانواده مقتول می شوند، مرتب التماس می کنند، خود را ذلیل می کنند تا بتوانند رضایت بگیرند: یک نمایش عاطفی سهمگین. اینجا خلائی به وجود می آید که کمپین های مختلف سعی در پر کردنش دارند، خیریه ها و افراد سلبریتی از فعالان مدنی گرفته تا هنرپیشه ها راه می افتند تا از خانواده مقتول رضایت بگیرند. آنها تفسیر ناقص و معوجی از پرونده دارند و فشار اجتماعی سهمگینی برای خانواده مقتول تدارک می بینند که در واقع انسانی و منصفانه نیست. خانواده ایی که باید هم با مرگ و سوگ کنار بیاید هم با طلبکاری دیگران درباره کار درست: بخشش.

اما چرا مجازات اعدام فقط دو گزینه صفر و یک (بخشش یا قصاص) دارد؟ چرا حد وسطی مثل زندان طولانی مدت وجود ندارد؟ خیلی از خانواده‌ها قصاص می‌کنند چون تحمل ندارند که درست فردای بخشش، قاتل فرزندشان در خیابان آزاد و رها، راه برود. فعالان مدنی تقصیری هم ندارند، در چارچوب فعلی جز کسب رضایت خانواده مقتول، استراتژی دیگری نیست، برای اینکه منطق این کنش اجتماعی تغییر کند، باید رویکرد قضایی به پرونده های قتل تغییر کند.

در دستگاه قضایی غربی، که بیطرف و به شدت مورد اعتماد طرفین دعوی است، می گویند اگر ادله نشان داد، متهم قاتل است او را از جامعه دور می‌کنیم ولی با گرفتن جانش از او انتقام نمی‌گیریم. چرا؟ چون ممکن است در تشخیص میزان جرم او یا حتی گناهکار بودنش اشتباه کنیم. اگر شما کسی را اعدام کنید، دوباره نمی‌توانید زنده‌اش کنید. ولی اگر کسی بیست سال در زندان مانده باشد و مشخص شود که بی‌گناه بوده، می‌توان او را از زندان آزاد کرد و اعاده حیثیت شود و تاوان بگیرد. همانطور که با رواج آزمایش دی ان ای، بیش از ۸۵۰  قاتل محکوم شده در آمریکا آزاد شدند چون آزمایش دی ان ای بیگناهی اشان را ثابت کرد، ما در ایران چند نفر مشابه داشتیم؟

می‌توانیم بحث را گسترده‌تر بکنیم و بپرسیم مفهوم جرم قتل در جامعه ایران چیست؟ چرا مصداق قتل عمد این قدر وسیع است؟ چرا رفتارهای هیجانی منجر به قتل هم، قتل درجه یک و مستوجب قصاص دانسته می‌شود؟ اگر قتل های هیجانی و بدون نقشه قبلی، قتل درجه یک و مستوجب قصاص دانسته نمی شد، الان ریحانه جباری زنده بود و پس از سالها، از زندان آزاد می شد. همینطور بسیاری از کسانی که در نزاع خیابانی مرتکب قتل شدند از جمله نوجوانان زیر ۱۸ سال در صف اعدام.
ایران جامعه خشنی است، راحت درباره کشتن حرف می زنیم و مجازات بسیاری از جرایم مرگ است. اگر می خواهیم از خشونت جامعه بکاهیم باید با کاستن از خشونت دستگاه قضایی و پلیس شروع کنیم. باید تعریف قتل و مجازات مرگ را محدود کنیم.
@women_socialproblems


بررسی جامعه شناختی پرونده قتل ریحانه جباری- بخش دوم: جامعه آنومیک

فاطمه موسوی ویایه

یکی از مهمترین نظریات جرم شناسی، نظریه فشار ساختاری رابرت مرتن است که در سطح تحلیل متوسط به بررسی علل ارتکاب جرم می پردازد. نظر مرتن اين است که جامعه، فرد را به کجروی وادار می کند. به  بيان خود او، کجروی حاصل فشارهای ساختاری اجتماعی خاصی است که افراد را به کج رفتار شدن مجبور مي کند. جوامع صنعتي بر توفيقات مادی در زندگی تأکيد دارند که به شکل انباشت ثروت و تحصيلات علمی به عنوان مهمترين اهداف زندگی شخص و معيارهای منزلتی تجلی مي کنند. دستيابی به اين اهداف مقبول اجتماعی نياز به ابزارهای مقبولی هم دارد که البته از دسترس جمعی از افراد جامعه خارج است، يعني جامعه طوری ساخت يافته که طبقات فرودست، فرصت های کمتری برای تحقق آرزوهاي خود دارند. البته مرتن تأکيد دارد که واکنش همه افراد در این شرایط مشابه نيست و هرکس به طريقی خود را با فشار محيط سازگار می کند. عده ای به انزوا می رسند و خود را کنار می کشند. عده ای  نوآوری می کنند و به جای وسایل مشروع از ابزارهای نامشروع استفاده می کنند تا به اهداف مشروع اجتماعی برسند. در نهایت عده ای طغیان می کنند و ابزارها و اهداف جدیدی تعریف می کنند.

