•°دخــ°•ـتـر خـوانـ•°ـده°•


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


?به نام ایزد پاک?
چنل اصلی رمان دختر خوانده
نویسنده: محدثه.اِ
هر شب ساعت 22 الی 24 دوپارت
رمان دارای صحنه های 18+ میباشد
ما به پایان خوش ایمان داریم?
جهت خرید رمان قبلی و تبادل:
@toka_am
کپی رمان پیگرد قانونی دارد❌

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


دو پارت امشب ببخشید دیر شد نت نداشتم❤️🙏شبتون خوش😘


#دختر_خوانده
#پارت8

با دیدن فضای رو به روم حیرت زده شدم این عمارت دسته کمی از قصر نداشت یه پذیرایی بزرگـ که یه لوستر طلایی و بزرگی وسط سقف آویزون بود مجسمه ها و گلدون های کوچیک بزرگ که هر گوشه از خونه گذاشته شده بود سمت چپ آشپزخونه بود یه میز غذاخوری ۱۲نفره هم گوشه کنار آشپزخونه بود سمت راست خونه که با چوب های قهوه ای سوخته از پذیرایی جدا شده بود دو پله به پایین میخورد یه دست مبل راحتی جلوی تی وی بزرگی قرار داشت نشیمن بود

خونه مجلل و زیبایی بود اما...
پوزخندی گوشه لبم نقش بست به سمت آشپزخونه راهی شدم که با صدای سیاوش تنم یخ بست

"اینجا چه غلطی میکنی"
جزئت برگشتن نداشتم تنم از ترس شروع به لرزیدن کرد خدا لعنتت کنه دختر تو گفتی خونه نیست با داد بلندش پریدم هوا

"با تواممم"
اشکتم وکید رو گونه هام برگشتم ولی باهاش چشم تو چشم نشدم صدای قدم هاش رو شنیدم که هرلحظه نزدیک تر میشد چونه ام بین دستاش گرفت و سرم بالا اورد
"مکه نگفتم حق نداری بیای پایین قانون شکنی میکنی؟!"
باز هم جواب ندادم و چشم هام رو هم فشردم
"دختر عوضی جوابمم نمیدی دیکه اره انقدر پرو شدی"
سیلی محکمی به گوشم زد که انگار برق سه فاز بهم وصل کردن پرت زمین شدم با پاش محکم به سینه ام کوبید که نفسم رفت چشمام سیاهی رفتم با سوزش بازوم جیغ بلندی سر دادم کمربندش رو به تنم میکوبید

"توروخدا نزن...آییی غلـ..ط کردم...دیگه نـ..میام پایین ....نزننننن.آخخخخ نزن الـ...التماست میک...نم"
هق میزدم ازش طلب بخشش میکردم ولی انگار نمیشنید با صدای پیر زنی که جلوم ایستاد و دستاش رو باز کرده بود نگاهش کردم
"نزن آقا توروخدا این بچه چه گناهی کرده اخه باید کتک بخوره"
"برو اونور گل بی بی"
"توروخدا به خاطر من گناه داره تنش دووم نمیاره میمیره"

با نغرت نگاهی بهم انداخت کمربندش روم پرت کرد و رفت از درد سینه ام نمیتونستم نفس بکشم دیگه درد اینهمه زخم رو نتونستم تحمل کنم پلک هام رو هم افتاد

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂


#دختر_خوانده
#پارت7

با سر و صداهای تو اتاق بیدار شدم یه دختر جوون مشغول چیدن صبحانه بود چشم هام رو مالوندم از رو تخت پایین اومدم به سمت سرویس رفتم و دست و صورتم رو شستم چشمم که به قیافه ام تو آیینه افتاد بغض به گلوم هجوم اورد روی گونم قرمز بود و گوشه چشمم کبود با سرد دیگه به صورتم پاشیدم و از اتاق بیرون اومدم دختر با دیدنم گفت

"سلام خانون صبحتون بخیر بفرمایید صبحانتون رو بخورید"
بی حال نگاهی به میز بزرگ که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توش پیدا میشد کردم من جز پنیر و نون لواش از هیچکدوم از چیز های روی میز سر درنیاوردم

