آرامش دوستدار ــ نقدهای او ما را رها نمیکند 🔻
✍️ وقتی در برهوت بیکسی و بیفکری ما، دوستدار نامهای اعتراضآمیز و روشنگر به هابرماس، فیلسوف آلمانی، نوشت و موقعیت تاریخی و فرهنگی ما را رسوا کرد، سه تن از ایرانیانِ درسخوانده و تحصیلکرده و صاحبِ سِمت در دانشگاههای غرب، نامهای علیه دوستدار به هابرماس نوشتند و در هتک حرمت او سنگ تمام گذاشتند. به شیوهی آخوندی او را خلع لباس کردند و به تعصب و جزماندیشی، ایرانستیزی و اسلامستیزی و نژادپرستی متهم کردند و نوشتند: «تنها هدف ما در نگاشتن این نامه این بود که شهادت دهیم آرامش دوستدار نه از سوی ایرانیان بلکه تنها از سوی خویش سخن میگوید و آنچه میگوید، تنها نمایانگر ابتذال تخیلات شخص اوست.»
✍️ کتاب درخششهای تیرهی او تنها افشاگر موقف ناپرسایی و بیفکری جریانهای بهظاهر روشنفکر و سیاسی و غیرسیاسی نبود، آبی بود که در خوابگه همهی ما ریخته شد. نخستین بار در سایهی نقدنویسی و پرسشانگیزیهای او بود که خویشاوندی کهنسال همهی ما، از چپ و راست، مذهبی و غیرمذهبی، اینکاره و آنکاره رو شد؛ رو شد تا نشان دهد در بساط روشنفکری ایران چیزی اساسی به نام تفکر و اندیشیدن مدرن وجود ندارد. ما در برهوت نقد و تفکر، ادای اندیشیدن درمیآوردهایم.
✍️ کتاب مهم او، امتناع تفکر در فرهنگ دینی، بنیانهای تاریخی و فرهنگی ما را لرزاند و کار نقد و پرسشگری را نخستین بار به سرچشمههای تاریخ و فرهنگ و فرهنگ دینی ما برکشاند. در این پرسشگریها و تحلیلهای اساسی، گاه لغزشهای اساسی هم روی میداد. من خود با او بر سر پارهای از دیدگاههایش دربارهی عرفان ایرانی و میراث شعر فارسی اختلافنظر داشتهام؛ یعنی این مسئله را بهگونهای دیگر میدیدم اما هرگز در اعتبار شیوههای پرسشگری او در نقد این میراث توانمند فرهنگ ما شک نکردم. هنوز پرسشهای او، پرسشهای اساسی ماست که بیپاسخ ماندهاند. زبان بُرّا و بیپروای او نخستین بار سنت مجامله و محابا را در هم شکسته؛ سنت مجاملهای که ما را از پرداختن به اساسیترین مسائل باز میداشت و باز میدارد. تعارف و زبانبازی و چاپلوسیهای زبانی در کار او محلی نداشت. او نخستین بار بهصراحت نشان داد که هیچ متنی، حتی متن بزرگتر دین، و فرهنگ دینی ما هم، مقدس و غیرقابلنقد نیست.
@NashrAasoo 💭