برگردیم به ساختارها، ساختارهای اجتماعی سرمایه داری می گوید هدف رسیدن به پول و موقعیت تجملی است. در جامعه ایران، هدف اجتماعی رسیدن به پول زندگی تجملی است. گذشته از مردان که با کارآفرینی یا رانت می توانند به این هدف برسند، برای زنان رسیدن به این هدف آسان نیست. چرا که بنا بر فرهنگ مردسالارانه، هنوز روابط اجتماعی جنسیتی مبتنی بر نفقه/ تمکین، پول مرد/ الطاف جنسی زن استوار است و بهترین ابزار رسیدن زنان به زندگی تجملی، ازدواج موفق یعنی ازدواج با یک مرد پولدار است.

در جامعه سنتی فقط دو بازار برای عرضه کالای جذابیت زنانه وجود داشت: یا بازار ازدواج یا بازار روسپیگری. ولی در جامعه مدرن، جامعه مابعد سنتی، بازار سومی هم اضافه شد: بازار روابط موقت که مابین دو بازار ازدواج و بازار روسپیگری بود. نه مثل بازار ازدواج رابطه دائمی طولانی مدت با یک سری هنجارها و قواعد حقوقی است که فرد را در یکسری تعهدات حقوقی و مالی مختلف گرفتار می‌کند و نه مثل بازار روسپیگری رابطه سرد، کوتاه، بدون شناخت و علاقه بین فردی است. روابط موقت رابطه‌ای است که در آن، افراد از یک طرف تعهد کوتاه مدت دارند ولی گیر نیفتاده‌اند و می‌توانند به دلخواه، هر زمان که بخواهند با کمترین هزینه مالی از این رابطه بیرون بیایند. در عین حال این رابطه از نظر عاطفی، هم ارضا کننده است، عنصر صمیمیت و حتی شکلی از تعهد را دارد.

بازار روابط موقت، چند سالی است که به عنوان بخشی از مدرنیته، وارد جامعه ما شده، بنا بر نظریه فشار اجتماعی مرتون، ریحانه جباری یک کجروست. او به شدت اهداف اجتماعی در مورد رسیدن به پول و کالای لوکس نشانه تشخص شماست، را پذیرفته بود ولی از ابزار مشروع یعنی ازدواج با یک مرد ثروتمند یا کار سخت و تحصیل استفاده نکرد، از ابزار نامشروع عرضه زیبایی و جذابیت زنانه در بازار روابط موقت استفاده کرد.        

اما نظریه مرتون یک نظریه برای جامعه آمریکاست، برای جامعه امروز ایران هم مناسب است؟ نظر شخصی من این است که نه. نظریه مرتون در مورد فشار اجتماعی در یک نظام باثبات است ولی جامعه ایران جامعه باثبات نیست، وضعیت آنومیک دارد، نظام سنتی که پدر و مادر من با آن بزرگ شدند از میان رفته و هنوز نظم جدید و مدرن جایگزین نشده. در طول سه نسل از تلگراف به تلگرام رسیدیم. زنان و مردان نامحرم در تلگرام با هم حرف می زنند ولی هنوز یاد نگرفتند که ارتباط با جنس مخالف دقیقا به چه شکلی مدیریت کنند؟ مرز زندگی خصوصی کجاست؟ تا کجا می توان صمیمی شد یا درد دل کرد؟ عشق از کجا شروع می شود؟ چطور باید یک رابطه را پیش برد؟ کجا و تحت چه شرایطی یک رابطه را تمام کرد؟ چطور بدون زخم زدن تمامش کنیم؟ اینها چیزهایی است که باید در فرایند جامعه پذیری یاد بگیریم و یاد نگرفتیم، هر کدام به نوبه خود با آزمون و خطا به بهای هزینه عاطفی راه و چاه را یاد می گیریم، چون خانواده و نظام آموزشی به ما یاد ندادند.