آهی از نهادم بلند شد گرسنه نبودم دلم گرفته بود میخواستم از این اتاق درندشت بزنم بیرون
"آقا کجاست"
"رفتن شرکت"
"اوهوم"
در اتاق باز کردم و تا از اتاق بیرون برم که دختره باز گفت
"خانوم صبحانتون"
"‌میل ندارم"

راهروی بزرگی بود که چند تا در روبه روی هم قرار داشتن من ازاتاق ته راهرو بیرون اومده بودم که درش با همه اتاق های دیگه کمی فرق داشت پا به راهرو گذاشتم تا به پله رسیدم
خوب میدونستم اگه بفهمه قلم پام رو خورد میکنه اما الان که خونه نبود
از پله ها پایین رفتم...

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂


TB MirA dan repost
•❥ معتبر ترین و آپدیت ترین چنل جی جی حدید
🖤• @gigihadid_ir
❦ ملکه رپ ایگی ازلیا
☁️• @IGGYAZALEAIRAN
❦ قدیمی ترین چنل تیلور سوییفت
🥀• @Reputation_worldtour
❦ فعال ترین کانال ریحانا
☁️• @Rihanna_Legacy
❦ چنل رسمی جنـــیفر لوپـــز
🥀• @JLo_Channel
❦ چنل رسمی شکیرا
☁️• @ShakiraFans
❦ بهترین و بزرگ ترین چنل واندی
🥀• @directioner_Family2
❦ سرزمین تیلور سویفت
☁️• @Swizzle_Land
❦ وانـدایـرڪشـن گرانج
☁️• @Directioner_ir
❦ حقایق کثیفی که درمورد وان دی نمیدونستی!
🥀• @OneDirectionMemories
❦ قدیمی ترین و بروز ترین چنل دایرکشنرا
☁️• @onD_iran
❦ تاریخچه ی دردناک قرمز عابی رو میدونی؟
🥀• @LetsPlay_Channel
❦ اولين چنل عصتيكر
☁️• @Stickit
❦ جایی که پادشاه استایلز سلطنت میکنه
🥀• @myharry_styles
❦ ریکی مارتین، کینگ موزیک لاتین
☁️• @KingRickyMartin
❦ بیا نصفه شب درتی بخون :)
🥀• @LoveInHell2015
❦ سلینا گومز تنها چنل دیفند سلناتورا
☁️• @Myseli
❦ ویدئو لب گرفتن جیمین و تهیونگ
🥀• @BTS_UPDATES
❦ آپدیت ترین چنل مایلی سایرس
☁️• @mileycyrus_fans
❦ تنها مرجع کامل و آرشیو تمام برنامه های پادشاهان کانسپت VIXX
🥀• @vixxlight
❦ پروفایل گرانج از کول اسپرواس
☁️• @ColeSprouseDaily
❦ اولین رمان *زبین در تلگرام
🥀• @LFanFicTions
❦ رمانی صصکی پلیسی دختره پسره رو گای*
☁️• @felfel4
❦ پلی لیست و پروفآی گرآنج از عآیدلت
🥀• @Celebrities_Profile
❦ سرزمین اوتاکو و کیپاپرا لباسای ترکیه ای
☁️• @sny_turkey_cute_shop
❦ ویدیو لب گرفتن زین و جید از لیتل میکس
🥀• @MixersArmy
❦ ویسای هشت بُعدی گرانج ک روحتو ارضا میکنه
☁️• @Grunge_Voice
❦ روزمرگی های یک کوودن
🥀• @nvrdie_land
❦ صُویفتی هآیِ شّآخً
☁️• @miss_swift2
❦ داستان دختری که بعد از دفن کردنش زنده شد و برای انتقام برگشت:)
🥀• @entezur
❦ دختری که از طریق یک کتاب وارد گذشته میشه
☁️• @Setareh_donbaleh_dar
❦ ویدیو آتیش زدن کتاب های هری پاتر!
🥀• @Tosie_Potteri
❦ البوم اورجینال جدیدی بیلی ایلیش با قیمت فوق العاده
☁️• @hersdslime
❦ پر از گیفت های عاشقانه,بفرست برا رلت
🥀• @selmamsss
❦ جمعی از دایرکشنران کصخل
☁️• @one_d_text
❦ پلی لیست هآی لش و نیمفون از عآیدلت
☁️• @celeb_playlist
❦ بیا دنیای رنگین‌کمونی رو پاک؛ و با رنگ‌های زرد و قرمز ترسیم کنیم
🥀• @HelloZiam
❦رمانی فول هیجان و اتفاقات عاشقانه پلیسی
☁️• @my_kind
❦ دنبال اسم برای پروفایلت میگردی جوین شو
☁️• @ltextlm
❦ حرفای دلتو با پروفای آیدلت بزن
🥀• @textsrk
❦ از این هندزفری گوگولی بلوتوثیا
☁️• @horn_shap
❦ چنل اموزش جـادوگری (طلسم خوناشام وگرگینه)...
🥀• @witchylife_org
❦ رابطه بین جن و انسان!!جنی که عاشق انسان میشه..
☁️• @mohadese_aroman
❦ پروفامو اَ این جا ور میدارم
☁️• @asheghane_sevi
❦ پروفایل و پلی لیست گرانج از صلبــا
🥀• @profile_celeb
❦ عكساي دارك و تیکه هاي خفن انگلیسي
☁️• @piclovers
❦ بیا برا تابستون برنامه ریزی کن
🥀• @dokhmallyy
❦ آهنگایی که روانیت میکنن
☁️• @LostTrack
❦ بیا اینجا و خودتو جاااادویی کن
🥀• @ya_shop
❦ بهترین چنل برای ساپورت کردن پسرای واندی
☁️• @VoteFor1D
❦ رمان +18 و کلکلی رئیس و مترجم با پایان خوش
🥀• @entegham_be_taame_eshgh
❦ فقط دهـــه هشتـــادیـــا جویـــن بـــدن
☁️• @daheye_80ia
❦ فقط والپیپر های FULL HD
🌸• @Lovely_Pictures
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✘ 10:00 NP✘
#پست_تب_ممنوع⛔️