ریحانه جباری وارد بازار رابطه موقت شده بود، پر از ایده و رویا درباره ثروتمند شدن سریع و فرصت زندگی لوکس، اما نمی دانست باید دقیقا چه بهایی بپردازد؟ تا کجا می تواند پیش برود؟ این فضای مبهم و آنومیک، و نداشتن مهارت در رابطه با جنس مخالف، امروزه همچنان باقی است و هزینه زاست. باید این معضل جدی گرفته شود.
@women_socialproblems


بررسی جامعه شناختی پرونده قتل ریحانه جباری- بخش اول: رابطه نامشروع

فاطمه موسوی ویایه

در مباحث جرم شناسی بسیار کم به بزهکاری و زنان پرداخته شده، به این دلیل که زنان نسبت به مردان بسیار کمتر مرتکب جرم می شوند. در آمریکا فقط ده درصد زندانیان، زن هستند. این نسبت در کشور ما کمتر از ۵ درصد است. به علاوه که این زنان مجرم بیشتر به دلیل جرایم مواد مخدر و جرایم جنسی محکوم شدند. باز نسبت زنان محکوم به دلیل جرایم خشن اندک است. از این بین زنان متهم به قتل فردی غریبه، نادر است. پرونده ریحانه جباری، یکی از این موارد خاص بوده است. دختری نوزده ساله که توسط مردی میانسال که تازه با او آشنا شده، به خانه خالی کشیده می شود و وقتی با توقع مرد برای رابطه جنسی روبرو می شود او را با ضربه چاقو مجروح می کند، که به مرگ مرد منجر می شود. از آنجا که مرد به خشونت متوسل نشده بود، دفاع مشروع در دادگاه پذیرفته نشد و با درخواست قصاص اولیای دم، ریحانه اعدام شد.

در جامعه شناسی کجروی ما به یک پرونده خاص محدود نمی مانیم مگر اینکه مثل کار فوکو روند قضایی را در کلیتش (کار پلیسی، بازجویی، تیم قضاوت، هیات منصفه) ببینیم، در جامعه شناسی ما به دنبال سنخ شناسی هستیم، سنخ پرونده هایی شامل رابطه دختر جوان مجرد زیبا با مرد میانسال متاهل پولدار یا صاحب موقعیت، از آن بیشتر یک سنخ رابطه اجتماعی. از خود می پرسیم منطق این کنش اجتماعی چه بوده است؟ منظور از منطق کنش اجتماعی آن است که کنشگران اجتماعی در چارچوب اجبارهای تعیین شده از سوی نظام، به دنبال حداکثر منافع خود هستند.

حالا با رویکرد منطق کنش اجتماعی به این پرونده خاص نگاه کنیم. بپرسیم چرا ریحانه جباری ۱۹ ساله درگیر رابطه پنهانی و مبهم با مرد متاهل چهل ساله شد؟ دنبال کدام بیشینه منافع بود؟ ریحانه جباری، با واکنشی که از اطرافیان گرفته بود، می‌دانست زیباست. می‌خواست با استفاده از زیبایی و جوانی خیلی سریع به کالای لوکسی مثل ماشین کمری، دسترسی پیدا کند. زیبایی زنانه یک کالاست و او دنبال خریدار مناسب بود، که در برابر کمترین هزینه یعنی خوش و بش و لاس و ... بالاترین منفعت را به دست آورد. بسیاری ممکن است بگوییم انتخاب عقلانی نبود؟ اما از نظر ریحانه انتخاب عقلانی بوده چون به خاطر شخصیت خودشیفته‌اش و به خاطر تمایلش به این که خودش رو دست بالا برآورد کرده، جوانی و خامی اش، محاسبه کرده بود که می تواند مردان را تا دم چشمه، تشنه ببرد و بیاورد. می‌تواند مسلط باشد و این رابطه را کنترل کند.

از طرف دیگر مقتول را داریم: سربندی. او با چه منطق کنش اجتماعی‌ وارد چنین رابطه‌ای شده؟ چرا فکر کرده که داشتن روابط فرازناشویی با یک دختر جوان مجرد، بیشتر منفعت دارد تا هزینه. چرا هزینه‌هاش رو کم برآورد کرده؟ باز هم اینجا ساختار اجتماعی رو می‌بینیم. مهمترینش ساختار فرهنگی مردسالارانه است که براساس آن اگر یک مرد به دنبال روابط جنسی خارج از ازدواج باشه، طبیعی است: مردها تنوع طلبند و زنها وسوسه‌گر. اگر مردی وسوسه شود تقصیری ندارد، گناه بر دوش زن نانجیب، غیرعفیف و اغواگر است. به همین دلیل رابطه‌ای که یک مرد خارج از چارچوب زناشویی برقرار کند از نظر شرعی، اشکالی ندارد. قول خدا و پیغمبر است. از نظر عرف اجتماعی و قانون هم، قابل پذیرش است. هیچ‌کس به روابط جنسی یک مرد برچسب خیانت زناشویی نمی‌زند. اگر قرار است کسی سرزنش شود زنی است که خودش را در زندگی یک مرد داخل کرده، او را وسوسه کرده. کس دیگری که معمولا سرزنش می شود، همسر مرد است. چرا؟ سرزنش می‌شود که لابد به حد کافی وظایفش را درست انجام نداده. به حد کافی جذاب، مهربان یا کدبانو نبوده، مرد کمبودی در زندگی زناشویی خود داشته که به دنبال روابط دیگری رفته است.