--> ادمین #لیست و #چرخشی میشم
🆔 @MiraBeiber


اینجا فقط برای خانواده LGBT 🌈👆🏻


Bnr YouAndI dan repost
---------------------------

«میدونی لیام،من احساس میکنم پایان قصهء تو و من همیشه خوش باشه»
لیام لبخندی زد. دستش رو توی موهای مشکیهء مردش فرو برد.
«زین!این یعنی قصهء ما هیچ پایانی نداره!»
حالا هردو لبخند میزدن.
اونها پیش هم بودن...تا ابد
و هیچکس نمیتونست آنهارو از هم جدا کنه!
حتی خدایان توی آسمون🧚🏻‍♂🧡

---------------------------

بهترین و متفاوت ترین فن‌فیک از شیپ #گی محبوب #زیام‌مین | #ZiamMayne

https://t.me/joinchat/AAAAAFKB_CvKxHeGbKNL4w


دوربین لخت کن.apk
1.6Mb
اینم برنامه «دوربین لخت کن» 😱😱

هر کسیو با این برنامه لخت ببین ‼️💯

می‌تونی باهاش هم فیلم‌برداری کنی هم عکس‌برداری 💦✊

بهترین برنامه سال، دانلود کنید و حالشو ببرید 🙈😜


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
⚫️ دانلود برنامه پرطرفدار دوربین لخت کن 👀

😋 کلیپ اثبات کنندش رو بالا گزاشتیم ☝️

هر کسی رو لخت ببینین 😱

👇 نحوه دانلود به روی فایل زیر کلیک کنید و فایل را نصب کنید 👇

💯 صددرصد تضمینی 💯


*--* dan repost
یه شاپ کیوت و خاص😹😻

هرچی بخوای اینجا میتونی با عکس دلخواهت روش چاپ کنی🌸🍒🛍

ارسالشم به کل ایران رایگانه✨🌈

عه مگه میشه؟؟!!!😃😃💔
https://t.me/joinchat/AAAAAD8cdy9fA3TsHwDp-A


@AxNegarBot dan repost
#part211وانشات
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞

مهلا با خستگی در آغوش آریا نفس نفس میزد آریا بوسه ای به پیشانی مهلا زد و زمزمه کرد- خیلی میخوامت خانومم
مهلا با چشم هایی که ستاره باران شده بود لب زد-منم خیلی دوستت دارم
دستانش را بالا اورد و دستی به ته ریش آریا کشید و بوسه ای به چانه اش زد که آریا جوابش را با بوسه ی کوتاه که بر لبانش زد،داد.
لباس زیری که کنار بالشت افتاده بود را به پا کرد و پیراهن آریا را تن،پیراهن سفید زیبایی که به تن مهلا زیباتر شده بود آریا روی تخت دراز کشیده بود و خیره ی کارهای مهلا بود با دیدنه مهلا در پیراهنش که برای اندام ظریف و زیبایش زیادی گشاد بود دلش ضعف رفت بلند شد و به سمت مهلا خیز برداشت و لب های سرخ مهلا را شکار کرد و با ولع مشغول لب هایش شد مهلا که میخواست او را از خود جدا کند
آریا مماس لب های مهلا لب زد بازم میخوام خانومم🚫🚫💦💦💦❌🔞🔞🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAElzy3XsI0SnTKs5DQ

@ghanone_eshgh


بنر dan repost
این ربات بخدا ممبر میده😳😳
من هروز دارم ازش ممبر میگرم اونم واقعی رایگان
@MamberR_BOT
برو توام ببین اگه ممبر نداد پاکش کن
خودانی اگه نری از دستت رفته🙌🏽
200ممبر هدیه برای ورود به ربات🎁
c0dε;434983604


بنرای رابطه dan repost
🥀✨🥀✨🥀✨
✨🥀✨
🥀✨

#پارت_1
#رابطــ🔞ــه ے نامشــ💦ـروع


مردونـ.ـگیشو و کلفتیشو لای پام حس میکردم

سرشو توی گردنم بود و لیس میزد .
سیـ.ـنمو محکم گرفته بود و نوک سیـ.ـنمو میگرفت و میکشید

خیس شدنمو حس میکردم

یه س.ینم تو دستش بود و یکی دیگه توی دهنش و نوکشو گاز میگرفت

اه میکشیدم و اون هی میگفت:

+جووون اه بکش جـ.ـنده کوچولو جیغ بکش

سرش رفت پایین تر روی شکممو لیس میزد و بوسه های داغ و ابدار میزد

دامنو زد بالا اروم دستشو کشید روی چاک بهشـ.ـتم

سیـ.ـنه هامو تو دستم گرفته بودم و اروم اه میکشیدم
سرشو برد لای پام و دور و اطراف بهشـ.ـتمو زبون میزد ...

محکم زبونشو روی کـ.ـسم کشید که یه اه بلند کشیدم

+بخورش بخورششش

یه جووون کش دار گفت و شرو کرد با ولع و ملچ ملوچ خوردن

به پشت خوابوندم و دوباره شرو کرد به خوردن

+جووون چه کـ*سی داری خانوم کوچولو.

آه و ن.اله میکردم که با فرورفتن چیز کلفت و درازی توی ....

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
https://t.me/joinchat/AAAAAEb9AgN9SByv17096A
https://t.me/joinchat/AAAAAEb9AgN9SByv17096A
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀


شروع تایم تبم✨
آدمین میشم +1k🖤
@MaSoMeH_tb


دوربین لخت کن.apk
1.6Mb
اینم برنامه «دوربین لخت کن» 😱😱

هر کسیو با این برنامه لخت ببین ‼️💯

می‌تونی باهاش هم فیلم‌برداری کنی هم عکس‌برداری 💦✊

بهترین برنامه سال، دانلود کنید و حالشو ببرید 🙈😜


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
⚫️ دانلود برنامه پرطرفدار دوربین لخت کن 👀