اگر چنین رابطه خیانت‌آمیزی آشکار می‌شد، چه خسارتی به مرد وارد می‌شد؟ تقریبا هیچ. کمی اخم و تخم و ناراحتی زودگذر، همسر سربندی چه موقعیتی دارد؟ زن میانسال که در بند بچه هاست، مجبور است در این زندگی بماند، اگر طلاق بگیرد در این سن و سال کجا برود؟ چطور تامین معاش کند؟ با یک مرد دیگر که مطلقه است و بچه دارد؟ خب همین جا در همین زندگی لااقل کنار بچه های خودش است. شاید هم مرد پشیمان شد و برگشت. بهترین استراتژی زن خیانت دیده، سوختن و ساختن است. مردان ایرانی خیانت می کنند زیرا داشتن روابط جنسی خارج از ازدواج، به دلیل چارچوب فرهنگی مردسالارانه‌ای که حاکم بر این بازی است؛ برای مرد ایرانی هزینه اندکی دارد.
@women_socialproblems


Репост из: دیپلماسی

#یک_پیشنهاد_ساده
ــــــــــــــــــــ

(برای ایرانیانی که مشتاق موضوعات جنسی‌اند اما از گفت‌وگو درباره آن وحشت دارند)

#محسن_رنانی

۲۴ فروردین ۱۳۹۷

این روزها همه نگران دلارند، و من گرچه دانش تخصصی‌ام اقتصاد است اما اصلاً نگران دلار نیستم چون بازار دلار قواعد شناخته شده خود را دارد و حوزه پولی کشور هم متولی خودش را دارد و آن متولی که صدها نفر به او مشاوره می­دهند دارد تلاش خودش را می‌کند. اگر درست نمی‌شود لابد مشکل در جای دیگری است. و اینکه مشکل کجاست را بیشتر ما می‌دانیم و درباره‌اش خیلی سخن گفته‌ شده است و چون گوش شنوایی نبود همه خسته شدیم و سکوت کردیم.

اما دغدغه من همواره حوزه‌هایی است که متولی ندارد، معضلات آنجا کسی را نمی‌گزد، و مغفول ماندن آن حوزه‌ها برای توسعه‌ی فردای ما زیانبار است. ما حوزه‌های حساس‌تر و بحرانی‌تر از دلار داریم که بیشتر آنها رها شده ­اند و حتی مقامات متولی هم گاهی به عمد بر آنها سرپوش می­گذارند. آن حوزه‌ها است که موجب نگرانی است و ما باید به فکرش باشیم.

من در نوروز امسال فرصت کردم و مجموعه مستندی را از یک فیلم ساز جوان دیدم که موبوط به یکی از این بحران‌های خاموش ایران است. دیدن آن مجموعه، دغدغه‌ی سال­های گذشته مرا بیدار کرد و بر آن شدم تا درباره آن چیزی بنویسم.

جامعه‌ی ما یکی از پر مسئله‌ترین جوامع در حوزه‌ی مسائل جنسی است و همچنین یکی از ناتوان‌ترین جوامع در حل‌وفصل نیازهای جنسی شهروندان خویش است. این در حالی ‌است که اسلام و به طور خاص تشیع یکی از سهل‌گیرترین مذاهب ابراهیمی در حوزه‌ی زیست جنسی است. اما ما نه الگوی غرب را در حل‌وفصل مسائل جنسی جامعه به کار گرفته‌ایم و نه متأسفانه توانسته‌ایم الگوی بسیار ساده و سهل‌گیرانه اسلام (تشیع) را در زندگی اجتماعی خویش مستقر کنیم. به همین‌خاطر به یک جامعه‌ی پیچیده و پرمسئله از منظر جنسی تبدیل شده‌ایم که ظلم و بی‌عدالتی جنسی در آن بسیار عمیق و خطرناک شده ‌است. گرچه این بی‌عدالتی جنسی در همیشه تاریخ کشورمان وجود داشته است اما امروز خیلی فراگیر شده است. روزگاری بی‌عدالتی در حوزه جنسیت و زیست جنسی به دربارها و خانه‌های اشراف محدود می‌شد و در سطح جامعه هم اگر بود گستره آن کمتر بود. امروز اما این بی‌عدالتی گستره‌ای فراگیر دارد.

ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید 👇👇
http://telegra.ph/-04-13-16


T.me/bestdiplomacy

Показано 20 последних публикаций.

407

подписчиков
Статистика канала