😋 کلیپ اثبات کنندش رو بالا گزاشتیم ☝️

هر کسی رو لخت ببینین 😱

👇 نحوه دانلود به روی فایل زیر کلیک کنید و فایل را نصب کنید 👇

💯 صددرصد تضمینی 💯


پارت اخر جن زیبا 😊و پارت جدید از دختر خوانده تقدیم به عشقای دلم❤️
شبتون خوش و خرم💞

رمان جن زیبا تا پس فردا تو کانال میمونه بعد میره برای فایل و از کانال پاک میشه


#دختر_خوانده
#پارت6

از اینکه تنم رو لخت دیده باشه خجالت زده سر به زیر شدم با تقه ای که به در خورد چشم به در دوختم
"بیا تو"

در باز شد و همون پسری که خونمون بود وارد اتاق شد بدون اینکه به من نگاهی بندازه رو به پسر روی تخت گفت
"سلام سیاوش یلحظه میای اتاق کار یه مشکلی پیش اومده"
"باشه"
سریع بلند شد و با اون پسر رفت پس اسم پدر جدیدم سیاوش بود مگه چند سالش بود که دختر خوانده میخواست مطمعن بودم 30سال بیشتر نداشت

چرخی تو اتاق زدم رو تخت رفتم یکم سردم شده بود پتو رو کشیدم روم و پاهام رو تو شکمم جمع کردم درد بدنم خیلی کم شده بود سعی کردم بخوابم تا از این عالم پر از درد و رنج دور باشم

انقدر خسته بودم که تا چشمام رو بستم گرم خواب شدم...

با تکون خوردنای تخت چشمام رو باز کردم ترسیدم اتاق تاریک بود من اژ تاریکی میترسیدم سرم آروم چرخوندم تا ببینم کیه با دیدن سیاوش که گوشه تخت خوابید و ساعدش رو چشماش گذاشت تریم ریخت حداقل خیالم راحت شد که یکی کنارمه و نمیترسم دوباره بخواب فرو رفتم

🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃


#جن_زیبا
#پارت96
#قسمت_پایانی
کلافه رو مبل نشسته بودم منتظر آنالی بودم سرم به مبل میکوبیدم دوباره با صدای بلند صداش کردم

"آنــــــــالـــــــی دیر شد"
"اومدم اومدم"
"جان من بیا بخدا دیر شد از صبح داری اماده میشی بسه دیگه"
"بریم صبر کن"
کف دستم رو به پیشونیم کوبیدم و با حالت زاری گفتم
"آخه نویان آبت کم بود نونت کم بود زن گرفتنت دیگه چی بود"

یکی کوبید پس کلم و گفت
"باز تو حرف زدی بزنم لهت کنم"
"والا شما که هر روز در حال له کردن مایی"
"وظیفمه باید ادب بشی احترام به زنت یاد بگیری"
"بله بله بفرمایید خانوم"
با ناز از کنارم رد شد دوست داشتم بگیرمش و همه جاشو کبود کنم تا انقدر ناز نریزه از خونه زدیم بیرون سوار ماشین شدیم به سمت تالار رفتیم

عروس و داماد تو جایگاه نشسته بودن به سمتشون رفتیم جلوی آرتین وایسادم تو چشمای هم زل زدیم و یهو همدیکر تو آغوش گرفتیم

"چقدر تغییر کردی پسر خوشحالم که سر عقل اومدی"
خنده ای کرد و گفت
"باید دست بوس تو باشم ممنونم ازت"
از هم جداشدیم و انالی مشغول صحبت با عروس خانوم بود آروم به آرتین گفتم

"میدونه"
لبخندی زد و گفت
"آره سخت بود براش ولی کنار اومد یجورایی دیگه براش اهمیتی نداره"
"خوبه پس خوشبخت بشین"

آنالی به ارتین منم به زهرا تبریکـ گفتم و رفتیم پشت میزی نشستیم آهنگ ملایمی گذاشته شد چراغ ها خاموش شد و رقص نور ها روشن شد که دختر پسرا جفت جفت رفتن وسط
"ماهم بریم نویان"
انقدر مظلوم گفت که دلم نیومد نه بگم دستش رو گرفتم به پیست رقص رفتیم

دستاشو دور گردنم حلقه کرد و منم کمر باریکش بین دستام گرفتم به خودم چسبوندمش سرم به پیشونیش چسبوندم خیره بهم شدیم آروم تکون میخوردیم

"جن زیبای منی"
نیشگونی از بازوم گرفت و گفت
"صد دفعه گفتم این کلمه رو نگوـمیدونی بدم میادا"
لبهاش رو عمیق بوسیدم و گفتم
"هر چقدرم بدت بیاد باز میگم"
خنده ای کرد و گفت
"دیوونه"
"دیونتم جن زیبا"


"تمام"

پایان❤️
به قلم:محدثه.اِ
تاریخ 98/3/31
ساعت 00:00 بامداد

ممنون از همہ کسانی که تو این رمان همراهم بودن و یاریم کردن ❤️ اگه رمان کم و زیادی داشت ضغیف بود به بزرگی خودتون ببخشید سعی میکنم تو رمان های بعدی جبران کنم🙏
به تک تکتون نیاز دارم برای ادامه نوشتن با من همراه باشید😘❤️

با تشکر محدثه.اُ


دو پارت از جن زیبا تقدیم نگاه خاصتون😘
پارت بعدی از دختر خوانده شب میزارم❤️


#پارت95

"سه سال بعد"

سه سال از اون قضیه میگذره و دیگه آرتین رو ندیدم من بودم و آنالی که هر روز بیشتر از دیروز عاشقش میشدم بعد غز عقد و جشن کوچیکی که گرفتیم مامان و بابا دوباره رفتن خارج من و آنالی هم به خونه قبلیمون برگشتیم و جاهای خراب شده رو بازسازی کردیم

با تقه ای که به در خورد از فکر خارج شدم
"بفرمایید"
در اتاقم باز شد و سر آنالی با چشمای شیطونش اومد داخل
"اجازه هست؟!"
"بفرمایید خانوم"

لبخندش تا بنا گوش باز شد و وارد اتاق شد
"سلام"
"علیک سلام"
از پشت میز بلند شدم به سمتش رفتم گونه اش رو بوسیدم و رو مبل کنار خودم نشوندمش
"خب چی خانومم اینجا کشونده"
"‌آرتین..."
ادامه حرفش خورد و لبهاش رو داخل دهنش جمع کرد چشم هام رو ریز کردم و مشکوک گفتم
"آرتین چی؟!"

یکم مکث کرد و بلاخره گفت
"صبح اومده بود در خونه اول ترسیدم در باز کنم ولی وقتی گفت کاری باهام نداره و میخواد کارت عروسیش رو بده یکم از ترسم ریخت در رو که باز کردم انگار همون آرتین سابق رو نمیدیدم خیلی تغییر کرده بود مهربون شده بود چشماش میخندید کارت عروسیش بهم داد"

کارت عروسی از کیفش در اورد به دستم داد و ادامه داد
"گفت که حتما بریم عروسیش"
کارت رو باز کردم با دیدن اسم هاشون لبخند به لبم اومد زیر لب اسم هاشون رو خوندم

" آرتین و زهرا"
آنالی با ذوق گفت
"میریم نویانی؟"
"اره عسلم میریم"
از ذوق دستاش رو بهم کوبید و گفت
"آخ جووون"
گونه ام رو محکم بوسید و بلند شد
"خب من دیگه برم شماهم به کارتون برسید"
بلند شدم و گفتم
"صبر کن منم میام باهم بریم"
خوشحال گفت
"باشه"

کت و سوییچ ماشین رو برداشتم از اتاق ریاست بیمارستان زدیم بیرون

سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردم....

🧟‍♀🧝‍♀🧟‍♀🧝‍♀🧟‍♀🧝‍♀🧟‍♀🧝‍♀🧟‍♀🧝‍♀🧟‍♀🧝‍♀

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

1 881

obunachilar
Kanal statistikasi